آیینه(آئینه) : (= آیینه و آینه) 1- سطح صاف و صیقل یافته شیشهای یا فلزی که تصویر را منعکس میکند؛ 2- (به مجاز) (در تصوف) دل عارف که حقایق در آن منعکس میشود؛ 3-(در قدیم) (در موسیقی ایرانی) نوعی طبل یا زنگ که از ...
آیه : (عربی) 1- نشانه، نشان، معجزه، دلیل، حجت، برهان؛ 2- اعجوبه، عجیبه. + ن.ک. آیت.
آینه: (= آیینه و آئینه)، ) آیینه (آئینه).
آینور (آینور): (ترکی ـ عربی) 1- روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه؛ 2- (به مجاز) مهتاب؛ زیبارو.
آیناز : (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + ناز)، 1- ماه قشنگ و زیبا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آینا: 1- (ترکمنی) به معنی آیینه؛ 2- (ترکی) آیینه، آبگینه، شیشه، شفاف، صورت سفید و زیبا؛ 3- (به مجاز) زیبارو.
آیلین : (ترکی) هاله، اطراف ماه، هالهی ماه.
اسم های ترکیه ای استانبولی دختر همراه با معنی
چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر
آیلی : (ترکی) مهتاب.
آیلر: (ترکی) 1- جمع ماه، ماه ها؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آیلار : (ترکی) 1- زیبا و پاک، جمع ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آیلا : (ترکی) هالهی ماه، هاله.
آیگین : (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + گین = جزء پسین بعضی از کلمههای مرکّب به معنی دارنده، همراه) 1- دارنده و همراه ماه؛ 2- (به مجاز) زیباروی.
آیگل (آیگل) : (ترکی ـ فارسی) 1- گل ماه، ماه گل، گل زیبا چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو و لطیف.
آیشین(آیشین): (ترکی) 1- به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار، شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا.
آیشِن (آیشن) : (ترکی) 1- شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.
آیسونا: (ترکمنی) 1- مرغابی ماه گونه، اردک وحشی چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آیسودا (آیسودا): (ترکی) 1- ماه در آب؛ 2- (به مجاز) زیبا رو و با طراوت.
آیسو : (ترکی) (آی = ماه + سو = آب) 1- ماه و آب؛ 2- (به مجاز) زیبارو، با طراوت و درخشنده.
آیسن(آیسن): (ترکی) 1- به معنی مانند ماه هستی؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آیسل : (ترکی)1- به معنی ماه شفاف، 2- مترادف معنای ائلسئون به معنی وطن پرست؛3- (اَعلام) رود قابل کشتیرانی در هلند به طول 116 کیلومتر در دهانهی شمالی رود راین که به دریای آیسلمر میریزد.
آیسانا : (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت) + ا (اسم ساز))، 1- همچون ماه، به مانند ماه، ماه وش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آیسان: (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، همانند ماه، مهسا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آیسا: (ترکی ـ فارسی) (آی= ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، شبیه به ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.
آیرین : 1- (کردی) آگرین، آهرین؛ 2- (در فارسی) آتشین.
آیدا: (ترکی) گیاهی که کنار آب میروید.
آیتن: (ترکی ـ فارسی) 1- به معنی ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آیتکین: (ترکی) مانند ماه.
آیتک: (ترکی ـ فارسی) 1- ماه تنها، ماه بی همتا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آیات: (عربی) جمع آیه، آیهها، نشانهها، علامتها.
نام های دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی
اسم های زیبای گیلانی و مازندرانی دخترانه
آهو : 1- غزال، غزاله؛ 2- (به مجاز) معشوق زیبا؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) چشم زیبا؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) تندرونده، سریع العمل.
آوین : 1- (آو= آب + ین (پسوند نسبت))، به رنگ آب، مانند آب، زلال، پاک؛ 2- (در کردی) عشق.
آویشن : (در گیاهی) گیاهی از تیرهی نعناعیان با گلهای سفید یا گلی و برگهای کوچک، پونه صحرائی، پونه کوهی.
آوید : دانش، خرد، عقل. [در زبان اوستایی کلمههای «آوید، وید، ویدا» هر سه به یک معنی به کار رفته است].
آواز : 1- هرنوع صدایی که دارای آهنگ باشد، صدای آهنگین؛ 2- (در موسیقی ایرانی) صدایی آهنگین معمولاً در قالب یکی از دستگاه های موسیقی سنتی، که از حنجره ی انسان بیرون می آید و معمولاً با کلام همراه است؛ 3- (در موسیقی ایرانی) ...
آوا : 1- آواز، بانگ، صوت؛ 2- عقیده، رأی؛ 3- صدایی که به آواز خوانده میشود یا از آلات موسیقی به گوش میرسد؛ 4- (در قدیم) شهرت، آوازه.
آنیه : (عربی) 1- جمع اناء، ظرفها، ظروف؛ 2- از واژههای قرآنی.
آنیل : (ترکی) 1- به خاطر آورده شدن؛ 2- مشهور، نامی.
آنیسا : [آن در عرفان عشق و جوهر عشق + یای(ی) میانوند + سا (پسوند شباهت)]، به معنی مانند عشق(؟).
آنیتا : (اوستایی) آراستگی، مهربانی، خوشرویی.
آنوشا: مذهب و کیش.
آنِسه : (عربی) (مؤنث آنس)، 1- زن نیکو؛ 2- دختر خانم؛ 3- زن نیکو زبان.
آندیا : (اَعلام) نام همسر بابلی اردشیر درازدست شهریار هخامنشی است. از او خبر زیادی در دست نیست جز آن که از همسران محبوب پادشاه بزرگ ایرانی بوده است.
آناهید : (اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.
آناهیتا : (اوستایی) 1- بیآلایش، پاک، به دور از آلودگی و ناپاکی؛ 2- (در اساطیر) به معنای مادر مقدسِ نیالوده (= باکره)، برجسته ترین نماد مادینهی آریایی، نمایهی زن (= مادر کامل) است.
آناهیت : (اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.
آنالی: (ترکی) [از دو جزء آنا (مادر) + پسوند نسبت ساز (لی)] 1- دارندهی محبت؛ 2- برخوردار از محبت مادر؛ 3- مادر دار، دارای مادر.
آنا : (ترکی) 1- زن، مادر، والده، مام؛ 2- زن سالخورده؛ 3- اساسی، پایه؛ 4- (اَعلام) (در میتولوژی یونان) آناپرانا خواهر ملکه دیدون، Didon که افسانهی او به هنگام کوچ مردم تروا به سرزمین های لاتین رواج یافت.
آمیتیس(آمی تیس) : (اَعلام) شاهدخت ایرانی دختر هووخشتر (شاه ماد) و نوهی کیاکسار پادشاه ماد که پس از آن که نبرد بین شام و بابل و مصر با مادها به صلح انجامید به خواست پادشاه وقت که پدرش بود، به همسری بخت النصر پادشاه مصر ...
آمنه : (عربی) (مؤنث آمن) 1- ایمن و بیخوف، در امن و امان؛ 2- (اَعلام) [حدود 46 پیش از هجرت] دختر وهب ابن عبد مناف ابن زهره و مادر پیامبر اسلام(ص).
آمال: (عربی) جمع امل، امیدها، آرزوها.
آلینا: (به مجاز) زیبا و سرخ روی.
آلین : (آل= سرخ + ین (پسوند صفت ساز))، 1- سرخ گون، قرمز رنگ؛ 2- (اَعلام) (در قدیم) نام روستایی در مرو، سفلای رودخارقان.
آلما : 1- درخت سیب جنگلی؛ 2- (در ترکی) سیب؛ [درخت سیب جنگلی را در رودسر سیب، هسیب و هسی و در توالش سف و در ارسباران و آستارا «آلما» میخوانند].
آلاله : (در گیاهی) گیاهی است از تیرهی آلالهها، شقایق، لالهی نعمان، لالهی قرمز.
آلاء: (عربی) 1- نعمتها، نیکیها، نیکوییها؛ 2- از واژههای قرآنی.
آلا : (پهلوی) سرخ، سرخکمرنگ.
آگرین: 1- آتشین، آذرین؛ 2- (در کردی) کنایه از آدم بسیار شجاع و پرکار است.
آفرین: 1- تحسین، ستایش، مدح، شکر، سپاس، تهنیت، تبریک؛ 2- نوایی در موسیقی؛ 3- (در قدیم) درخواست و التماس از درگاه خداوند، دعا؛ 4- (در قدیم) آفرینش.
آفریده : 1- مخلوق، خلق شده، از نیستی هست گردیده؛ 2- بشر، انسان، آدمی.
آفتاب: 1- خورشید، شمس، ستارهی نورانی (از ثوابت) مرکز منظومه شمسی که نور و حرارت زمین از آن است؛2- (به مجاز) نوری که از خورشید به زمین میتابد، نور و تابش خورشید؛ 3- (در قدیم) (شاعرانه) (به مجاز) زنِ زیبارو؛ چهرهی زیبا.
آفاق: (عربی) 1- جمع افق، عالم، گیتی، جهان؛ کرانههای آسمان، اطراف؛ 2- (به مجاز) عالم ظاهر، جهان ماده؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) جهانیان، همهی مردم جهان.
آصفه : (عربی ـ فارسی) (آصف + ه (پسوند نسبت))، منسوب به آصف، ه آصف.
آشتی : رنجشی را فراموش کردن، پس از قهر از نو دوستی کردن، وفق، تلفیق، آرامش.
آسیه : (عربی) (مؤنث أسِیَ، أسَیً) 1- اندوهگین؛ 2- استوانه، ستون؛ 3- (اَعلام) نام زن فرعون [رامسس دوم 1304- 1237 پیش از میلاد] معاصر با موسی(ع) که در روایات اسلامی زنی صالح و متقی و نیکوکار معرفی شده است، و به حضرت موسی(ع) ایمان ...
آسیا : (اَعلام) بزرگترین قاره از قارههای پنجگانه جهان.
آسوده : (صفت فاعلی از آسودن) استراحت یافته، راحت کرده، آرام گرفته، ساکن، فارغ، خوش، مسرور، بیرنج.
آسو : 1- (در کردی) به معنی افق طلایی؛ 2- (در پهلوی) صورت پهلوی واژهی «آهو»؛ 3- (در اوستایی) آسو به معنای تندی، شتاب و کوشا آمده است.
آسمان: 1- فضای لایتناهی که منظومهها و صورتهای فلکی در آن قرار دارند؛ 2- (اَعلام) نام فرشتهای موکل تدابیر امور؛ 3- (به مجاز) عالم بالا، درگاه قدس خداوند، عالم غیب، جایگاه فرشتگان، عالم الوهیت و قداست؛ 4- (در قدیم) (گاه شماری) روز بیست و ...
آسانا : دختر زیبا.
آساره : (لری، دزفولی) ستاره.
آسا : 1- آسودن؛2- آسایش دهنده؛ 3- وقار، ثبات؛ 4- آراینده؛ 5- (در قدیم) شکل و شمایل.
آزیتا : 1- سوزن کاری کردن؛ 2- نقش زدن با قلم بر روی اشیا.
آزرم : 1- داد، انصاف، شرم، حیا، لطف؛ 2-(در قدیم) ملایمت، مهربانی، ارج و قرب، ارزش و احترام، آسودگی، آسایش.
آزاده : 1- آزاد، اصیل؛ 2- (در قدیم) نجیب، شریف، صالح؛ 3- (در قدیم) ایرانی؛ 4- (اَعلام) نام زنِ چنگ نوازی در زمان بهرام گور.
آریَنا: (آرین+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به آرین، ( آرین (؟)؛ [این واژه با آرینا/arina/ هم نویسه است، که در اساطیر آرینا نام ایزد بانوی خورشید در میان قوم قدیمی هیتی است که دیر زمانی آسیای کوچک در سطهی ی آنان بود و از ...
آریسا: (آری = آریایی + سا (پسوند شباهت)) (= آریسان)، ( آریسان.
آریاناز : 1- مایهی افتخار نژاد آریایی؛ 2- مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی.
آریانا : 1- منسوب به آریا، آریایی؛ 2- (اَعلام) 1) نامی است که جغرافیدانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریائیها داده بودند؛ 2) نام قدیم ایران؛ [«اراتُستن» یونانی نخستین نویسندهی خارجی است که این اسم (آریانا) را استعمال کرده و قسمتی از ...
آرنیکا : 1- (در گیاهی) همیشه بهار کوهی، تنباکوی کوهی؛ 2- (در عربی) دُخانُالفُوج، خانِقُ الفَهد؛ 3- (در انگلیسی، فرانسه و آلمانی) آرنیکا، Arnica.
آرنوش : (آر = آریایی، ایرانی + نوش = جاوید) روی هم به معنی ایرانی و آریایی جاوید.
آرمینه : (آرمین + ه/-e/ (پسوند نسبت))، منسوب به آرمین، آرمین. 1) و 2)
آرمینا : 1- (آرمین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به آرمین؛ 2- (اَعلام) نام ساتراپ نشینِ [سرزمین تحت فرمان استاندار] ارمنستان که پارسیان (ایرانیان) به آن «آرمینا» و بابلیان به آن «اورارتو» میگفتند.
آرمیتا : (اوستایی) پارسا، پاک، فروتن.
آرشیدا: (آر + شید + الف اسم ساز)، آریائی درخشان.
آرزو : (پهلوی، ārzok) 1- خواهش، کام، مراد، چشمداشت، امید، توقع و انتظار؛ 2- میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) دختر شاه یمن و همسر سلم پسر فریدون و نیز دختر ماهیار گوهر فروش و ...
آرتینا : (آرتین + ا (پسوند اسم ساز))، منسوب به آرتین، ( آرتین. 1- و 2-
آرتِمیس : (معرب از یونانی)، (اَعلام) 1) نام یکی از چند تن الههی یونانی که بر سکههای اشکانی صورت یا علامت آنها نقش شده است؛ 2) آرتمیس (در میتولوژی یونان) ایزد بانوی حامی شکار، حیوانات وحشی، گیاهان، عفت زنان و تولد کودکان بوده است؛ ...
آرتادخت: (آرتا + دخت = دختر)، 1- دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس؛ 2- (اَعلام) نام بانویی فرهنگدار و اقتصاد دان است که در زمان اشکانیان به خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی رسید.
آرامه : منسوب به آرام م آرام.
آرامش : (اسم مصدر از آرامیدن و آرمیدن)، فراغت، راحت، آسایش، صلح، آشتی، ایمنی، امنیت، سنگینی، وقار و طمأنینه.
آرام : 1- سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح، آشتی، راحت؛ 2-(در قدیم) مایهی آرامش، آرامش بخش، تسلی بخش.
آراسته : (پهلوی، ārāstak) (صفت مفعولی از آراستن)1- آرایش شده و زینت و زیور داده شده؛ 2- آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفتهای خوب اخلاقی نیز هست؛ 3- (در قدیم) منظم، مرتب، دارای سامان، با زیور و زینت.
آرا : (مخفف آراینده)، 1- آراستن؛ زیور، زینت و آرایش؛ 2- آرایشکننده، آراینده. [این واژه با واژهی عربی آرا (آراء) به معنی رأیها، نظرها و عقیدهها هم آوا و هم نویسه میباشد].
آذین: 1- زیور، زیب، زینت، آرایش؛ 2- (در قدیم) آیین، رسم و قاعده.
آذرنوش : (اَعلام) 1) (در شاهنـامه) «نوشآذر» آمده و آن نام آتشکدهای است در بلخ که زرتشت در آنجا به دست یک تورانی کشته شد؛ 2) نام آتشکدهی دوم از جملهی هفت آتشکدهی فارسیان.
آذردخت: 1- دختر آذر، دختر آتشین؛ 2- (به مجاز) دختر سرخگون؛ 3- (به مجاز) زیبارو.
آذرخش: 1- صاعقه، برق؛ 2- نام نهمین روز از ماه آذر. [آذرگشسب را هم گاه آذرخش گفتهاند].[این واژه تصحیفِ «آذرجشن» است و آذرجشن، جشنی در روز آذر (نهم) از ماه آذر بوده که در این روز به زیارت آتشکده ها می رفتند. (نقل ...
آذر : (پهلوی) 1- (در قدیم) آتش، نار؛ 2- ماه نهم از سال شمسی؛ 3- (در قدیم) (گاه شماری) نام روز نهم از ماه شمسی در ایران قدیم؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) آتشکده؛ 5- (اَعلام) فرشته نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان.
آدینه : روز جمعه، آخرین روز هفته.
آدرینا : [(آدر = آتش + ین (پسوند نسبت) + الف اسم ساز)]، 1- آتشین، سرخروی؛ 2- (به مجاز) زیبارو (؟).
آتیه : (عربی) (مؤنث آتی) 1- آینده، زمان آینده؛ 2- (به مجاز) وضع و حالت چیزی در زمان آینده به ویژه وضع و حالت خوب یا مناسب.
آتین : (در زند و پازند) 1- موجود شده، پیدا گردیده؛ 2- به هم رسیده.
آتوسا : (از یونانی Atossa) 1- (در اوستایی) زَبَردست؛ 2-(اَعلام) 1) نام چند شاهزاده خانم ایرانی عهد هخامنشی و مشهورترین آنان دختر کوروش بزرگ، زن داریوش اول و مادر خشایارشای اول است [حدود 500 سال پیش از میلاد]؛ 2) (در اوستا) هوتَئُسا (=آتوسا) مادینه، ...
آتنا : 1- (عربی) از واژههای قرآنی در سوره بقره، آلعمران و کهف به معنای عطا کن به ما، ببخش به ما؛ 2- (اَعلام) (در یونان باستان) آتنا رب النوع یونانی مظهر اندیشه، هنرها، دانشها و صنعت، دختر زئوس و الههای است که اسم ...
آتَرینا : (آتَرین+ا (پسوند نسبت))،منسوب به آترین (؟) ( آترین. 1- و 2-
آتَرین : 1- (آتر = آتش + ین (پسوند نسبت))، منسوب به آتش، آتشین؛ 2- (به مجاز) زیبارو؛ 3- (اَعلام) (در دورهی هخامنشی) آترین بانویی نامدار از بازماندگان کمبوجیه پسر کوروش شاه بود که بر داریوش بزرگ شورش کرد.
آتریسا : 1- آتشگون، آذرگون، مانند آتش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آتاناز : (ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر.
آبنوس : 1- (یونانی) چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین (گران بها)؛ 2- (در گیاهی) درختی هم خانواده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا و آفریقا میرویَد؛ شیز.
فاطمه حسنا - زهرا یاس - مهرزهرا - مهر فاطمه - مهرفا - فاطمه بهار - فاطمه ناز - فاطمه بشرا - فاطمه سارا -
فاطمه سما - هدیه زهرا - فاطمه اطهر - فاطمه طهورا - فاطمه درسا - فاطمه ثنا - فاطمه ستایش - فاطمه مهرو -
فاطمه مانا - فاطمه نیکا - فاطمه نیکو - فاطمه هلنا - فاطمه یکتا - یگانه فاطمه - مهربان فاطمه - ماه فاطمه -
اسمهای زیبا و دلنشین و خوش آوا و خوش آهنگی هستند.
مهر زهرا : مهرزهرا ( فارسی - عربی ) به معنی 1- محبت و دوستی زهرا 2- به مجاز کسی که مهر و محبتحضرت زهرا ( س) را در دل دارد
مهرفا : مهرفا = مهرفاطمه به معنی 1- مهرو محبت ودوستی فاطمه 2- ( به مجاز ) کسی که مهر ومحبت حضرت فاطمه سلام الله علیها را در دل دارد.
ایلانا - روزانا - رزی - رزا - مریگل - مریماه - مریدا - مریجان - مروا - مرسا - مروارید - هلسا - فرحسا - هایا - دالیا -
مینوسا - مینوفر - مینودا - نیلدا - دلناز - سلما - الیکا - رونیکا - درنیکا - نیکسا - وینا - ویدا - الیسا - حسنا - هانا -
سلام لطفا پنج اسم به ترتیب زیبایی از بینشان انتخاب کنید.
سلام وقتتون بخیر
چند تا اسم پسر که به آتوسا و آناهیتا بیاد میفرمایید؟
سلام ببخشید اطلاع دارید ک اسم مهدیه به آتوسا تغییر پیدا میکنه؟
و یا به ماهک؟
سلام من یه دو تا اسم انتخاب کردم آروشا آرشیدا و یه اسم دخترانه دیگه برای اونیکه دخترم می خوام چندتا می گین ؟؟
با سلام لطفا کمکم کنین بین این دو اسم موندم دخترمم تا چند روز دیگه دنیا میاد
آنیتا قشنگ تره یا نیلدا معنیه نیلدارم لطف کنین
با سلام خدمت شما.. لطفا چندتا اسم دختر و پسر که به آیلین بیاد رو بگین . ممنون از شما 🙏
سلام، میخواستم نظر شما رو بدونم، آیا آیسان و آیکان اسم های خوبیه لطفا چندتا اسم دختر و پسر که به آیلین بیاد رو بگین. ممنون
با عرض سلام ش
خواهشمندم کمکم کنید اسمی که به اسم دختر م آ آوین بیاد
سلام،میشه لطف کنین بگین از بین اسم های آنیلا،نیلا،نیلای کودوم زیباتره...باتشکر
سلام
دو تا اسم پسر و دو تا اسم پسر میخواستم که به اسم *آروین* بیاد
ولی اسم آرتین رو نمیاخوام
خیلی ممنون میشم پاسخ بدید❤️
سلام چند تا اسم دختر که به اسم سارینا بیاد رو بهم پیشنهاد کنید ممنون
سلام میشه چند تا اسم دختر بهم بگین که به عارف بیاد؟ایرانییا عربی و ترکی و ایناش فرقی نداره..
خیلی ممنون
واقعا کمک بزرگی بهم کردید
به خاطر مطالب سایتتون هم حسابی تشکر میکنم واقعا عالی بودن
سلام
ببخشید . من یه نویسنده ی خیلی تازه کار هستم یعنی تازه به این حرفه وارد شدم . الان مشکلم اینه که تو انتخاب اسم شخصیت ها گیر کردم . اسامی شخصیت های اصلی مو سعید و ساحل گذاشتم و دنبال اسامی بقیه شخصیت ها میگردم .اگه بتونین چند تا اسم دختر و پسر کن معانی خیلی مثبتی نداشته باشن یا اگه هم دارن یه جورایی یکم مبهم باشه بگین ممنون میشم .
سلام عزیزان
اول تشکری کنم بابت اینهمه نظرات خووووب و قشنگ
میشه چنتا اسم قشنگ بهم معرفی کنید
هم وزن :علی،اسما،عطا؟!؟!
سلام و خسته نباشی ببخشید میشه کمکم کنید بین اسم ساتین و نازیتا موندم
به نظرتون کدومش قشنگتره؟
سلام به نظرتون کدوم از همه قشنگتره ؟
شایلین و دلوین و ساتین و سونیا ؟
سلام خسته نباشید....میشه بگین بین این اسم ها کدوم قشنگتره ؟؟؟
لیانا،النا، روشانا ، آیسانا ، نیلا، آوینا،اویسا😊😍
ممنون میشم
سلام وقتتون بخیر، اسم دختر که به آوش بیاد و معنای خوبی هم داشته باشه. با سپاس
سلام :
اسم پسرهامون امیر علی و امیر حسین هستش. بی زحمت چند تا اسم دختر بگین که به اسم پسرهامون بیاد .👋
سلام کدوم اسم برای دوقلو ی دختر و پسر قشنگه ؟
اسم پسر:
آرمیا - ارمیا -آرمان - آرتا - آرتیا - آرتین - آرین - آیدین - آرش - آرمین - آرسام - حسام - حسین - - رضا - پارسا - یونا
اسم دختر:
آیناز - آیسا - آوین - آوینا - آوا - آوان - آریسا - آرمیتا - آرمینا - آندیا - آمیسا - مایسا - هیوا - حسنا - حورا - حوا - آنیا
سلام اسم دختر که به آرمین بیاد آرمیتا بهتره یا آنیتا؟اسم پیشنهادی دیگه ای هم دارید ممنون میشم
سلام به نظر شما اسم آدینا قشنگه یا آینا ؟ کدوم بیشتر به اسم آوا و آنیتا میاد؟ لطفا شما چند اسم خوب پیشنهادبدین که به آنیتا و آوا بیاد . باتشکر
سلام. میشه دلیلتونو برای اینکه آهو مناسب نیست بگین؟
آیا دلیلتون منبع خاصی داره یا نظر شخصیتون بود؟ ممنون میشم ازپاسختون.