ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسامی زیبای فرزند دختر» ثبت شده است

اسم دختر با حرف ن

اسم دختر با حرف نون

اسامی دختر

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

اسم های جدید دخترانه با حرف ن

نیلیا

نیلیا :    (سنسکریت ـ فارسی) (نیلی + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نیلی، ( نیلی.

نیلوفر

نیلوفر :    1- (در گیاهی) گل‌های سفید، کبود و زرد رنگ گیاهی به همین نام که مصرف داروئی نیز دارد. (در ادب قدیم فارسی اغلب رنگ کبود آن مطرح بوده است)؛ 2- گیاهی آبی که در آبگیرهای مناطق معتدل می‌روید، گل‌های زرد دارد و ...

نیلو

نیلو :    (سنسکریت ـ فارسی) (نیل + او /u-/ (پسوند شباهت))، شبیه به نیل، مثل نیل، / نیل.

نیلگون

نیلگون :    (سنسکریت ـ فارسی) (نیل + گون (پسوند شباهت))، نیلی   نیلی.

نیلا

نیلا :    (سنسکریت ـ فارسی) (نیل + ا (پسوند نسبت)) منسوب به نیل، ت نیل.

نیکی

نیکی :    1- خوب بودن، خوبی، نیکوکاری، احسان؛ 2- (در قدیم) آسایش، رفاه، ثواب اُخروی.

نیکو

نیکو :    1- خوب؛ 2- (در قدیم) دلپسند، مطبوع، ارزنده، گران‌بها، گران، درست، صحیح، پسندیده، شایسته، زیبا، شخص زیباروی.

نیکناز

نیکناز :    1- دارای عشوه‌گری و زیبایی خوب؛ 2- ویژگی دختری که زیبا و خوب است؛ 3- افتخار کننده به نیکی.

نیکدخت

نیکدخت :    (نیک + دخت = دختر)، دختر نیک، دختر خوب، نیکو، صالح و شایسته.

نیکتا

نیکتا :    (نیک + تا = نظیر، مانند، لنگه)، نظیر نیک، مانند نیک، بسان نیک، ( نیک.

نیکا

نیکا :    1- خوب، خوش، زیبا، ظریف؛ 2- (از اصوات) بسی نیک، چه خوب، خوشا؛ 3- (به صورت شبه جمله) (در قدیم) چه خوب است؛ 4- (اَعلام) نام رودی است در شمال ایران که از شاهکوه در جنوب گرگان سرچشمه گرفته است.

نَیّره

نَیّره :    (عربی) روشن، منیر، بسیار درخشان.

نینا

نینا :    (کردی) اینها.

نیوشا

نیوشا :    1- (در قدیم) شنوا، شنونده؛ 2- (به مجاز) یادگیرنده، آموزنده.

نیروانا

نیروانا :    (سنسکریت) آخرین مرحله سلوک در نزد « بودا » که مرحله‌ی محو شدن جنبه‌ی حیوانی وجود و رسیدن به کمال است.

نَیراعظم

نَیراعظم :    (عربی) 1- (به مجاز) خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبا و تابناک.

نَیّر

نَیّر :    (عربی) 1- روشن، منور؛ 2- (در قدیم) ستاره، کوکب.

نیتا

نیتا :    [نی = نه (به صورت شبه جمله) (در قدیم) نیست، نبود + تا = لنگه، مثل، مانند]، بی‌مانند، بی نظیر، بیتا، یگانه.

نیایش

نیایش :    1- دعا همراه با تضرع و زاری به درگاه خداوند؛ 2-پرستش و احترام به کسی.

نیاز

نیاز :    1- حالتی که در آن برای انجام دادن کاری یا برآوردن منظوری، چیزی یا کسی مورد تقاضا، مناسب یا سودمند است، احتیاج؛ 2- ضروری، لازم؛ 3- (در قدیم) اظهار محبت، چنان که از سوی عاشق در مقابلِ ناز؛ 4- (در قدیم) (به ...

نهضت

نهضت :    (عربی) 1- (در سیاست) جنبش؛ 2- (در قدیم) حرکت، عزیمت.

نهایت

نهایت :    (عربی) 1- پایان، انتها؛ 2- آخرین، بالاترین، بیشترین؛ 3- بالاترین حد چیزی.

نهاله

نهاله :    (در قدیم) نهال، ( نهال.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

نهال

نهال :    1- (در کشاورزی) درخت یا درختچه‌ی نورس که تازه نشانده شده است؛ 2- (به مجاز) کودک نورُسته.

نویده

نویده :    (نوید + ه (پسوند نسبت))، منسوب به نوید، ( نوید.

نونا

نونا :    1- (در سمنانی) نان؛ 2- (در کلدانی) برج حوت [برابر با اسفند]؛ 3- (اَعلام) نام مادر ابراهیم پیامبر(ع).

نوگل

نوگل :    1- گلی که تازه شکفته شده است؛ 2- (به مجاز) نوجوان، به ویژه دختر نوجوان.

نوشین

نوشین :    1- (در قدیم) شیرین، خوشایند، دلپذیر (خواب)؛ 2-شایسته‌ی بوسیدن، شیرین (لب)؛ 3- دلنشین، مطبوع، ملایم (باد، نسیم)؛ 4- گوارا، خوش گوار؛ 5- شفابخش؛ 6- (اَعلام) شهری در شهرستان ارومیه در استان آذربایجان غربی.

نوشه

نوشه :    (= نوشه) 1- (در وصف شاعرانه) جاوید، بی مرگ؛ 2-شاد، خوشحال، خرّم؛ گوارا. + ن.ک. انوشه.

نوشا

نوشا :    (نوش+ ا (پسوند با معنی فاعلی))، 1- نیوشا، شنوا، شنونده؛ 2- (به مجاز) یادگیرنده و آموزنده؛ 3- شیرین، زندگی.

نوش‌آفرین

نوش‌آفرین :    (نوش+ آفرین = آفریننده)، 1- آفریننده خوشی و لذت، آفریننده‌ی شیرینی؛ 2- (به مجاز) نیکبخت و سعادتمند؛ 3- (اَعلام) نام قهرمان زن کتاب «نوش‌آفرین و گوهرتاج».

نوش‌آذر

نوش‌آذر :    (= آذرنوش) نام آتشکده‌ی دوم از هفت آتشکده پارسیان، (آذرمهر بُرزین یا آذربُرز بُرزین).

نوژین

نوژین :    (نوژ = نوز = نوعی کاج + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نوژ، مربوط به نوژ؛ 2- (به مجاز) زیبا، سرسبز و با طراوت.

نوژان

نوژان :    1- فریاد، صدا و بانگ بلند؛ 2- رود (رودخانه‌ی) با بانک و سهم؛ 3- غرّان (رود و سیل)؛ 4- نام رودخانه‌ای.

نوریه

نوریه :    (عربی) (نور + ایه/-iyye/ (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نور؛ 2- روشن و درخشان؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

نورصبا

نورصبا :    (عربی) [نور + صبا = نسیم ملایم و خنک که از شمال می‌وزد؛ (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق] 1- روی هم (به مجاز) نوری که از صبا متصاعد می‌شود، جلوه‌ی صبا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

نورُسته

نورُسته :    1- تازه روییده؛ 2- (به مجاز) جوان، تازه بالغ شده.

نورانگیز

نورانگیز:    (عربی ـ فارسی) (نور + انگیز = جزء پسین به معنی انگیزنده) 1- نورانگیزنده؛ 2- (به مجاز) زیبا و تابان.

نوران

نوران :    (عربی ـ فارسی) (نور + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نور؛ 2- روشن، درخشان؛ 3- (به مجاز) زیباروی.

نورالهدی

نورالهدی :    (عربی) نورِ رستگاری، راستی و پیروزی.

نورالعین

نورالعین :    (عربی) 1- نور ِچشم (چشم‌ها)؛ 2- (به مجاز) عزیز و گرامی.

نورا

نورا :    (نور+ ا (پسوند نسبت)) 1- نورانی، درخشان؛ 2- (به مجاز) زیبا.

نوبهار

نوبهار :    1- آغاز فصل بهار؛ 2- (در قدیم) سبزه‌ی نو رسته، گل و شکوفه‌ی تازه روییده؛ 3- نو بهار (از سنسکریت) (در قدیم) به معنی معشوق یا زن زیبا؛ 4- (اَعلام) نام معبد بودایی در بلخ که به علت وجود بت‌های زیبا در ...

نوبَر

نوبَر :    1- ویژگی میوه‌ای که در آغاز فصل خود به بازار می‌آید؛ 2- (به مجاز) تازه و جدید؛ 3- (در قدیم) تَر و تازه، شاداب؛ 4- (در قدیم) تحفه، نو برانه.

نَوال

نَوال :    (عربی) 1- آنچه بخشیده می‌شود، عطیه؛ 2- (در قدیم) بخشش و عطا.

نَوا

نَوا :    1- صدای موسیقیایی، نغمه؛ 2- (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاههای هفت‌گانه‌ی موسیقی سنتی ایران؛ 3- آوازِ پرندگان خوش صدا، مانند بلبل؛ 4- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) آواز، از الحان قدیمی، 5- پرده، مقام؛ 6- سامان و ترتیب و نظم؛ 7- ...

نمونه

نمونه :    1- مقدار یا تعداد کم از چیزی یا از مجموعه‌ای که نشان‌دهنده‌ی ویژگی‌های آن چیز یا آن مجموعه است؛ 2- نمودار؛ 3- مثال؛ 4- سرمشق، الگو؛ 5- دارای ویژگی‌های شایسته که می‌تواند برای دیگران سرمشق باشد.

نِلی

نِلی :    صورت دیگر نیلی،ص نیلی.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

نِگین

نِگین :    1- سنگ یا فلزی زینتی و معمولاً قیمتی که بر روی انگشتر، گوشواره، گردن‌بند و جز آنها کار می‌گذارند؛ 2- (در قدیم) سنگ قیمتی که معمولاً برای تزئین بر روی چیزی کار می‌گذاشته‌اند؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) انگشتر نگین‌دار پادشاهان و ...

نِگاه

نِگاه :    1- عمل نگریستن، دید، نظر؛ 2- چشم؛ 3- (به صورت شبه جمله) (در گفتگو) نگاه کنید، نگاه کن.

نگارین

نگارین :    1- زیبا؛ 2- آرایش شده، مزین، آراسته؛ 3- حنا بسته؛ 4- (به مجاز) دلنشین، دل آویز؛ 5- (به مجاز) معشوق زیباروی.

نِگاره

نِگاره :    نقش، شکل، تصویر

نِگار

نِگار :    1- (به معنی نگاشتن و نگاریدن)؛ نقش، تصویر؛ 2- (به مجاز) معشوق زیباروی؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) دختر یا زن زیباروی؛ بت و صنم؛ 4- زیور و زینت؛ 5- نقش نگین؛ 6- (در قدیم) رنگین و منقش؛ 7- (اَعلام) نام شهری ...

نَکیسا

نَکیسا :    (= نگیسا) (اَعلام) [قرن 6 میلادی] نام یکی از رامشگران و نوازندگان عهد خسرو پرویز و مربوط به وی که اختراع خسروانی را به او نسبت می‌دهند.

نَقشین

نَقشین :    (عربی ـ فارسی) (در قدیم) دارای نقش، نقش‌دار.

نُقره

نُقره :    (از سغدی) (در شیمی) فلزی گران‌بها، نرم، و سفید با جلای فلزی که در ساختن زیور آلات، آینه و... بکار می‌رود، سیم.

نَفیسه

نَفیسه :    (عربی) (مؤنث نفیس)، 1- گران‌بها، قیمتی؛ 2- (در قدیم) ارجمند و گرامی؛ 3- (اَعلام) نفیسه دختر حسن ابن زید از خاندان گرامی امام حسن مجتبی(ع) که بانویی خداپرست، عارف و زاهد بود.

نَغمه

نَغمه :    (عربی) 1- (در موسیقی) آهنگ یا ملودی؛ 2- آواز، تصنیف یا صوت موسیقیایی که از آلات موسیقی بر می‌خیزد؛ 3- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه شور و آواز بیات تُرک از ملحقات شور، دستگاه‌های سه‌گاه، چهارگاه، ماهور، راست پنج‌گاه و نوا؛ ...

نَعیمه

نَعیمه :    (عربی ـ فارسی) (نعیم + ه (پسوند نسبت)) منسوب به نَعیم، ( نعیم. 1- ،2- و3-

نَعیما

نَعیما :    (عربی ـ فارسی) (نعیم + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نعیم، ن نعیم. 1- ،2- و3-

نَعنا

نَعنا :    (از عربی، نعناع) (در گیاهی) نعناع، گیاهی علفی و کاشتنی که ساقه و برگهای خوشبوی آن خوراکی و دارویی است و ساقه‌ی چهارگوش و زیرزمینی و گاهی گلهای رنگین دارد.

نَظیره

نَظیره :    (عربی) (مؤنث نظیر)، 1- همتا، همانند؛ 2- (در ادبیات) شعر یا داستانی که به استقبال از شاعر یا نویسنده دیگری سروده یا نوشته می شود.

نَظاره

نَظاره :    (عربی) (در قدیم) بیننده، تماشاگر.

نَصیبه

نَصیبه :    (عربی) (مؤنث نَصیب)،   نصیب.

نُصرت

نُصرت :    (عربی) 1- یاری، کمک؛ 2- (در قدیم) پیروزی، فتح.

نَشمیل

نَشمیل :    (کردی) 1- زیبای دلکش و نازک اندام؛ 2- خوشگل.

نشاط

نشاط :    (عربی) 1- شادی، خوشی، سرزندگی؛ 2- (در قدیم) میل، عزم، شوق.

نَسیمه

نَسیمه :    (عربی ـ فارسی) (نسیم + ه (پسوند نسبت))، 1- باد بسیار ملایم؛ 2- (در قدیم) بوی خوش.

نَسیما

نَسیما :    (عربی ـ فارسی) (نسیم + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نسیم، و نسیم.

نَسیم

نَسیم :    (عربی) 1- باد ملایم و خنک، باد بسیار آرام؛ 2- (در قدیم) بوی خوش؛ 3- (در عرفان) تجلی جمالی الهی و رحمت متواتر و نفس رحمانی را گویند.

نَسیبه

نَسیبه :    (عربی) 1- (در قدیم) دارای اصل و نسب؛ 2- خویشاوند و نزدیک؛ 3- (اَعلام) نام یک زن صحابی شجاع از بنی نجّار که در هنگام ظهور اسلام به پیامبر اسلام(ص) ایمان آورد و در سلک صحابه‌ی وی در آمد و در جنگ‌ها ...

نسرین‌دخت

نسرین‌دخت :    (نسرین+ دخت = دختر) 1- دختر نسرین وش؛ 2- (به مجاز) زیباروی و با طراوت.

نسرین

نسرین :    1- (در گیاهی) گل‌های زرد یا سفید خوشه‌ای معطر که یکی از گونه‌های نرگس است؛ 2- گیاه این گل که علفی، پایا، زینتی و از خانواده‌ی نرگس است و برگ‌های بلند و مخطط دارد؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) صورتِ معشوق.

نَسترن

نَسترن :    1- (در گیاهی) گلی شبیه رُز ولی کم پَرتر و کوچکتر از آن به رنگ‌های صورتی، سفید یا زرد؛ 2- گیاه این گل که درختچه‌ای افراشته یا پراکنده از خانواده‌ی گل سرخ است؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) رخسار و بناگوش معشوق.

نَستر

نَستر :    (در قدیم) (در گیاهی) نسترن، ( نسترن.

نَسار

نَسار :    (= نسا) 1- جایی که آفتاب کمتر به آن بتابد، سایه؛ 2- سایبانی که از چوب و خاشاک ساخته شده باشد؛ 3- (در لهجه  ی قمی، nesār) طرف سایه، (در لهجه  ی اراکی، nesār) جایی که کمتر آفتاب برسد، (در لهجه  ی ...

نِسا

نِسا :    (عربی، نساء)؛ 1- (در قدیم) زنان؛ 2- (اَعلام) 1) سوره‌ی چهارم از قرآن کریم، دارای صد‌و ‌هفتاد ‌‌‌‌‌و شش آیه؛ 2) شهر باستانی، در نزدیکی شهر کنونی عشق آباد در ترکمنستان.

نَژلا

نَژلا :    (= نَجلا)،   نَجلا.

نُزهت‌الزمان

نُزهت‌الزمان :    موجب خوشی و شادمانی اهل زمانه.

نُزهت

نُزهت :    (عربی) 1- خوشی، شادی؛ 2- پاکی، بی‌آلایشی؛ 3-تفرج؛ 4- (در موسیقی ایرانی) سازی قدیمی از خانواده‌ی سازهای زهی؛ 5- (در قدیم) خوش آب و هوایی و خرّمی.

نرمین

نرمین :    (نرم + ین (پسوند نسبت)) 1- لطافت و لطیف بودن؛ 2- (به مجاز) مهربان، ملایمت و خوش رفتاری داشتن.

نرگس

نرگس :    (از یونانی) 1- (در گیاهی) گل زینتی با گلبرگ‌های سفید یا زرد معطر و کاسه‌ای به رنگ سفید یا زرد در وسط؛ 2- گیاه این گل که علفی، پیاز دار و از خانواده‌ی سوسن است، خودرو یا زینتی است و در زمستان ...

نَرجس

نَرجس :    (معرب از فارسیِ نرگس) (در قدیم) (در گیاهی) نرگس، ( نرگس.

نَدیمه

نَدیمه :    (عربی) زن یا دختری که معمولاً با ملکه، شاهزاده‌ها، یا زنان بزرگ دیگر همنشین و هم صحبت هستند.

نِدا

نِدا :    (عربی) صدای بلند، آواز، بانگ.

نَجوا

نَجوا :    (عربی) سخن آهسته؛ صحبت کردن با یکدیگر معمولاً با صدای آهسته به قصد این که کسی آن را نشنود.

نَجمیه

نَجمیه :    (عربی) (نجم + ایّه /iyye/ (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نجم؛ 2- (به مجاز) درخشان مثل ستاره.

نَجمه

نَجمه :    (عربی) (مؤنث نجم) 1- (در قدیم) ستاره، اختر، نجم؛ 2- (در گیاهی) نام درختی است که در عربی به آن ابوحنیفه می‌گویند؛ 3- (اَعلام) نجمه مادر گرامی حضرت امام رضا(ع) امام هشتم شیعیان.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

نجما

نجما :    (عربی ـ فارسی) (نجم = نام سوره  ی پنجاه و سوم از قرآن کریم، ستاره + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نجم؛ 2- (به مجاز) زیبا و درخشان مثل ستاره.

نَجلا

نَجلا :    (عربی) (مؤنث انجل)، زن فراخ چشم، زنی که چشمانی وسیع و زیبا داشته باشد.

نجاح

نجاح :    (عربی) 1- رستگاری؛ 2- کامیابی، پیروزی، موفقیت.

نَبیه

نَبیه :    (عربی) 1- شریف، بزرگوار؛ 2- (در قدیم) آگاه، هوشیار.

ناهیده

ناهیده :    1- (در نجوم) زهره؛ دومین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی به نسبت فاصله از خورشید که از درخشنده‌ترین اجرام آسمانی است، ونوس، [زهره در نزد قدما نماد خنیاگری و نوازندگی است]؛ 2- آناهیتا یا ناهید (در اوستا) ایزد آب است و در اوستا به ...

ناهید

ناهید :    1- (در نجوم) زهره؛ دومین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی به نسبت فاصله از خورشید که از درخشنده‌ترین اجرام آسمانی است، ونوس، [زهره در نزد قدما نماد خنیاگری و نوازندگی است]؛ 2- آناهیتا یا ناهید (در اوستا) ایزد آب است و در اوستا به ...

ناعمه

ناعمه :    (عربی) (مؤنث ناعم)، 1- نرم و لطیف؛ 2- مرغزار، باغ.

نازیلا

نازیلا :    (فارسی ـ ترکی) با ناز و کرشمه، با ناز.

ناجیه

ناجیه:    (عربی) (مؤنث ناجی)،   ناجی.

نازیک

نازیک :    (در ترکی) نازک، باریک، ظریف، لطیف.

نازیتا

نازیتا :    (نازی + تا = نظیر، مانند، لنگه)، 1- نظیر و مانند نازی، لنگه‌ی نازی؛ 2- (به مجاز) زیبا.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

نازی

نازی :    (ناز + ی (پسوند نسبت)) 1- منسوب به ناز؛ 2- (در گفتگو) نازدار؛ 3- آن که بسیار ناز کند، پر ناز؛ 4- (به مجاز) زیبا.

نازنین‌فاطمه

نازنین‌فاطمه :    (فارسی ـ عربی)، 1- فاطمه‌ی دوست داشتنی؛ 2- فاطمه‌ی عزیز و گرامی؛ 3- فاطمه زیبا و گرانمایه. +   نازنین و فاطمه.

نازنین‌زینب

نازنین‌زینب :    (فارسی ـ عربی)، 1- زینبِ دوست داشتنی؛ 2- زینبِ عزیز و گرامی؛ 3- زینبِ زیبا و گرانمایه. +   نازنین و زینب.

نازنین‌زهرا

نازنین‌زهرا :    (فارسی ـ عربی)، 1- زهرای دوست داشتنی؛ 2- زهرای عزیز و گرامی؛ 3- زهرای زیبا و گرانمایه. +   نازنین و زهرا.

نازنین‌رقیه

نازنین‌رقیه :    (فارسی ـ عربی) 1- رقیه‌ی دوست داشتنی؛ 2- رقیه‌ی عزیز و گرامی؛ 3- رقیه‌ی زیبا و گرانمایه. + + نازنین و رقیه.

نازنین

نازنین :    1- بسیار دوست داشتنی، عزیز و گرامی، زیبا، ظریف؛ 2- (به مجاز) گرانمایه، با ارزش؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) معشوق و دلبر؛ 4- (در قدیم) شخص زیبا و ظریف؛ 5-(در قدیم) نازکننده، نازنده.

نازلی

نازلی :    (ترکی) نازنین، نازنده، دارای ناز، نازدار.

نازلار

نازلار :    (فارسی ـ ترکی) (ناز + لار = پسوند جمع در ترکی)، 1- نازها؛ 2- زیبایی  ها و قشنگی  ها؛ 3- (به مجاز) ویژگی دختری که ناز دارد و زیبا و قشنگ است.

نارینه

نارینه :    (نار = انار، آتش + اینه /-ine/ (پسوند نسبت)، 1- منسوب به انار؛ 2- منسوب به آتش؛ 3- (به مجاز) سرخ گون؛ 4- زیبارو

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

نارینا

نارینا :    (عربی ـ فارسی) (نارین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نارین، ( نارین.

نارین

نارین :    (عربی ـ فارسی) (نار + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نار، آتش؛ 2- (به مجاز) سرخ رنگ (زیبا).

ناروُن

ناروُن :    (در قدیم) (در گیاهی) درخت انار، ناربُن، انار. + ن.ک. ناربُن. 1-

ناروَن

ناروَن :    (در گیاهی) 1- گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که میوه‌ی فندقه‌ی بالدار آنها اوایل فروردین می‌رسد، آغال پشه؛ 2- درختی برگ ریز که در همه جا پراکنده و از جمله درختان جنگلی نقاط معتدل است.

نارگل

نارگل :    گل انار، (گلنار).

ناردین

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

ناردین :    1- (در گیاهی) گل خوشه  ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ  های قرمز، آبی، سفید و زرد؛ 2- (در گیاهی) گیاه این گل پیازدار، علفی، پایا، و از خانواده  ی سوسن است؛ 3- (در گیاهی) خوشه  ی بعضی گیاهان ...

ناردانه

ناردانه :    1- (در قدیم) دانه‌ی انار؛ 2- (به مجاز) اشک خونین.

نادیه

نادیه :    (عربی) (مؤنث نادی)، ندا دهنده، ندا کننده.

نادیا

نادیا :      (عربی) (اسم فاعل مؤنث از نادی) زن خوش آواز.

نادره

نادره :    (عربی) 1- شخص هوشمند و دارای نبوغ که نظیر او کمتر ظهور می‌کند؛ 2- (به مجاز) (در قدیم) سخن یا حکایت با معنی و دل‌نشین؛ 3- (اَعلام) نادره بانو نقاش ایرانی سده‌ی یازدهم که در هنر نقاشی در آن دوران سرآمد بود، ...

ناجیه

ناجیه :    (عربی) (مؤنث ناجی)،   ناجی.

  • ۰ لایک
  • ۱۸۱ نظر

    اسم دختر با حرف م

    اسم دختر با حرف م

    نام و اسم های دختر با حرف م

    اسامی دختر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های جدید دختر با حرف م

    مائده

    مائده :    سفره، سفره آسمانی، طعام.

    میهن

    میهن :    1- کشوری که در آن شخص به دنیا آمده و تابعیت دولت آن را دارد، وطن؛ 2- (در قدیم) زادگاه، موطن؛ 3-(در قدیم) خانه، خانمان، قبیله.

    مینودخت

    مینودخت :    (مینو = بهشت + دخت = دختر)، 1- دختر بهشتی؛ 2-(به مجاز) حوروش و زیبارو.

    مینو

    مینو :    1- (در ادیان) بهشت، فردوس؛ 2- (در پهلوی) این واژه مینوک و صورت اوستایی آن مَئینیَوَ به معنی روان، خرد و روح آمده است.

    مینا

    مینا :    1- پرنده‌ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قادر به تقلید صدای انسان و حیوانات است، مرغ مقلد، مرغ مینا؛ 2- (در گیاهی) گلی معمولاً سفید با گلچه‌های گل برگی که انواع گوناگون دارد؛ 3- (در گیاهی) گیاه یک ساله ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    چند اسم خوشگل و امروزی دختر

    اسم عبری دخترانه

    اسم یونانی دخترانه

    نام های زیبای گیلکی دخترانه

    زیباترین اسم های دخترانه

    اسم دخترانه لری شیک و زیبا

    اسم کردی دختر به ترتیب حروف الفبا

    اسم های دخترانه خارجی جدید

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    میمنت

    میمنت :    (عربی) سعادت، فرخندگی، مبارکی.

    میگل

    میگل :    (می = شراب + گل)، 1- (به مجاز) زیبا و مست کننده؛ 2- (اعلام) نام جایی در استان فارس.

    میشا

    میشا :    1- (درگیاهی) همیشه بهار، همیشه جوان و همیشک جوان، نوعی از ریاحین که همیشه سبز می‌باشد؛ 2- در زبان عربی به آن «حی العالم » می‌گویند؛ 3- (در پهلوی) (= مشیه) آدمِ نخستین.

    مَیسون

    مَیسون :    (عربی) وزین، با وقار، بردبار، گرانمایه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    انتخاب اسم های جدید ترکی دخترانه

    اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

    چند اسم دختر جدید و با کلاس

    اسم دختر قرآنی

    اسامی شیک و زیبای کوتاه دخترانه

    اسم دختر عربی

    تعدادی اسم زیبا ترکی دختر

    اسم خارجی دختر

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مَیسا

    مَیسا :    (عربی، مَیساء) زنی که با برازندگی و تکبّر راه می‌رود، متکبر و با تبختر راه می‌رود.

    میترا

    میترا :    (اوستایی) 1- مهر، خورشید؛ 2- پیمان؛ 3- (= مهر)،   مهر.

    مهین‌دخت

    مهین‌دخت :    1- (مِهین + دخت = دختر)، دختر بزرگ و بلند قدر؛ 2-(مَهین+ دخت = دختر)، دختر ماه‌گونه، 3- (به مجاز) زیبارو.

    مهین

    مهین :    1- بزرگترین (از نظر سال)؛ 2- (در قدیم) بزرگتر، بزرگترین (از نظر مقام و رتبه و ارزش). [این نام چنانچه به فتح اول (مَهین) mahin تلفظ شود مرکب از (مَه = ماه + ین (پسوند نسبت)) می‌باشد و منسوب به ماه است].

    مَهِیلا

    مَهِیلا :    (عربی) 1- حرکت آهسته، روان؛ 2- از واژه  های قرآنی (در سوره  ی مزمّل).

    مَهیسا

    مَهیسا :    (مَهی+ سا (پسوند شباهت)) (= مهسا)، ش  مَهسا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های ترکی دختر همراه با معنی

    اسم دختر با ریشه سانسکریت

    اسم زیبای لاتین دخترانه

    اسم زیبای ارمنی دختر

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مه‌یاس

    مه‌یاس :    (مَه = ماه + یاس)، 1- ماهی که چون گل یاس است؛ 2- یاسی که چون ماه است؛ 3- (به مجاز) زیباروی و با طراوت.

    مَهیا

    مَهیا :    (اوستایی)، بزرگ.

    مَهوش

    مَهوش :    1- (= ماه وش)، ( ماه وش؛ 2- (در قدیم) (شاعرانه) مانند ماه؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    مِه‌نیا

    مِه‌نیا :    آن که نیاکان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده.

    مَهنوش

    مَهنوش :    (= ماه نوش)، ( ماه نوش.

    مهنور

    مهنور :    (مه = ماه + نور) 1- نورِ ماه ؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مَهنام

    مَهنام :    (مَه = ماه + نام (در قدیم) (به مجاز) = نشان، اثر، صورت، ظاهر)، 1- نشان و اثرِ ماه، دارای صورت و ظاهر ماه؛ 2- (به مجاز) زیباروی ماه مانند.

    مَهناز

    مَهناز :    (= ماه ناز)، ) ماه ناز.

    مُهنا

    مُهنا :    (عربی) 1- در خور، شایسته؛ 2- (در قدیم) گوارا و خوش؛ 3- دور از رنج.

    مَه‌لقا

    مَه‌لقا :    1- ماه رو، ماه روی، ماه لقا؛ 2- کنایه از زیبارو(ی) است.

    مَهلا

    مَهلا :    (عربی) (اسم صوت) آهسته! بی شتاب!.

    مَهگل

    مَهگل :    (مَه = ماه + گل)، 1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مَهکامه

    مَهکامه :    (مَهکام + ه (پسوندنسبت))، 1- منسوب به مهکام؛ 2- (به مجاز) آرزوی زیبای روی.

    مَهفام

    مَهفام :    (مَه = ماه + فام (پسوند به معنی رنگ))، 1- به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛‌ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مَهشید

    مَهشید :    (= ماه شید)، پرتو ماه، ماهتاب، + ( ماه شید.

    مَهشاد

    مَهشاد :    (= ماهشاد)، ( ماهشاد.

    مَه‌سیما

    مَه‌سیما :    (فارسی ـ عربی) (= ماه سیما)، ( ماه سیما و ماه چهر.

    مَهستی

    مَهستی :    (فارسی ـ عربی) (مَه = ماه + ستی = مخفف سیدتی)، 1- ماه خانم، ماه بانو؛ 2- (اَعلام) مهستی گنجوی [قرن6 هجری] شاعره‌ی ایرانی که بعضی او را معاصر سلطان سنجر و بعضی معاصر سلطان محمود غزنوی دانسته‌اند، مهستی چنگ و عود ...

    مهستا

    مهستا :    (مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهست؛ 2- (به مجاز) دختر بزرگتر و مهمتر؛ 3- (به مجاز) دارای قدر و مرتبه  ی عالی.

    مَهسان

    مَهسان :    (مه = ماه + سان (پسوند شباهت))، + مهسا.

    مَهسا

    مَهسا :    (مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مِهزاد

    مِهزاد :    (= مِهزاده)، (در قدیم) بزرگ زاده، شاهزاده.

    مِهرین

    مِهرین :    (مهر + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر. م مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام آتشکده‌ای در قم؛ 2) نام بنا و ناحیه‌ای در اصفهان.

    مِهری

    مِهری :    (مهر+ ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر، م مهر؛ 2- (در موسیقی) نوعی از چنگ.

    مَهروز

    مَهروز :    (مَه = ماه + روز)، 1- ماه روز، ماهی که در روز نمایان است؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مَهرو

    مَهرو :    (= ماه رو) (به مجاز) زیبا رو.

    مِهرنیا

    مِهرنیا :    (مهر = مهربانی، محبت + نیا)، 1- از نژادِ مهربانان؛ 2-(به مجاز) مهربان و با محبت.

    مِهرنوش

    مِهرنوش :    (مهر = خورشید + نوش = جاویدان) (به مجاز) زیبایی جاوید و همیشگی، همیشه زیبارو.

    مِهرنِگار

    مِهرنِگار :    (مهر = خورشید + نگار = (به مجاز) معشوق زیباروی، دختر یا زنِ زیباروی، بت، صنم)، 1- روی هم به معنی خورشید زیباروی؛ 2- (به مجاز) زیباروی درخشان.

    مِهرنسا

    مِهرنسا :    (فارسی ـ عربی) (مهر = خورشید + نسا)، 1- خورشید زنان؛ 2- (به مجاز) زیباروی در میان زنان.

    مِهرناز

    مِهرناز :    (اَعلام) نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند.

    مِهرگل

    مِهرگل :    (مهر = خورشید + گل)، 1- گل آفتاب، گل آفتاب گردان؛ 2- (به مجاز) زیبا و لطیف .

    مِهرگان

    مِهرگان :    1- جشنی که در ایران قدیم در شانزدهم مِهر به مناسبت یکی شدنِ نام روز با نام ماه بر پا می‌شده است؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) پاییز؛ 3- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) از الحان قدیمی ایرانی (مهرگان خردک).

    مِهرک

    مِهرک :    (مِهر = خورشید + ک/ ak ـ/ (پسوند شباهت))، 1- شبیه به خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مهرشید

    مهرشید :    (= خورشید)، ( خورشید.

    مِهرسا

    مِهرسا :    (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مِهردخت

    مِهردخت :    (مهر = مهربانی، محبت + دخت = دختر)، دختر مهربان و با محبت.

    مَه‌رخ

    مَه‌رخ :    1- ماه رخ، آن که دارای رخساری چون ماه است؛ 2- (به مجاز) زیبا، خوبرو.

    مِهرجهان

    مِهرجهان :    (مهر = خورشید + جهان)، 1- خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.

    مِهرجان

    مِهرجان :    (مُعرب از فارسی مهرگان)، ( مهرگان.

    مِهربانو

    مِهربانو :    بانوی مهربان و با محبت، زنِ مهربان.

    مهربان

    مهربان :    1- با محبت، با مهر، نیکی کننده، رحم کننده؛ 2- (در عرفان) مهربان صفت ربوبیت را گویند؛ 3- (اَعلام) نام شهری در شهرستان سراب در استان آذربایجان شرقی.

    مِهرانه

    مِهرانه :    (مِهران + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مِهران، ( مِهران. 1-

    مهرانوش

    مهرانوش :    محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان.

    مِهرانگیز

    مِهرانگیز :    برانگیزاننده‌ی محبت و دوستی، انگیزنده‌ی شوق و مهر.

    مِهران‌دخت

    مِهران‌دخت :    (مهران + دخت = دختر)، دختر دارنده‌ی مهر و محبت، دختر مهربان.

    مِهرانا

    مِهرانا :    (مهران + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مهران، ( مهران. 1-

    مِهرافروز

    مِهرافروز :    1- افروزنده‌ی مهر و محبت، افروزنده‌ی مهربانی؛ 2- (به مجاز) مهرورزنده و مهربان.

    مهراعظم

    مهراعظم :    (مهر = مهربانی و محبت + اعظم = بزرگ)، 1- مهربانی و محبت بزرگ؛ 2- (به مجاز) بسیار مهربان.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مِهرابه

    مِهرابه :    (مهراب + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مهراب، ( مهراب. 1-

    مِهرا

    مِهرا :    (مهر+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به مِهر، ) مِهر.

    مهرآیین

    مهرآیین :    دارای مهر و محبت و دوستی، دارای مهربانی، دارای آیین و روش دوستی و مهربانی.

    مهرآوه

    مهرآوه :    (= مهرابه)، ( مهرابه.

    مهرآنا

    مهرآنا :    (فارسی ـ ترکی) (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا = مادر) 1- مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ 2- (به مجاز) مهربان و با محبت.

    مهرآفرین

    مهرآفرین :    آفریننده ی مهر و محبت و دوستی.

    مهرآفاق

    مهرآفاق :    (مهر= مهربانی و محبت + آفاق = گیتی، جهان، زمانه، روزگار)، (به مجاز) مهربان و با محبت،

    مهرآسا

    مهرآسا :    ( مهر + آسا (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید، مانند خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مهرآرا

    مهرآرا :    (مهر = مهربانی و محبت + آرا = مخفف آراینده، آراینده، آراستن، زینت و آرایش)، 1- ویژگی آن که به مهربانی و محبت آرایش شده، آراسته به مهربانی؛ 2- (به مجاز) مهربان و با محبت.

    مهرآذین

    مهرآذین :    (مهر= مهربانی و محبت + آذین (در قدیم) آیین، رسم، قاعده)، 1- در آیین و روش مهربانی و محبت، دارای آیین و رسم مهربانی و محبت؛ 2- (به مجاز) مهرورز، با محبت، مهربان.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مهرآذر

    مهرآذر :    (مهر = مهربانی و محبت + آذر = آتش)، 1- آتشِ مهربانی و محبت؛ 2- (به مجاز) بسیار مهربان و با محبت، پر عاطفه و احساس.

    مَهْدیه

    مَهْدیه :    (عربی) کسی که خداوند رستگاری را و راه راست را برایش تعیین کرد.

    مَهدیسا

    مَهدیسا :    (مَهدیس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مَهدیس، ( مَهدیس.

    مَهدیس

    مَهدیس :    (مَه = ماه + دیس = (پسوند شباهت))، 1- مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مهدیا

    مهدیا :    (مهدی = هدایت شده + ا (اسم ساز))، دختر هدایت شده.

    مَهدخت

    مَهدخت :    (مَه = ماه + دخت = دختر) (= ماه دخت)، ( ماه دخت.

    مَهدا

    مَهدا :    (عربی) اول شب، پاسی از شب، آرامش شب.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مَهتاج

    مَهتاج :    (= ماه تاج)، 1- تاج ماه؛ 2- (به مجاز) زیبای زیبایان.

    مَهتاب

    مَهتاب :    1- نور و روشنایی ماه؛ 2- مهتابی.

    مَهتا (مَه تا)

    مَهتا (مَه تا) :    1- همانند ماه، چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مِهبانو

    مِهبانو :    بانوی بانوان، سرور بانوان، بزرگ زنان.

    مَهبان

    مَهبان :    (مَه = ماه + بان (پسوند محافظ یا مسئول))، (به مجاز) زیبا و مهتاب رو.

    مَهان

    مَهان :    (مَه = ماه + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به ماه؛ 2-(به مجاز) زیبارو؛ [چنانچه این واژه مِهان(mehān) تلفظ شود جمع مِه و به معنی بزرگان می‌باشد].

    مهاباد

    مهاباد :    (اعلام) 1) رودی در استان آذربایجان غربی به طول 85 کیلومتر، که از ارتفاعات جنوب غربی سرچشمه می  گیرد و پس از عبور از مهاباد و مخلوط شدن با رودهای دیگر به دریاچه  ی ارومیه می  ریزد؛ 2) شهرستانی در جنوب شرقی ...

    مِها

    مِها :    بزرگ، بزرگتر. [چنانچه این کلمه مَها /mahā/ تلفظ شود منسوب به ماه است؛ (به مجاز) زیبارو].

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مَه جَبین

    مَه جَبین :    (فارسی ـ عربی) (به مجاز) دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی.

    موهبت

    موهبت :    (عربی، مَوهَبَة) هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می  شود یا او از آن بهره  مند است.

    مونس

    مونس :    (عربی) هم نشین و همراز، همدم.

    مونا

    مونا :    صاحب دساتیر کلمه‌ی «مانا»، که نام خدای عز و جل است به « مونا» تصحیح کـرده و آورده است که « باید دانست که مونا بالوا و خدا را گویند» و دکتر معین در حاشیه برهان قاطع گفته است: «مانا هزوارش مئونا ...

    مولوده

    مولوده :    (عربی) (مؤنث مولود)، ( مولود.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مولود

    مولود :    (عربی) 1- آن که به دنیا آمده، زاده شده، فرزند؛ 2- تولد، میلاد؛ 3- (به مجاز) نتیجه، حاصل؛ 4- (در احکام نجوم) زمان تولد.

    موژان

    موژان :    (= موجان) (در قدیم) خمار، پر کرشمه (چشم).

    موحده

    موحده :    (عربی) (مؤنث موحد)، ( موحد.

    مَنیژه

    مَنیژه :    (اَعلام) (در شاهنامه) دختر افراسیاب، که عاشق بیژن پهلوان ایرانی شد و با کمک رستم همراه بیژن به ایران گریخت. داستان او با بیژن یکی از پر آوازه‌ترین و دلکش‌ترین داستانهای شاهنامه می‌باشد.

    مُنیره

    مُنیره :    (عربی) نورانی و روشن و درخشان و آشکار.

    مُنیراعظم

    مُنیراعظم :    (عربی) 1- درخشندگی و تابندگی زیاد؛ 2- (به مجاز) بسیار زیبارو.

    مُنیر

    مُنیر :    (عربی) 1- ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد، در مقابلِ مستنیر؛ 2- درخشان، تابان، روشن.

    مُنیبا

    مُنیبا :    (عربی ـ فارسی) (منیب + ا (پسوند نسبت))، منسوب به منیب، ( منیب.

    مُنوره

    مُنوره :    (عربی) (مؤنث مُنور)، ن مُنور.

    مُنور

    مُنور :    (عربی) 1- روشن، درخشان، نورانی؛ 2- (به مجاز) روشن فکر.

    مَنظَر

    مَنظَر :    (عربی) 1- آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود؛ 2- جلوه‌ی ظاهری هر شخص؛ 3- (به مجاز ) صورت و چهره، در مقابلِ مَخبَر؛ 4- (در قدیم) منظره.

    منصوره

    منصوره :    (عربی) 1- (مؤنث منصور)، ( منصور 1- و2- ؛ 2-(اَعلام) شهر بندری، در شمال مصر، بر کرانه‌ی راست رود نیل.

    منزه

    منزه :    (عربی) 1- به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه؛ 2- مبرا، بری، بی  عیب.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مَنزلت

    مَنزلت :    (عربی) 1- ارزش و اهمیت؛ 2- (در قدیم) مقام، درجه؛ 3- نظم و انضباط؛ 4- حد، پایه.

    مَنال

    مَنال :    (عربی) 1- (در قدیم) مال، دارایی، مِلک، ثروت؛ 2- درآمد، مداخل.

    مُنا

    مُنا :    (عربی) امیدها، آرزوها، مقاصد.

    مَلیکه

    مَلیکه : ممتاز

    ممتاز

    ممتاز :    (عربی) 1- دارای امتیاز، برتر، برجسته؛ 2- عالی، خوب، مرغوب؛ 3- مشخص، جدا، متمایز؛ 4- (در قدیم) مشهور.

    مِلیکا

    مِلیکا :    گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانواده‌ی گندمیان که خودرو هستند.

    ملیسا

    ملیسا:    (عربی) 1- زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ 2- ماه صَفر؛ 3- ماهی بین آخر گرما و زمستان.

    ملیسی

    ملیسی:  (عربی) (در قدیم) شیرین و بی دانه (انار) .

    مَلیحه

    مَلیحه :    (عربی) (مؤنث ملیح) 1- (در قدیم) (به مجاز) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک؛ 2- (در قدیم) دوست داشتنی و مورد پسند.

    مُلوک

    مُلوک :    (عربی) (جمعِ مِلَک) 1- پادشاهان؛ 2- (اَعلام) 1) دریای ملوک بخشی از اقیانوس آرام، میان شمال شرقی جزیره‌ی سلبس؛ 2) جزایر ملوک (= جزایر ادویه): گروهی شامل حدود 1000 جزیره در شرق اندونزی، میان جزیره‌ی سلبس و گینه‌ی نو که بیشتر آنها ...

    ملودی

    ملودی :    (فرانسوی، melodie) (در موسیقی) توالی تعدادی از اصوات در موسیقی سازی و آوازی، به گونه ای که یک واحد مستقل را بسازد و معمولاً قابل زمزمه کردن باشد.

    مَلِک‌نسا

    مَلِک‌نسا :    (عربی) 1- پادشاهِ زنان، سَرور زنان؛ 2- فرشته رو و زیبا در میان زنان.

    مَلِک‌ناز

    مَلِک‌ناز :    (عربی ـ فارسی) 1- موجب افتخار پادشاه به لحاظ زیبایی؛ 2- ویژگی آن که ناز و کرشمه‌ای شاهانه دارد.

    مَلَک‌سیما

    مَلَک‌سیما :    (عربی) خوشگل، پری‌چهر، فرشته روی، زیبا روی.

    مَلَک‌زمان

    مَلَک‌زمان :    (عربی) (= مَلَک جهان)، ( مَلَک جهان.

    مَلک‌جهان

    مَلک‌جهان :    (عربی ـ معرب) 1- فرشته جهان؛ 2- (به مجاز) زیباروترین.

    ملایم

    ملایم :    (عربی) 1- فاقد شدت و تندی؛ 2- (به مجاز) دارای اخلاق خوش و سازگار با دیگران، مهربان، نرمخو؛ 3- (در حالت قیدی) با نرمی و آهستگی، به آرامی، آهسته؛ 4- (در قدیم) دارای تطابق، سازگار، متناسب؛ 5- (در قدیم) خوشایند.

    ملاحت

    ملاحت:    (عربی) 1- حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی می‌نماید، نمکین بودن، با نمک بودن؛ 2- خوشایند بودن، دوست داشتنی بودن.

    مَکیه

    مَکیه :    (عربی) (مؤنث مکی)، 1- مربوط یا متعلق به مکه؛ 2-اهل مکه؛ 3- (اَعلام) سوره‌هایی از قرآن مجید که در مکه نازل شده است.

    مُکَرمه

    مُکَرمه :    (عربی) (مؤنث مُکَرم)، زن گرامی و عزیز کرده.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مقصوده

    مقصوده :    (عربی) 1- مطلوب و خواسته شده و محبوب و مورد پسند؛ 2- مورد علاقه.

    مُقدسه

    مُقدسه :    (عربی) (مؤنث مقدس)، 1- مقدس، دارای تقدس و پاکی، مبرا از هر آلودگی، پاک و قابل احترام دانسته شده بویژه از نظر مذهبی؛ 2- آن‌که از پلیدی و زشتی و گناه دوری می‌کند، پارسا.

    مَقبوله

    مَقبوله :    (عربی) (مؤنث مَقبول)، 1- مورد قبول، پذیرفته شده؛ 2- دلنشین، دوست داشتنی، زیبا؛ 3- خوشایند، مطلوب.

    مُعینا

    مُعینا :    (عربی ـ فارسی) (معین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مُعین، ( مُعین.

    مُعظمه

    مُعظمه :    (عربی، معظمة) 1- بزرگ داشته شده، بزرگ؛ 2- (اعلام) نویسنده   بانوی تاجیکستان [1988-1951 میلادی] معظمه فرزند شخصیتی به نام احمد اسفره از استان خجند، تحصیلاتش را در دانشگاه تربیت معلم خجند تمام کرد و از آن پس کار تدریس را در پیش ...

    معصومه

    معصومه :    (عربی) (مؤنث معصوم) 1- (در قدیم) زن بی‌گناه و پاک. + ( معصوم. 1-  ؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت فاطمه (معصومه) خواهر گرامی امام رضا(ع).

    مُعزز

    مُعزز :    (عربی) 1- عزیز ، گرامی؛ 2- بزرگوار و ارجمند (زن).

    مُطهّر

    مُطهّر :    (عربی) 1- پاک و مقدس؛ 2- (در قدیم) منزه.

    مشکات

    مشکات :    (عربی) 1- از واژه‌های قرآنی؛ 2- (در قدیم) چراغدان؛ 3- ظرف بلورین که در آن چراغ می‌افروختند و نور از آن به هر سو منعکس می شد و فضای زیادی را روشن می‌کرد؛ 4- (در عرفان) مراد از مشکات نفس است در ...

    مشک ناز

    مشک ناز :    (اَعلام) (در شاهنامه) نام یکی از چهار دختر آسیابان که به همسری بهرام گور در آمدند.

    مسعوده

    مسعوده :    (عربی) (مؤنث مسعود) (در قدیم) خجسته، مبارک، + ( مسعود. 1- و 2-

    مَستوره

    مَستوره :    (عربی) (مؤنث مستور) 1- (در قدیم) (به مجاز) مستور، پنهان، پوشیده؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) پارسا، پاک دامن، پرهیزگار، دارای پوشش و حجاب؛ 3- (به مجاز) نجیب و پاک دامن مانند پارسایان، پرهیزکارانه.

    مستانه

    مستانه :    1- (به مجاز) سرخوش و شاد، همراه با سرخوشی و شادی؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) با حالت سرخوشی و سرمستی.

    مژگان

    مژگان :    1- مژه‌ها، موی پلک چشم؛ 2- (در اصطلاح عشاق) اشاره به سنان و نیزه و پیکان و تیر که از کرشمه و غمزه‌های معشوق به هدف سینه‌ی عاشق می‌رسد، دارد.

    مژده

    مژده :    خبر خوش و شادی بخش، بشارت، مژدگانی.

    مُزَیَن

    مُزَیَن :    (عربی) تزیین شده، آراسته. [این کلمه چنانچه مُزَیِن /mozayyen/ تلفظ شود به معنی «آرایشگر» است].

    مریم

    مریم :    1- (در گیاهی) گل سفید خوشه‌ای خوشبو و دارای عطر با دوام، و نیز گیاهی علفی، پایا و زینتیِ این گل که از خانواده‌ی سوسن است و پیاز دارد؛ 2- (اَعلام) 1) نام سوره‌ی نوزدهم از قرآن کریم دارای نود و هشت ...

    مُرَوه

    مُرَوه :    به معنی مُرَوَح است که بسیار خوشبو و معطر کننده است، خوشبوی شده، بوی عطر گرفته. [چنانچه این کلمه به فتح اول (مَروه) تلفظ شود محلی است که حاجیان در مراسم حج بین آن و صفا «سعی» می‌کنند که در اصطلاع عارفان ...

    مُروارید

    مُروارید :    1- (در مواد) توده‌ی سخت، گِرد، کوچک و درخشان به رنگ سفید نقره‌ای یا خاکستری مایل به آبی که در بعضی از صدفهای دریایی یافت می‌شود و از سنگهای قیمتی است، دُرّ، لؤلؤ؛ 2- (در گیاهی) نوعی گُل (گُلِ مروارید).

    مُروا

    مُروا :    (در قدیم) فال خوب در مقابلِ مرغوا.

    مَرمَر

    مَرمَر :    1- (در علوم زمین) نوعی سنگ دگرگون شده‌ی آهکی که به علت زیبایی در کارهای مجسمه سازی و نماسازی ساختمان‌ها به کار می‌رود؛ 2- (به مجاز) سفید چهره و زیبا.

    مَرضیه

    مَرضیه :    (عربی) مرضی، پسندیده.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مُرَصع

    مُرَصع :    (عربی) 1- آنچه با جواهر تزئین شده باشد، جواهر نشان؛ 2- (در ادبیات) ویژگی شعری که آرایه‌ی ترصیع در آن به‌کار رفته باشد؛ 3- (در خوش‌نویسی) یکی از انواع خطوط عربی.

    مِرسده

    مِرسده :    [مِرس = نام درختی، راش (فاگوس سیلواتیکا) + ده (پسوند مکان)]، 1- جنگل راش، جای روئیدن راش؛ 2-(به مجاز) زیبا، با طراوت و خرم.(؟)

    مُرسا

    مُرسا :    (عربی) استوار گشتن، واقع شدن و ثابت گردیدن.

    مرحمت

    مرحمت :    (عربی) لطف و مهربانی داشتن، مهربانی، لطف.

    مرجانه

    مرجانه :    (عربی، مرجانة) 1- مروارید خُرد؛ 2- یک دانه مروارید خُرد، واحد مرجان به معنی یک دانه مرجان؛ 3- (اَعلام) روستایی در شهرستان تربت حیدریه در استان خراسان رضوی.

    مرجان

    مرجان :    (سریانی) 1- جانور بی‌مهره‌ی کوچک دریایی که پوشش آهکی ترشح می‌کند و نسل‌های جدید آن روی بقایای نسل قدیمی زندگی می‌کنند و جزایر مرجانی را بوجود می‌آورند؛ 2- بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که از آن در جواهر سازی ...

    مرال

    مرال :    (ترکی) (= مارال)‏، ( مارال.

    مَدیحه

    مَدیحه :    (عربی) سخنی (معمولاً شعر) که در ستایش کسی گفته‌ یا سروده می‌شود.

    مِدیا

    مِدیا :    (اَعلام) 1) نام یونانی ایات جبال یا عراق عجم که نواحی آن عبارت بوده از قرمیس یا کرمانشاهان، همدان، ری و اصفهان؛ این نواحی سرزمینی کوهستانی و پهناور بوده که یونانیان به آن «مدیا» گفته‌اند. سرزمین ماد؛ 2) نام زن آخرین پادشاه ...

    مُحَیّا

    مُحَیّا :    (عربی) (در قدیم) چهره، صورت.

    مَحیا

    مَحیا :    (عربی) حیات، زندگی.

    مُحَنّا

    مُحَنّا :    (عربی) به حَنا خضاب کرده، مخضب به حَنا.

    محسنه

    محسنه :    (عربی) (مؤنث محسن)، 1- (در قدیم) آراسته و زیبا؛ 2-زن احسان کننده، زن نیکوکار.

    مُحَدِثه

    مُحَدِثه :    (عربی) (مؤنث مُحَدِث)، 1- مُحَدِث (زن)،   مُحَدِث؛ 2- (اَعلام) یکی از القاب حضرت  زهرا(س).

    محجوبه

    محجوبه :    (عربی) 1- (مؤنث محجوب)، ( محجوب، 2- دارای حجاب (زن).

    محجوب

    محجوب :    (عربی) 1- با حجب و حیا و مؤدب؛ 2- (در قدیم) در حجاب شده، پوشیده، پنهان؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) بازداشته شده، منع شده؛ 4- (در عرفان) کسی که میان او و حق حجابی هست و هنوز شایستگی درک حقیقت و ...

    محترم

    محترم :    (عربی) 1- قابل احترام، عزیز و گرامی؛ 2- (در قدیم) دارای حرمت و مقدس.

    محبوبه

    محبوبه :    (عربی) 1- نام گیاهی (محبوبه‌ی شب)؛ 2- محبوب (زن)؛ 3- معشوق، معشوقه، محبوب، + ن.ک. محبوب.

    محبت

    محبت :    (عربی) 1- دوست داشتنِ کسی یا چیزی، مهربان بودن نسبت به کسی یا چیزی، مِهر، دوستی؛ 2- (در تصوف) شور و شوق بسیار داشتنِ سالک برای رسیدن به خداوند.

    متینه

    متینه :    (عربی) (مؤنث متین)، ( متین.

    متینا

    متینا :    (عربی) (مؤنث متین)، ( متین.

    متانت

    متانت :    (عربی) 1- حالت استواری و سنگینی در رفتار همراه با پرهیز از نشان دادنِ هیجان‌های درونی، وقار؛ 2- (در قدیم) استواری، محکمی.

    مبینه

    مبینه :    (عربی ـ فارسی) (مبین + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مبین، ( مبین.

    مبینا

    مبینا :    (عربی) (مؤنث مبین)، ( مبین.

    مبارکه

    مبارکه :    (عربی) (مؤنث مبارک)، ( مبارک.

    مایسا

    مایسا :    نام گیاهی کوچک و یک ساله که بسیار ظریف است.

    مایا

    مایا :    1- (اوستایی) منش نیک، بخشنده؛ 2- (اَعلام) 1) (در روم باستان) اِلهه‌ی فراوانی سبزه و بهار در نزد رومیان؛ 2) قوم سرخپوست بومی آمریکای مرکزی، که زبان ویژه‌ی خود را دارند و پیش از ورود سفید پوستان، تمدن درخشانی داشتند.

    ماهین

    ماهین :    (ماه + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماهوَر

    ماهوَر :    (ماه + وَر (پسوند دارندگی))، 1- دارای ویژگی و صفت ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ماه‌وش

    ماه‌وش :    (= مهوش) ماه مانند، مانند ماه؛ (به مجاز) رعنا و زیبا و معشوقه، زیبا و درخشان. + ن.ک. مَهوش.

    ماهوَر

    ماهوَر :    (ماه + وَر (پسوند دارندگی))، 1- دارای ویژگی و صفت ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماه‌نوش

    ماه‌نوش :    1- ماه جاویدان و همیشگی؛ 2- (به مجاز) زیباروی همیشه زیبا.

    ماه‌نگار

    ماه‌نگار :    (ماه + نگار = معشوق) (به مجاز) معشوقه‌ی زیبارو.

    ماه‌نِسا

    ماه‌نِسا :    1- ماهِ زنان؛ 2- (به مجاز) زیبا رو در میان زنان، زیبارو.

    ماهناز

    ماهناز :    (ماه + ناز = قشنگ، زیبا) ماهروی زیبا.

    ماه‌منظر

    ماه‌منظر :    آنچه که دارای منظری چون ماه باشد، ماه چهر. + آ ماه چهر.

    ماهکان

    ماهکان :    (ماهک+ ان (پسوند نسب)) منسوب به ماهک، ( ماهک.

    ماهک

    ماهک :    (ماه+ ک/-ak/ (پسوند تصغیر و تحبیب)) 1- خوبروی کوچک، معشوقک زیباروی و یا خوبروی دوست داشتنی و زیباروی محبوب.

    ماه‌صنم

    ماه‌صنم :    (فارسی ـ عربی) از نام  های مرکب، ، ماه و صنم.

    ماه‌سیما

    ماه‌سیما :    (= ماه چهر)، ( ماه چهر.

    ماهرو

    ماهرو :    (= ماه چهر)، ( ماه چهر.

    ماهرخسار

    ماهرخسار :    (= ماه چهر)، ( ماه چهر.

    ماهرخ

    ماهرخ :    (= ماه چهر)، ( ماه چهر.

    ماهِده

    ماهِده :    (مؤنث ماهِد)، ( ماهِد.

    ماه‌دخت

    ماه‌دخت :    (ماه + دخت = دختر) 1- دختر ماه، دختری که مانند ماه است؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماه‌جهان

    ماه‌جهان :    (به مجاز) زیبای جهان.

    ماه‌تابان

    ماه‌تابان :    1- آن که چهره‌اش مثل ماه تابان است؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماهتاب

    ماهتاب :    پرتو ماه، شعاع ماه، نور ماه، مهتاب.

    ماتینا

    ماتینا :    نام ساتراپ نشینِ [ولایت تحت امر حاکم یا والی در ایران دوران هخامنشی] شمال شرقی ارمنستان که به دست کیاکسار یا (هوخشتره) فتح شده است و در زمان داریوش اول از ارمنستان مجزا شده است.

    ماه‌پیکر

    ماه‌پیکر :    1- صفت آن که پیکرش مانند ماه زیبا و دل انگیز باشد؛ 2-(به مجاز) معشوقِ زیبا.

    ماه‌پری

    ماه‌پری :    1- پریِ مانند ماه؛ 2- (به مجاز) بسیار زیبا.

    ماهانا

    ماهانا :    (ماهان+ ا (پسوند نسبت))  منسوب به ماهان، ( ماهان.

    ماه‌آفرین

    ماه‌آفرین :    1- آفریده‌ی ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو(ی)؛ 3- (اَعلام) نام یکی از زنان فتحعلی شاه قاجار و مادر زبیده.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ماه منیر

    ماه منیر :    (فارسی ـ عربی) 1- ماه درخشان و تابان؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماه گل

    ماه گل :    1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو. + ن.ک. مَهگل.

    ماه طَلعت

    ماه طَلعت :    (فارسی ـ عربی)، 1- ماه سیما، ماه چهره؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماه پسند

    ماه پسند :    (ماه + پسند = جزء پسین بعضی از کلمه  های مرکّب، به معنی «پسندیده» یا «قبول شوند») 1- ویژگی کسی که پسندیده و مورد قبول ماه می  باشد؛ 2- (به مجاز) زیباروی چون ماه.

    ماه

    ماه :    1- (در نجوم) جِرم آسمانی نسبتاً بزرگی که شب‌ها به صورت لکه‌ی روشن بزرگی از زمین دیده می‌شود و هر 29 تا 30 شبانه روز یک بار دور زمین می‌گردد؛ 2- قمر؛ 3- (در گفتگو) (به مجاز) بسیار خوب و دوست داشتنی؛ ...

    مانیا

    مانیا :    1- (در پارسی باستان) خانه، سرای؛ 2- (در پهلوی) برابر با واژه‌ی مان به معنی خانه و مسکن؛ 3- (در یونانی، mania) شیدایی، عشقِ شدید، شوقِ مفرط، شیفتگی؛ 4- (اَعلام) 1) نام زن زِنیس حاکم ولایت اِاُلی جزو ایالات تحت فرماندهی فرناباذ ...

    مانِلی

    مانِلی :    (مازندرانی)، 1- بمان برایم (؟)؛ 2- (اَعلام) (نام شخصیتی در شعر علی اسفندیاری (نیما یوشیج)).

    ماندگار

    ماندگار :    کسی که در جایی اقامت (دایمی و طولانی) کند، پایدار، با دوام، ماندنی. [در فرهنگ معین آمده: گاه این کلمه را برای فرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده‌اند (برای تفأل به ادامه زندگی او)].

    ماندانا

    ماندانا :    1- (در یونانی) mav avn ؛ 2- (در پارسی باستان) mand به معنی عنبر سیاه؛ 3- (اَعلام) [قرن 6 پیش از میلاد] دختر آستیاگس (= ایشتوویگو) آخرین پادشاه ماد، زن کمبوجیه‌ی اول و مادر کوروشِ کبیر.

    مانا

    مانا :    (صفت از ماندن) 1- ماندنی، پایدار؛ 2- (در پهلوی) مانند و مانند بودن.

    مامَک

    مامَک :   (مام= مادر+ ک/ ak -/ (پسوند تحبیب))، 1- (در قدیم) مادر؛ 2- خطاب محبت آمیز به فرزند دختر؛ 3- زن پیر؛ 4- مادرک (مهربان).

    ماریه

    ماریه :    1- زنِ سفید و براق، بسیار درخشنده؛ 2- (اَعلام) نام همسر قبطی پیامبر اسلام(ص) و مادر ابراهیم ابن محمّد پسر پیامبر اسلام(ص).

    مارینا

    مارینا :    (اَعلام) نام دختر ارته‌باذ [پادشاه ماد] به قول پلوتارک که با غیر ایرانیان (اومن یونانی) ازدواج کرد. نام این دختر به قول آریان «آرتونیس» می‌باشد.[ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان های اسپانیایی و آسیایی است].

    ماری

    ماری :    گونه‌ی دیگری از مریم ـ مادر حضرت عیسی مسیح(ع) ـ که در زبان‌های اروپایی رایج است. [ماری نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان فرانسوی است].

    مارال

    مارال :    1- (ترکی) مرال، گوزن، آهو؛ 2- (به مجاز) زیبا و خوش اندام.

    ماجده

    ماجده :    (عربی) (مؤنث ماجد)، زنِ بزرگوار.

    ماتینا

    ماتینا :    نام ساتراپ نشینِ [ولایت تحت امر حاکم یا والی در ایران دوران هخامنشی] شمال شرقی ارمنستان که به دست کیاکسار یا (هوخشتره) فتح شده است و در زمان داریوش اول از ارمنستان مجزا شده است.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۳۳۶ نظر

    اسم دختر با حرف ه

    اسامی دخترانه با حرف ه

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    هیلا

    هیلا :    نام پرنده‌ای است، باشه (پرنده‌ای شکاری کوچکتر از باز).

    هَیفا

    هَیفا :    (عربی) (مؤنث اهیف) زن کمر باریک (باریک میان).

    هیرو

    هیرو :    (هیر = آتش + او /-u/= (پسوند نسبت))، منسوب به آتش؛ 2- آتشی و سرخ گون؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    هیدیکا

    هیدیکا :    (کردی) به آهستگی.

    هیدی

    هیدی :    (کردی) آرام، آهسته، بردبار.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های ترکیه ای استانبولی دختر همراه با معنی

    چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسم های یونانی دخترانه

    زیباترین اسم های دخترانه

    اسم های کردی دختر

    اسم های خارجی دخترونه

    اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

    اسم زیبا ترکی دخترونه

    اسم دختر با ریشه سانسکریت

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    هِیام

    هِیام :    (عربی) دوست داشتن، ویژگی یا حالت کسی که از فرط عشق و غیرعشق شوریده است و نمی‌داند به کجا میرود.

    هونیا

    هونیا :    (هو = خوب + نیا) 1- دارای نیای خوب، نیکوتبار، نیک نژاد؛ 2- (در پهلوی) (= هونیاک) به معنی خوب نیا، دارای اصل و نسب اصیل، منتسب به خانواده‌ای شریف؛ [مکنزی این واژه را در پهلوی مطبوع و لذت ‌بخش معنا کرده ...

    هوری

    هوری :    (هور = خورشید + ی (پسوند نسبت)) 1- منسوب به خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    هورا

    هورا :    1- (در سانسکریت) سورا (هورا) یک قسم شربت است که در بند چهار آفرینگان گهنبار از آن یاد شده و توصیه شده که آن را به نیکان بدهند؛ 2- (در کردی) هورا به معنی غوغا است؛ 3- (در اوستایی) مستی آور، نوشیدنی ...

    هنگامه

    هنگامه :    1- شورش، فتنه، آشوب؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شگفت انگیز، عالی، فوق العاده؛ 3- (در قدیم) هنگام، زمان، فصل.

    هَنا

    هَنا :    (عربی) شادمانی و خوشبختی.

    همیلا

    همیلا :    (اَعلام) نام یکی از ندیمه‌های شیرین در خسرو و شیرین نظامی.

    همراز

    همراز :    1- ویژگی هر یک از دو یا چند نفری که راز خود را به یکدیگر می‌گویند؛ 2- همدم، همنشین، مونس.

    همدم

    همدم :    (به مجاز) همنشین، مونس.

    همتا

    همتا :    1- آنچه یا آن‌که در صفتی با دیگری وجه اشتراک داشته یا کاملاً به او شبیه باشد، نظیر، مثل؛ 2- (در قدیم) همسر، جفت؛ 3- (در قدیم) همنشین، همدم، رفیق؛ 4- (در قدیم) متناسب، در خور.

    هُمادخت

    هُمادخت :    (هما+ دخت = دختر)، (به مجاز) دختر خوشبخت، دختر سعادتمند.

    هُما

    هُما :    1- (در پهلوی)، فرخنده؛ 2- پرنده‌ای با جثه‌ای نسبتاً درشت از خانواده‌ی لاشخورها، دارای بال‌های بلند، دُم بلندِ لوزی شکل به رنگ خاکستری و یک دسته مو در زیر منقار. [هما به خوردن استخوان مشهور است و قدما می‌پنداشتند سایه‌اش بر سر ...

    هلیا

    هلیا :    (از یونانی، heliade) 1- صورت تخفیف یافته‌ی هلیاد، به معنی دختر خورشید؛ 2- (اَعلام) (در اساطیر یونان) دختر هلیوس.

    هِلنا

    هِلنا :    1- (= هلن)،   هلن؛ 2- (اَعلام) نام شهری در مرکز ایالت مونتانای آمریکا.

    هِلن

    هِلن :    (اَعلام) هلن دختر ژوپیتر خدای خدایان یونان یکی از وسوسه‌انگیزترین زنان میتولوژی [اسطوره شناسی] یونان است که زندگی رؤیایی‌اش پیوسته الهام بخش شعرا، نویسندگان و صورت نگاران بوده و شاهکارهای بسیاری به نام او بوجود آمده است.

    هَستی

    هَستی:    1- وجود در مقابل نیستی؛ 2- زندگی، زندگانی؛ 3- (به مجاز) همه‌ی دارایی. مایملک؛ 4- (به مجاز) جهان، عالم وجود.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسامی لاتین دخترانه

    اسم های زیبای ارمنی دختر

    نام های انگلیسی دخترانه

    اسم سریانی دخترانه

    اسم های فرانسه ای دخترانه

    نام های آشوری دخترانه

    اسم های دخترانه با ریشه عبری

    نام های دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی

    اسم های زیبای گیلانی و مازندرانی دخترانه

    اسم های لری دخترانه

    اسم های خوشگل دوقلوی دختر

    اسم عربی دخترونه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    هَرانوش

    هَرانوش :    1- دختر آتش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    هدیه‌زهرا

    هدیه‌زهرا :    از نام‌های مرکب، ا هدیه و زهرا.

    هدیه

    هدیه :    (عربی) 1- آنچه به مناسبتی یا به رسم یادگار به نشانه‌ی محبت به کسی داده می شود، پیش‌کش، ارمغان، کادو؛ 2- (احترام آمیز) قیمت خرید و فروش قرآن کریم؛ 3- (در قدیم) رونمای عروس؛ 4- (در قدیم) موهبت و عطای خداوند.

    هُدی

    هُدی :    (عربی) 1- (در قدیم) هدایت کردن، هدایت، راهنمایی؛ 2- رسیدن به حق و حقیقت؛ 3- راه راست، مسیر درست؛ 4- (به مجاز) دین هدایت، اسلام.

    هجرت

    هجرت :    (عربی) 1- از کشور یا زادگاه خود به جای دیگر رفتن و در آنجا ساکن شدن؛ 2- (اَعلام) مهاجرت پیامبر اسلام(ص) و جمعی از یارانش (مهاجران) از مکه به یثرب (مدینه)، که رویدادی ویژه در تاریخ اسلام بود، بعدها مبدأ تاریخ هجری ...

    هایده

    هایده :    آشکار، نمایان، هویدا.

    هانیه

    هانیه :      (عربی) شادمان، خوشبخت.

    هانیتا

    هانیتا :    (هانی+ تا = نظیر، مانند)) 1- نظیر و مانند هانی؛ 2- مسرور و شاد.

    هانیا

    هانیا :    (هانی+ ا (پسوند نسبت)) 1- منسوب به هانی؛ 2- مسرور و شاد.

    هانا

    هانا :    (کردی) 1- زنهار، دادخواهی؛ 2- امید؛ 3- بینایی؛ 4- خواهش.

    هاله

    هاله :    1- (در نجوم) حلقه‌ی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِردِ قرص ماه یا خورشید دیده می شود؛ 2- حلقه یا حاشیه‌ی تابناکی که در اطراف چیزی به ویژه در اطراف سر مقدسین در نقاشی‌ها دیده می شود؛ 3- (به مجاز) آنچه ...

    هادیه

    هادیه :    (عربی) (مؤنث هادی)،   هادی. 1-

    هاجر

    هاجر :    (عبری) 1- به معنی «فرار»؛ 2- (اَعلام) همسر دوم حضرت ابراهیم خلیل(ع)، کنیز همسر اولش سارا، مادر اسماعیل(ع). به روایت تورات و قرآن. [هاجر در ادبیاتِ یهود نشانه‌ی بندگی در شریعت است].

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۱۴۷ نظر

    اسم دختر با حرف و

    اسامی دختر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های جدید دختر با حرف و

    نازآفرین

    نازآفرین :    (= نازآفریننده) 1- (به مجاز) معشوقی که ناز بسیار به کار برد؛ 2- آن‌که نعمت و رفاه و خوشی پدید آورد؛ 3- نازآفریده؛ 4- پدید گشته از ناز و فخر و تکبر؛ 5- به لطف و نرمی آفریده شده.

    وَیُونا

    وَیُونا :   [وَیُو (در سنسکریت) = عروس و (در اوستایی) = ازدواج کردن + نا (پسوند نسبت)] 1- منسوب به وَیو؛ 2- (به مجاز) عروس؛ دختری که عروس شده(؟).

    وینا

    وینا :    1- بینا. [از ریشه‌ی «وین»/vin/ به آرش دیدن در فرس هخامنشی «وئین» و در زند «ویتن» /vitan/ به آرش دیدن. (از فرهنگ پاشنگ)]؛ 2- (در کردی، wenā) شناخت، شناسایی.

    ویستا

    ویستا :    (اوستایی) یابنده، برخوردار.

    ویدا

    ویدا :    1- پیدا، هویدا، ظاهر، آشکار؛ 2- (در پهلوی) یابنده، جوینده.

    ویانا

    ویانا :    (اوستایی) فرزانگی، بخردی، دانایی.

    ونوشه

    ونوشه :    (در طبری) (= بنفشه)، ( بنفشه.

    ونوس

    ونوس :    (فرانسوی:venus ) 1- (= زهره)،   زهره؛ 2- (در میتولوژی) [اسطوره شناسی] ونوس یونانی یکی از نمادهای دیرینه‌ی آریایی و برداشت دوباره‌ای از ایزد بانوی آب های درخشان اردویسور آناهیتا یا مادر باکره است. که در روم باستان نیز به نام آفرودیت تجلی ...

    وَندا

    وَندا:    1- (در زند و پازند) خواهش و خواسته؛ 2- (در اوستا) ستایش کننده، نیایش کننده.

    وسیمه

    وسیمه :    (عربی) (مؤنثِ وسیم) زنِ زیبا و نیک روی.

    وُستا

    وُستا:    (اوستایی) 1- (= اوستا) اوستا؛ 2- (در ادیان) کتاب مقدس زردشتیان.

    وحیده

    وحیده :    (عربی) (مؤنث وحید)، ( وحید. 1- و2-

    وَجیهه

    وَجیهه :    (عربی) (مؤنث وجیه) زیبا، خوشگل (زن).

    وَجیه

    وَجیه :    (عربی) 1- زیبا، خوشگل، وجیهه؛ 2- دارای قدر و منزلت و محبوبیت نزد مردم.

    وانیا

    وانیا :    (عربی) ملایم، آهسته (نسیم).

    والیه

    والیه :    (عربی) (مؤنث والی) (در قدیم) حاکم و پادشاه و سلطان (زن).

    والِه

    والِه :    (عربی) 1- عاشق بی قرار، شیفته و مفتون؛ 2- حیران، سرگشته، مبهوت؛ 3- (در حالت  قیدی) در حال شیفتگی. (اَعلام) واله/vāle/، [فرانسوی] ایالتی در جنوب سویس، نزدیک مرز فرانسه و ایتالیا.

    واحده

    واحده :    (عربی) (مؤنث واحد)، ، واحد.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۲۲ نظر