ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۳۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسم دختر» ثبت شده است

اسم دختر با حرف ت

اسم ناز دخترانه

اسامی دختر حرف ت

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

لیست اسم های جدید برای دختر و پسرجدید

تینا

تینا :    1- (در زند و پازند) گل سرخ ؛ 2- (در عربی) طین.

تیام

تیام :    اسم دخترانه و پسرانه - (لُری) 1- چشمانم؛ 2- (به مجاز) عزیز و گرامی.

تهمینه

تهمینه :    [مرکب از «تهم» به معنی نیرومند و قوی + «ینه»/ ine ـ/ پسوند نسبت)] 1- منسوب به تهم؛ 2- (به مجاز) نیرومند قوی؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) همسر رستم، دختر شاه سمنگان و مادر سهراب.

تَهانی

تَهانی :    (عربی) (در قدیم) تهینت گفتن به یکدیگر.

توران‌دخت

توران‌دخت :    (توران+ دخت = دختر)، 1- دختر تورانی؛ 2- (اَعلام) نام دختر خسرو پرویز که بعد از شیرویه به شاهی رسید.

توران

توران :    (در پهلوی، turān )، (تور = پسر فریدون + ان (پسوند نسبت)) (اَعلام) 1) سرزمین تورانیان که منسوب به تور پسر فریدون می‌باشد؛  2) (در قدیم) قوم باستانی در داستانهای ملی ایران، که در روزگار کیانیان با ایرانیان در جنگ بودند؛ 3) ...

توتیا

توتیا :    1- از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می‌کند؛ 2-نوعی ماده شیمایی که به عنوان سُرمه استفاده می‌کنند.

تَوار

تَوار :    1- (در کردی) پرنده؛ 2- نوعی ریسمان؛ 3- (اعلام) 1) (توارکوه) نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس ؛ 2) نام محلی در ناحیه برسویر در ایالت دوسِور فرانسه.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

تَندیس

تَندیس :    1- مجسمه؛ 2- (در قدیم) بت، تصویر برجسته، تمثال؛ 3- (به مجاز) زیباروی.

تَمنا

تَمنا :    (عربی) 1- آرزو؛ 2- خواستن چیزی معمولاً همراه با فروتنی و تواضع.

تِلّی

تِلّی :    (ترکی) 1- موهای پر پشت و بلند، دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، زلف دار؛ 2- زباندار و سخنور.

تِلما

تِلما :    (عربی) گندمگون.

تَکتَم

تَکتَم :    1- نام چاه زمزم؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع). [مرحومِ دهخدا معتقد است که: نام مادر حضرت رضا (ع) را نجمه نوشته‌اند که بعداً به «تکتم» و «طاهره» مسمی شده و ظاهراً این قول استوار نمی‌نماید].

تسنیم

تسنیم :    (عربی) 1- از ریشه‌ی «سنم» در لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» و نیز «بزرگ و مهتر قوم گردیدن» است؛ 2- (اَعلام) طبق روایات چشمه‌ای در بهشت، مذکور در قرآن کریم. و (به مجاز) آب آن چشمه.

تُرنج

تُرنج :    1- (در گیاهی) بالنگ؛ 2- طرحی (در قدیم) مرکّب از طرح‌های اسلیمی و گل و بوته‌ای که معمولاً در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار می‌رود؛ 3- گُویی از مواد معطر.

تِرمه

تِرمه :    نوعی پارچه (قیمتی) از جنس کرک، پشم، یا ابریشم با نقش‌های بته جقه، اسلیمی، و مانند آنها که معمولاً از آن، جانماز، بقچه و لباس تهیه می‌کنند.

تَرلان

تَرلان :    1- (در ترکی) مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ 2- (در کردی) 1) به معنی زیبا؛ 2) نام نوعی اسب است.

تَرانه

تَرانه :    1- (در موسیقی) شعری متشکل از چند بیت مقفا و هم‌سان از نظر تعداد هجاها و مصراع‌ها که با آواز خوانده می‌شود؛ لید؛ 2- (در موسیقی) هرنوع سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده شود؛ 3- (در موسیقی ایرانی) قطعه آوازی، نوع جدیدی ...

تُحفه

تُحفه :    (عربی) 1- هدیه؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شخص بسیار ارزشمند.

تبسّم

تبسّم :    (عربی) 1- لبخند، خنده‌ی بدون صدا؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) درخشیدن.

تبرّک

تبرّک :    (عربی) 1- مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی؛ 1- برکت گرفتن.

تانیا

تانیا :    در گویش خراسانی به معنی توانستن (؟).

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

تامیلا

تامیلا :    (عربی) 1- (مصدر باب تفعیل) از روی امیدواری، امیدوارانه؛ 2- در برخی منابع به معنی بخشنده.

تامارا

تامارا :    (اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکناره‌ی جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمده‌ی دریای بالتیک.

تالین

تالین :    (اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکناره‌ی جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمده‌ی دریای بالتیک.

تارا

تارا :    ستاره، کوکب، مردمک چشم.

تابنده

تابنده :    (صفت فاعلی از تابیدن)، آنچه می‌تابد و نورافشانی می‌کند، درخشان.

تابان

تابان :    دارای نور و روشنی، درخشان، روشن.

لیست اسم های جدید برای دختر و پسرجدید

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

             

         

        

  • ۰ لایک
  • ۴۴ نظر

    اسم دختر با حرف ز

    اسامی دختر حرف ز

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    زیور

    زیور :    (سغدی) آنچه با آن چیزی یا کسی را آرایش کنند، پیرایه.

    زینب

    زینب :    (عربی) 1- پاکیزگی؛ 2- (در گیاهی) نام درختی خوشبو و خوش منظر؛ 3- (اَعلام) نام چند تن از زنان نامدار صدر اسلام، از جمله 1) زینب دخترخُزیمه [قرن اول هجری]، از همسران پیامبر اسلام(ص) که پس از کشته شدن شوهر دومش در ...

    زینا

    زینا :    (عربی) نام دختر نوح نبی (ع).

    زیلان

    زیلان :    (= اَرجی، دِسیس) نام گیاهی است یکساله و معطر و دارای کرکهای غده‌دار و چسبناک از تیره‌ی اسفناج.

    زیتون

    زیتون :    (عربی) (در گیاهی) 1- میوه‌ی بیضی شکل سفت و گوشتی به اندازه‌ی توت که رنگ آن در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر می‌کند و از آن روغن نیز می‌گیرند؛ 2- درخت همیشه سبز این میوه که برگ ...

    زیبنده

    زیبنده :    1- در خور، سزاوار، شایسته؛ 2- آراسته، زیبا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    زیبا

    زیبا :    1- ویژگی آن‌که دیدنش لذت بخش و چشم‌ نواز است، جمیل؛ 2- دلنشین، مطبوع، خوشایند؛ 3- (در قدیم) زیبنده، شایسته، لایق، در خور.

    زُهره

    زُهره :    (عربی) 1- (= ناهید= ونوس) 2- (اَعلام) 1) (در نجوم) دومین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی از لحاظ دوری از خورشید، میان عطارد و زمین، که از درخشنده‌ترین اجرام آسمانی است. [در نزد قدما زهره نماد نوازندگی و خنیاگری است]؛ 2) زهره نام رودی ...

    زهرا

    زهرا :    (عربی) 1- (در قدیم) روشن و درخشان؛ 2- (اَعلام) از لقبهای حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام(ص). + ( فاطمه.

    زمزم

    زمزم :    (عربی) 1- «آهسته آهسته»؛ 2- (اَعلام) 1) چاه آبی در مکه، در جنوب شرقی کعبه، که زائران آب آن را متبرک می‌دانند؛ 2) نام کتابی از مصنفات زرتشت؛ 3- (در ادیان) دعایی که پیروان زرتشت هنگام عبادت یا غذا خوردن آهسته زیر ...

    زمرد

    زمرد :    (معرب از یونانی) (در علوم زمین) از سنگ‌های قیمتی و عموماً سبز رنگ.

    زمانه

    زمانه:    1- روزگار، دوره، دور، عهد؛ 2- (در قدیم) مدت زندگی، عمر.

    زلیخا

    زلیخا :    (عربی) (مؤنث ازلخ)، 1- جای لغزیدن پا (به لحاظ داشتن زیبایی زیاد)؛ 2- (اَعلام) در روایت‌های اسلامی و یهودی، همسرعزیز مصر(وزیر یا پیشکار فرعون مصر) که عاشق یوسف(ع)شد و چون یوسف(ع) به عشق او سر فرود نیاورد، به او تهمت زد و ...

    زُلفا

    زُلفا :    (زلف = موی بلندِ سر، گیسو + الف‌ (پسوند نسبت))‌، 1-منسوب به زلف؛ 2- (به مجاز) زیبایی زلف معشوق؛ 3- (در عربی، زلفی) نزدیکی و منزلت و قربَت.

    زلال

    زلال :    (عربی) 1- صاف و شفاف؛ 2- (به مجاز) آب صاف و گوارا.

    زَکیه

    زَکیه :    1- پاک، پاکیزه، زَکی؛ 2- (اَعلام) نام دیگر حضرت فاطمه(س).

    زرینه

    زرینه :    (= زرین)،   زرین.

    زرین‌دخت

    زرین‌دخت :    (= زری دخت)،   زری دخت.

    زرین

    زرین :    1- از جنس زر، به رنگ زر، طلایی؛ 2- زیبا و آراسته.

    زریان

    زریان :    (کردی) باد جنوب، باد دبور، باد سرد.

    زری

    زری :    1- پارچه یا لباسی که در آن نخ‌های طلایی به کار رفته است؛ 2- نخ طلا یا نقره یا گلابتون؛ 3- طلایی؛ 4- منسوب به زر.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    زرافشان

    زرافشان :    1- ذرات زر پاشیده شده، با ذرات طلا اندود شده؛ 2- (در قدیم) زربافت؛ 3- نثار کننده زر و سکه‌ی طلا.

    زُحَل

    زُحَل :    (اَعلام) [=کیوان] دومین سیاره‌ی بزرگ منظومه شمسی و ششمین سیاره از لحاظ دوری از خورشید، که یک رشته حلقه‌ی نورانی گرداگرد آن را فراگرفته است.

    زُبیده

    زُبیده :    (عربی) (= زبیدة) نام گیاهی (همیشه بهار)؛ 2- (اَعلام) دختر جعفرابن منصور زن هارون الرشید و مادر خلیفه امین.

    زاهره

    زاهره :    (عربی) (مؤنث زاهر)،   زاهر.

    زاهده

    زاهده :    (عربی) 1- زن زاهد. +   زاهد1- ، 2- ؛ 2- (اعلام) زاهده خاتون بانویی عارف، که در زمان خود به عقل و تدبیر و سیاست پردازی آوازه داشت. او در جوانی به عقد اتابک بزایه، حاکم فارس در آمد او نه تنها ...

    زاکیه

    زاکیه :    (عربی، زاکیَة)، 1- (در قدیم) نیکو، پاکیزه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۵۱ نظر

    اسم دختر با حرف ب

    اسم دخترونه حرف ب

    اسم دختر حرف پ

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های جدید دختر با حرف ب

    بی‌نظیر

    بی‌نظیر :    (فارسی ـ عربی) بی‌مانند، بی‌همتا.

    بینا

    بینا :    (به مجاز) 1- آن که توانایی پیش‌بینی و سنجش درستِ امور را دارد، بصیر؛ 2- آن که می‌تواند ببیند.

    بیریوان

    بیریوان:   (کردی) شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می  دوشد.

    بیتا

    بیتا :    بی‌مانند، بی‌همتا، یکتا.

    بیان

    بیان :    (عربی) 1- سخن، گفتار؛ 2- شرح و توضیح؛ 3- زبان‌آوری، فصاحت و بلاغت؛ 4- (به مجاز) زبان؛ 5- (در اصطلاح علوم بلاغی) علمی است که به یاری آن می‌توان یک معنا را به شیوه های گوناگون، با وضوح و خفای متفاوت ادا ...

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسم عبری دخترانه

    اسم یونانی دخترانه

    نام های زیبای گیلکی دخترانه

    زیباترین اسم های دخترانه

    اسم دخترانه لری شیک و زیبا

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    بِهیه

    بِهیه :    (عربی) 1- تابان، روشن؛ 2- فاخر، شکوه‌مند.

    بِهینا

    بِهینا :    (بهین + الف نسبت)، منسوب به بهین، ( بهین.

    بِهین

    بِهین :    (صفت عالیِ واژه‌های بِه و بهتر) (در قدیم) بهترین، برگزیده‌ترین.

    بِهی

    بِهی :    (در قدیم) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- تندرستی، سلامت؛ 3- نیک‌بختی، سعادت. [این کلمه چنانچه بَهی /bahi/ تلفظ شود به معنی زیبا، نیکو و خوب است].

    بِهنوش

    بِهنوش :  گوارا.

    بِهناز

    بِهناز :    خوش ناز و ادا.

    بِهشید

    بِهشید :    تابناک و دارای فروغ و روشنایی.

    بهشته

    بهشته :    (بهشت + ه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بهشت؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسم کردی دختر به ترتیب حروف الفبا

    اسم های دخترانه خارجی جدید

    انتخاب اسم های جدید ترکی دخترانه

    اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

    چند اسم دختر جدید و با کلاس

    اسم دختر قرآنی

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    بهشت

    بهشت :    1- (در ادیان) جایی بسیار سرسبز و خرّم، با نعمت  های فراوان که نیکوکاران پس از رستاخیز در آن زندگی جاوید خواهند داشت، جنت در مقابل دوزخ؛ 2- (به مجاز) با صفاترین و بهترین جا؛ 3- (به مجاز) دختر زیبا و با ...

    بِهسا

    بِهسا :    (به + سا (پسوند شباهت))، نیک چون خوبان و نیکان.

    بهرخ

    بهرخ :    خوشگل و نیک منظر.

    بِهدخت

    بِهدخت :    (به + دخت = دختر)، دختر نیک و خوب.

    بهجت

    بهجت :    (عربی) شادمانی، نشاط.

    بهاره

    بهاره :    1- مربوط به بهار؛ 2- به عمل آمده در بهار؛ 3- منسوب به بهار. + م بهار. 1- ، 2- ، 3- ، 4- و 5-

    بهارک

    بهارک :    [بهار+ ک(اَک)/-ak/ (پسوند شباهت)] 1- به معنای مانند بهار، همچون بهار؛ 2- (به مجاز) زیبا با طراوت.

    بهاران

    بهاران :    1- هنگام بهار، موسم بهار؛ 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت.

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسامی شیک و زیبای کوتاه دخترانه

    اسم دختر عربی

    تعدادی اسم زیبا ترکی دختر

    اسم خارجی دختر

    اسم های ترکی دختر همراه با معنی

    اسم دختر با ریشه سانسکریت

    اسم زیبای لاتین دخترانه

    اسم زیبای ارمنی دختر

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    بهار

    بهار :    1- فصل اول سال؛ 2- (در گیاهی) شکوفه درختان خانواده‌ی مرکبات؛ 3- گیاهی زینتی؛ 4- (به مجاز) دوره‌ی شادابی هر چیز؛ 5- (در قدیم) (به مجاز) سبزه و علف؛ 6- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاه‌ها یا ادوار؛ 7- (در ...

    بِه‌آفرین

    بِه‌آفرین :   1- خوب آفریده؛ 2- خوش سیما، خوش منظر؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) خواهر اسفندیار، که ارجاسپ تورانی او را زندانی کرده بود و اسفندیار آزادش کرد.

    بوستان

    بوستان :    1- بُستان، باغ و گلزار؛ 2- (در ادبیات فارسی) بوستان یا سعدی نامه، مثنوی اخلاقی و عرفانی به فارسی، مشتمل بر حکایت های کوتاه، از سعدی شیرازی.

    بَنفشه

    بَنفشه :    (در گیاهی) 1- هر یک از گیاهانِ کوتاه دولپه‌ای که در اوایل بهار می‌رویند؛ 2- (به مجاز) مو، زلف؛ 3 (در اصطلاح شاعرانه) بنفشه یا دسته ی گل بنفشه تداعی کننده زلف آشفته یا مجعّد یا جعد گیسوی یار،  نزد شاعران است.

    بِنت‌الهدی

    بِنت‌الهدی :    (عربی) دختر هدایت شده.

    بُلور

    بُلور :    (عربی، معرب از یونانیِ beryllos) 1- نوعی ماده‌ی معدنی جامد و شفاف مانند شیشه؛ 2- آنچه از جنس شیشه‌ی شفاف خوب است.

    بِلقیس

    بِلقیس : (عربی) (اَعلام) ملکه‌ی شهر سبا که در روایات نام همسر حضرت سلیمان(ع) است. [پیشینه و ریشه‌ی نام بلقیس به درستی دانسته نیست، برخی آن را برگرفته از واژه‌ی احتمالاً یونانیpallaxis، به معنای دختر باکره یا همخوابه دانسته‌اند و برای آن معادل‌هایی در زبان‌های ...

    بَصیرت

    بَصیرت :    (عربی) 1- بینایی؛ 2- (به مجاز) آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن را در نظر داشتن، آگاهی و دانایی؛ 3- (در تصوف) نیروی باطنی که سالک با آن حقایق و باطن امور و اشیا را در می یابد.

    بَصیرا

    بَصیرا :    (عربی ـ فارسی) (بصیر + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بصیر؛ 2- منتسب به دانایی؛ 3- (به مجاز) دختری که بینا و دانا باشد. + ن.ک. بَصیر. 1- ، 2- ، 3- و 4-

    بُشری (بشرا)

    بُشری (بشرا) :    (عربی) 1- بشارت، مژده، مژدگانی؛ 2- از واژه‌های قرآنی (یونس: 64).

    بِشارت

    بِشارت :    (عربی) 1- خبر خوش، مژده، مژده دادن، مژده آوردن؛ 2- (در ادبیات عرفانی) بشارت به وصل حبیب به سوی حبیب است.

    بَرفین

    بَرفین :    (برف + ین (پسوند نسبت))، 1- برفی، از جنس برف؛ 2-سفید مانند برف؛ 3- (به مجاز) زیبا چهره.

    بَدیعه

    بَدیعه :    (عربی) (مؤنث بدیع) ،    بدیع 1- ، 2- ، 3- و 4- .

    بدریه

    بدریه :    (عربی) (بدر = ماهی که به صورت دایره‌ی کامل دیده می‌شود، ماه شب چهاردهم + ایه/iye-/ (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بدر یا ماه شب چهارده؛ 2- (به مجاز) ماه مانند و زیبارو.

    بَدری

    بَدری :   (عربی) 1- بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ 2- بدر بودن، ماه تمام و دو هفته بودن، حالت ماه دو هفته.

    بَدرالزمان

    بَدرالزمان :    (عربی) 1- ماه زمانه، ماه روی روزگار؛ 2- (به مجاز) زیباروی زمانه.

    بخشنده

    بخشنده :    (صفت فاعلی از بخشیدن) آنکه چیزی را بی‌آنکه عوضی بخواهد می‌بخشد؛ عطا کننده.

    بتول

    بتول :    (عربی) 1- کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ 2- زن بریده از دنیا برای خدا؛ 3- (اَعلام) لقب حضرت فاطمه(ع).

    باهِره

    باهِره :    (عربی) (مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان. + ( باهر. 1- و 2-

    باوان

    باوان :    (کردی) 1- خانه‌ی پدری؛ 2- جگر گوشه و عزیز.

    بامی

    بامی :    (اوستایی) 1- درخشان؛ 2- (اَعلام) 1) لقب شهر بلخ؛ 2) صفت شهر اوشیدر.

    بالی

    بالی :    (ترکی ـ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.

    باقیه

    باقیه :    (عربی) (مؤنث باقی)، 1- عمل صالح؛ 2- آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ 3- پاینده، پایدار

    باران

    باران :    1- (در علوم زمین) قطره‌های آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد می‌شود؛ 2- (در عرفان) باران کنایه از فیض حق تعالی و رحمت شامله ‌اوست، که از عالم غیب بر ممکنات فایض گردد و ممکنات ...

    باختر

    باختر :    1- مغرب؛ 2- (در پهلوی) به معنی ستاره است.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۸۴ نظر

    اسم دختر با حرف ر

    اسم و نام دختر با حرف ر

    اسامی دختر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ریحانه

    ریحانه :    (عربی) 1- (= ریحان)، ( ریحان؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع).

    ریحان

    ریحان :    (عربی) گیاهی خوشبو از خانواده ی نعناع که مصرف خوراکی و دارویی دارد.

    رَها

    رَها :    نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی.

    روهینا

    روهینا :    (در قدیم) آهن و فولاد جوهردار، جنسی از پولاد قیمتی، آهن گوهر دار، گوهر آهن.

    رونیکا

    رونیکا :    (رو + نیکا)، روی زیبا، زیباروی.

    رُونیا

    رُونیا :    1- مقلوب نیارو(ی)، آن که چهره‌اش مثل نیاکان است؛ 2- (به مجاز) اصیل و نژاده.

    روناک

    روناک :    (کردی) روشن، تابناک.

    رُومینا

    رُومینا :    1- زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده؛ 2- پاک و پاکیزه کرده.

    روشنک

    روشنک :    (اوستایی) 1- روشن؛ 2- (در گیاهی) نام گیاهی است (شاتل)؛ 3- (اَعلام) در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد. [دکتر معین معتقد است که در این نام خلطی شده، و آن این اینکه دختر داریوش ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های ترکیه ای استانبولی دختر همراه با معنی

    چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسم های یونانی دخترانه

    زیباترین اسم های دخترانه

    اسم های کردی دختر

    اسم های خارجی دخترونه

    اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

    اسم زیبا ترکی دخترونه

    اسم دختر با ریشه سانسکریت

    اسامی لاتین دخترانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    روشن‌دخت

    روشن‌دخت :    (روشن + دخت = دختر)، 1- دختر تابنده و شاد؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    روشنا

    روشنا :    1- روشن، جای روشن، روشنایی؛ 2- (در کردی) روشن، آشنا.

    روشن

    روشن :    1- دارای نور، تابنده، درخشان؛ 2- (به مجاز) آگاهِ با بصیرت، بینا؛ 3- شاد، مسرور؛ 4- درستکار، معتمد.

    روشان

    روشان :    (= روشن)، ( روشن.

    روشا

    روشا :    (رو + شا = شاد) روشاد، دارای چهره‌ی شاد، شاداب.

    روسانا

    روسانا :    (رو + سان + الف اسم ساز) مانند روی و چهره.

    روژین

    روژین :    (کردی ـ فارسی) (روژ = روز + ین (پسوند نسبت))، 1-منسوب به روز؛ 2- تابناک و درخشنده؛ 3-(به مجاز) زیبا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های زیبای ارمنی دختر

    نام های انگلیسی دخترانه

    اسم سریانی دخترانه

    اسم های فرانسه ای دخترانه

    نام های آشوری دخترانه

    اسم های دخترانه با ریشه عبری

    نام های دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی

    اسم های زیبای گیلانی و مازندرانی دخترانه

    اسم های لری دخترانه

    اسم های خوشگل دوقلوی دختر

    اسم عربی دخترونه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    روژیار

    روژیار :    (کردی) روزگار. + ن.ک. روجیار.

    روژیا

    روژیا :    (کردی ـ فارسی) (روژ + ی میانجی + ا (پسوند اسم ساز))، روز و روشنایی.

    روژدا

    روژدا :    [روژ = روز؛ (به مجاز) عمر، زندگی + دا (در کردی و لری) مادر]؛ (به مجاز) 1- عمر و زندگی مادر؛ 2- (به مجاز) فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر.

    روژبین

    روژبین :    (کردی ـ فارسی) (روژ = روز + بین = جزء پسین بعضی از کلمه  های مرکب، به معنی بیننده و نشان دهنده) 1- بیننده  ی روز؛ 2- نشان دهنده  ی روز؛ 3- (به مجاز) راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی.

    روژان

    روژان :    (کردی) روزها.

    روژا

    روژا :    (کردی) روزها، آفتاب. + ن.ک. روجا.

    روزیتا

    روزیتا :    (فرانسوی) (= رُزیتا)، ( رُزیتا.

    روزانا

    روزانا :    (روزان + الف اسم ساز ) 1- منسوب به روز؛ 2- روشنا؛ 3- (به مجاز) تابنده و زیبا.

    روزا

    روزا :    (روز + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به روز؛ 2- (به مجاز) تابنده و زیبا. + ن.ک. روژا.

    رودابه

    رودابه :    (پهلوی) (اَعلام) (در شاهنامه) دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم دستان.

    روح‌بخش

    روح‌بخش :    (عربی ـ فارسی) (= روح افزا)، ( روح افزا. 1-

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    روح‌انگیز

    روح‌انگیز :    (عربی ـ فارسی) (= روح افزا)، ( روح افزا. 1-

    روح‌افزا

    روح‌افزا :    1- آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح؛ 2- گوشه‌ای در موسیقی ایرانی.

    روحا

    روحا :    (عربی ـ فارسی) (روح = جان، نفس، روان + الف (اسم ساز))، منسوب به جان و روان.

    روجیار

    روجیار :    (کردی،rujyār)، 1- روزگار؛ 2- آفتاب. + ن‌.ک. روژیار.

    روجا

    روجا :    (کردی ـ فارسی) [روج (کردی) = روز، آفتاب + ا (پسوند نسبت)]، 1-  منسوب به روج؛ 2- (به مجاز) زیباروی و آفتاب چهره؛ 3- (اَعلام) روجا نام دهی در تنکابن، + ن.ک. روزا.

    روبیتا

    روبیتا :    1- مقلوب شده‌ی بیتارو، بی‌نظیر؛ 2- (به مجاز) زیباروی.

    رویا

    رویا : ( عربی ) رؤیا،مجموعه ای از تصاویر، افکار، و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد ، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد.

    رَنا

    رَنا :    (عربی) 1- شادمان گردیدن، شاد شدن، چیزی که در وی نگرند از جهت خوبی و حسن آن؛ 2- جمال.

    رُمَیصا

    رُمَیصا :    (عربی) 1- یکی از دو ستاره‌ای است که برذراع است، شِعرهای شامیه، غموص؛ 2- (اَعلام) مادر اَنس بن مالک، خادم النّبی. وی در غزوات حُنَین و اُحد حضور داشت و در اُحد به جنگجویان آب می  رسانید و خنجری در دست گرفته ...

    رُکسانه

    رُکسانه :    (= رکسانا)، ( رکسانا.

    رُکسانا

    رُکسانا :    (یونانی شده روشنک) 1- روشنک؛ 2- (اَعلام) نام دختر دارا [311 پیش از میلاد] که اسکندر به موجب وصیت دارا او را به ازدواج خود در آورد. + ر روشنک.

    رقیه

    رقیه :    (عربی) 1- به معنی دعا، تعویذ؛ 2- (اَعلام) یکی از چهار دختر پیامبر اسلام(ص) [قرن اول هجری] از خدیجه و همسر عثمان؛ نام دختر امام حسین(ع)؛ [این واژه در عربی به صورت رُقَیَّه/roqayya(e)/ تلفظ می‌شود].

    رفیعه

    رفیعه :    (عربی) (مؤنث رفیع)، ( رفیع.

    رفعت

    رفعت :    (عربی) (به مجاز) برتری مقام و موقعیت، بلند قدری، افراشتگی و بلندی.

    رعنا

    رعنا :    (عربی) 1- زیبا و دلفریب؛ 2- زن خویشتن آرا؛ 3- (در قدیم) ویژگی آن که یا آنچه به سبب داشتن ظاهر زیبا، قدرت، یا ثروت بسیار، خودخواه و گستاخ شده است؛ 4- (به مجاز) بلند و کشیده؛ 5- گلی که از درون ...

    رضیه

    رضیه :    (عربی) (مؤنث رضی)، ( رضی. 1-

    رضوانه

    رضوانه :    (عربی ـ فارسی) (رضوان + ه (پسوند نسبت)) 1- منسوب به رضوان؛ 2- بهشتی؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    رضوان

    رضوان :    (عربی) 1- بهشت؛ 2- (در ادیان) فرشته‌ای که نگهبان یا دربان بهشت است؛ 3- (در قدیم) رضایت، رضامندی.

    رَشیده

    رَشیده :    (عربی) (مؤنث رشید)، ( رشید. 1- ، 2- و3-

    رُستا

    رُستا :    (در قدیم) روستا، دِه.

    رَستا

    رَستا :    (رَست = رَستن، رهیدن + ا (پسوند)) رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده.

    رَسپینا

    رَسپینا :    (پهلوی، pātec) فصل پاییز، پاییز.

    رُزیتا

    رُزیتا :    (فرانسوی) (= رُز و رُزا)، ( رُز و رُزا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    رُزی

    رُزی :    (فرانسوی ـ فارسی) (رُز + ی (پسوند نسبت))، منسوب به رُز،   رُز.

    رَزان

    رَزان :    1- تاکستان، باغ انگور؛ 2- (در عربی) سنجیده شده، با وقار و آراسته.

    رُزا

    رُزا :    (فرانسوی) (= رُز)، ( رُز.

    رُز

    رُز :    (فرانسوی، rose) (در گیاهی) گلی از خانواده گل سرخ دارای گل‌هایی به رنگ‌های متفاوت.

    رَخشنده

    رَخشنده :    (صفت فاعلی از رخشیدن)، 1- درخشنده؛ 2- (به مجاز) دارای عظمت و شکوه.

    رَخشان

    رَخشان :    (= درخشان)، ( درخشان.

    رخسانه

    رخسانه :    [رخ + سان (پسوند شباهت) + ه (پسوند نسبت)]، (= رخسانا)، ، رخسانا.

    رخسانا

    رخسانا :    [(رخ + سان (پسوند شباهت) + ا (پسوند نسبت)] 1-  به معنی مانند رخ، مانند رو؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    رخساره

    رخساره :    رخسار، رخ، چهره، صورت.

    رحیمه

    رحیمه :    (عربی) (مؤنث رحیم)، ( رحیم.

    رَجا

    رَجا :    (عربی) 1- (در قدیم) امیدوار بودن، امیدواری، امید؛ 2-(در عرفان) امیدواری سالک به لطف خدا.

    ربیعه

    ربیعه :    (عربی) 1- (مؤنث ربیع)، ( ربیع 1- و3- ؛  2- (اَعلام) ربیعه از قبیله های بزرگ شمال عربستان در زمان ظهور اسلام که افرادش بیشتر مسیحی بودند.

    ربابه

    ربابه :    (عربی) (= رباب)، ( رباب.

    رباب

    رباب :    (عربی) 1- ابرهای سفید؛ 2- (اَعلام) نام همسر امام حسین(ع)؛ 3- (در موسیقی) سازی با کاسه‌ی طنینی.

    رایحه

    رایحه :    (عربی) بوی خوش، بو.

    رایا

    رایا :    (رای = فکر، اندیشه، تأمل + الف (اسم ساز))؛ (به مجاز) فکر و اندیشه.

    راویه

    راویه :    (عربی) (در قدیم) بسیار روایت کننده، راوی. + ( راوی.

    رانیا

    رانیا :    (عربی) 1- بیننده؛ 2- (اعلام) نام جایی در هندوستان.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    رامینه

    رامینه :    رام، رامین، طربناک.

    رامینا

    رامینا :    (رامین + الف (نسبت)) 1- منسوب به رامین؛ 2- دخترِ طربناک.

    رامش

    رامش :    (در قدیم) 1- شادی و طرب؛ 2- عیش و خوشی؛ 3- سرود، نغمه؛ 4- امن، آسودگی.

    راما

    راما :    (سنسکریت) 1- (اَعلام) (در اسطوره‌های هندی) ششمین مظهر «ویشنو» /vichnou/ ، شاهزاده‌ی آیوردهیا در هند شمالی، که سرگذشت او در حماسه‌ی رامایانا بیان شده است؛ 2- (در فارسی) (رام + ا (پسوند نسبت))، منسوب به رام. د رام. 1- ، 2- و3-

    رافعه

    رافعه :    (عربی) (مؤنث رافع) 1- رفع کننده؛ 2- از میان برنده و نابود کننده؛ 3- دادخواه و شاکی؛ 4- برپا دارنده، بلند کننده؛ 5- آورنده و رساننده.

    رأفت

    رأفت :    (عربی) نرم خوئی، مهربانی، شفقت.

    راغده

    راغده :    (عربی) (مؤنث راغد)، [راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است]، راغده به معنی زنی که زندگانی خوش و فراخ دارد.

    رابعه

    رابعه : (عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعه‌ی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعره‌ی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است.

    رابعه

    رابعه : (عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعه‌ی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعره‌ی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۱۲۸ نظر