ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسامی دختر» ثبت شده است

اسم دختر با حرف ت

اسم ناز دخترانه

اسامی دختر حرف ت

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

لیست اسم های جدید برای دختر و پسرجدید

تینا

تینا :    1- (در زند و پازند) گل سرخ ؛ 2- (در عربی) طین.

تیام

تیام :    اسم دخترانه و پسرانه - (لُری) 1- چشمانم؛ 2- (به مجاز) عزیز و گرامی.

تهمینه

تهمینه :    [مرکب از «تهم» به معنی نیرومند و قوی + «ینه»/ ine ـ/ پسوند نسبت)] 1- منسوب به تهم؛ 2- (به مجاز) نیرومند قوی؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) همسر رستم، دختر شاه سمنگان و مادر سهراب.

تَهانی

تَهانی :    (عربی) (در قدیم) تهینت گفتن به یکدیگر.

توران‌دخت

توران‌دخت :    (توران+ دخت = دختر)، 1- دختر تورانی؛ 2- (اَعلام) نام دختر خسرو پرویز که بعد از شیرویه به شاهی رسید.

توران

توران :    (در پهلوی، turān )، (تور = پسر فریدون + ان (پسوند نسبت)) (اَعلام) 1) سرزمین تورانیان که منسوب به تور پسر فریدون می‌باشد؛  2) (در قدیم) قوم باستانی در داستانهای ملی ایران، که در روزگار کیانیان با ایرانیان در جنگ بودند؛ 3) ...

توتیا

توتیا :    1- از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می‌کند؛ 2-نوعی ماده شیمایی که به عنوان سُرمه استفاده می‌کنند.

تَوار

تَوار :    1- (در کردی) پرنده؛ 2- نوعی ریسمان؛ 3- (اعلام) 1) (توارکوه) نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس ؛ 2) نام محلی در ناحیه برسویر در ایالت دوسِور فرانسه.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

تَندیس

تَندیس :    1- مجسمه؛ 2- (در قدیم) بت، تصویر برجسته، تمثال؛ 3- (به مجاز) زیباروی.

تَمنا

تَمنا :    (عربی) 1- آرزو؛ 2- خواستن چیزی معمولاً همراه با فروتنی و تواضع.

تِلّی

تِلّی :    (ترکی) 1- موهای پر پشت و بلند، دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، زلف دار؛ 2- زباندار و سخنور.

تِلما

تِلما :    (عربی) گندمگون.

تَکتَم

تَکتَم :    1- نام چاه زمزم؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع). [مرحومِ دهخدا معتقد است که: نام مادر حضرت رضا (ع) را نجمه نوشته‌اند که بعداً به «تکتم» و «طاهره» مسمی شده و ظاهراً این قول استوار نمی‌نماید].

تسنیم

تسنیم :    (عربی) 1- از ریشه‌ی «سنم» در لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» و نیز «بزرگ و مهتر قوم گردیدن» است؛ 2- (اَعلام) طبق روایات چشمه‌ای در بهشت، مذکور در قرآن کریم. و (به مجاز) آب آن چشمه.

تُرنج

تُرنج :    1- (در گیاهی) بالنگ؛ 2- طرحی (در قدیم) مرکّب از طرح‌های اسلیمی و گل و بوته‌ای که معمولاً در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار می‌رود؛ 3- گُویی از مواد معطر.

تِرمه

تِرمه :    نوعی پارچه (قیمتی) از جنس کرک، پشم، یا ابریشم با نقش‌های بته جقه، اسلیمی، و مانند آنها که معمولاً از آن، جانماز، بقچه و لباس تهیه می‌کنند.

تَرلان

تَرلان :    1- (در ترکی) مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ 2- (در کردی) 1) به معنی زیبا؛ 2) نام نوعی اسب است.

تَرانه

تَرانه :    1- (در موسیقی) شعری متشکل از چند بیت مقفا و هم‌سان از نظر تعداد هجاها و مصراع‌ها که با آواز خوانده می‌شود؛ لید؛ 2- (در موسیقی) هرنوع سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده شود؛ 3- (در موسیقی ایرانی) قطعه آوازی، نوع جدیدی ...

تُحفه

تُحفه :    (عربی) 1- هدیه؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شخص بسیار ارزشمند.

تبسّم

تبسّم :    (عربی) 1- لبخند، خنده‌ی بدون صدا؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) درخشیدن.

تبرّک

تبرّک :    (عربی) 1- مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی؛ 1- برکت گرفتن.

تانیا

تانیا :    در گویش خراسانی به معنی توانستن (؟).

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

تامیلا

تامیلا :    (عربی) 1- (مصدر باب تفعیل) از روی امیدواری، امیدوارانه؛ 2- در برخی منابع به معنی بخشنده.

تامارا

تامارا :    (اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکناره‌ی جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمده‌ی دریای بالتیک.

تالین

تالین :    (اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکناره‌ی جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمده‌ی دریای بالتیک.

تارا

تارا :    ستاره، کوکب، مردمک چشم.

تابنده

تابنده :    (صفت فاعلی از تابیدن)، آنچه می‌تابد و نورافشانی می‌کند، درخشان.

تابان

تابان :    دارای نور و روشنی، درخشان، روشن.

لیست اسم های جدید برای دختر و پسرجدید

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

             

         

        

  • ۰ لایک
  • ۴۴ نظر

    اسم دختر با حرف ب

    اسم دخترونه حرف ب

    اسم دختر حرف پ

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های جدید دختر با حرف ب

    بی‌نظیر

    بی‌نظیر :    (فارسی ـ عربی) بی‌مانند، بی‌همتا.

    بینا

    بینا :    (به مجاز) 1- آن که توانایی پیش‌بینی و سنجش درستِ امور را دارد، بصیر؛ 2- آن که می‌تواند ببیند.

    بیریوان

    بیریوان:   (کردی) شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می  دوشد.

    بیتا

    بیتا :    بی‌مانند، بی‌همتا، یکتا.

    بیان

    بیان :    (عربی) 1- سخن، گفتار؛ 2- شرح و توضیح؛ 3- زبان‌آوری، فصاحت و بلاغت؛ 4- (به مجاز) زبان؛ 5- (در اصطلاح علوم بلاغی) علمی است که به یاری آن می‌توان یک معنا را به شیوه های گوناگون، با وضوح و خفای متفاوت ادا ...

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسم عبری دخترانه

    اسم یونانی دخترانه

    نام های زیبای گیلکی دخترانه

    زیباترین اسم های دخترانه

    اسم دخترانه لری شیک و زیبا

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    بِهیه

    بِهیه :    (عربی) 1- تابان، روشن؛ 2- فاخر، شکوه‌مند.

    بِهینا

    بِهینا :    (بهین + الف نسبت)، منسوب به بهین، ( بهین.

    بِهین

    بِهین :    (صفت عالیِ واژه‌های بِه و بهتر) (در قدیم) بهترین، برگزیده‌ترین.

    بِهی

    بِهی :    (در قدیم) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- تندرستی، سلامت؛ 3- نیک‌بختی، سعادت. [این کلمه چنانچه بَهی /bahi/ تلفظ شود به معنی زیبا، نیکو و خوب است].

    بِهنوش

    بِهنوش :  گوارا.

    بِهناز

    بِهناز :    خوش ناز و ادا.

    بِهشید

    بِهشید :    تابناک و دارای فروغ و روشنایی.

    بهشته

    بهشته :    (بهشت + ه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بهشت؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسم کردی دختر به ترتیب حروف الفبا

    اسم های دخترانه خارجی جدید

    انتخاب اسم های جدید ترکی دخترانه

    اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

    چند اسم دختر جدید و با کلاس

    اسم دختر قرآنی

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    بهشت

    بهشت :    1- (در ادیان) جایی بسیار سرسبز و خرّم، با نعمت  های فراوان که نیکوکاران پس از رستاخیز در آن زندگی جاوید خواهند داشت، جنت در مقابل دوزخ؛ 2- (به مجاز) با صفاترین و بهترین جا؛ 3- (به مجاز) دختر زیبا و با ...

    بِهسا

    بِهسا :    (به + سا (پسوند شباهت))، نیک چون خوبان و نیکان.

    بهرخ

    بهرخ :    خوشگل و نیک منظر.

    بِهدخت

    بِهدخت :    (به + دخت = دختر)، دختر نیک و خوب.

    بهجت

    بهجت :    (عربی) شادمانی، نشاط.

    بهاره

    بهاره :    1- مربوط به بهار؛ 2- به عمل آمده در بهار؛ 3- منسوب به بهار. + م بهار. 1- ، 2- ، 3- ، 4- و 5-

    بهارک

    بهارک :    [بهار+ ک(اَک)/-ak/ (پسوند شباهت)] 1- به معنای مانند بهار، همچون بهار؛ 2- (به مجاز) زیبا با طراوت.

    بهاران

    بهاران :    1- هنگام بهار، موسم بهار؛ 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت.

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسامی شیک و زیبای کوتاه دخترانه

    اسم دختر عربی

    تعدادی اسم زیبا ترکی دختر

    اسم خارجی دختر

    اسم های ترکی دختر همراه با معنی

    اسم دختر با ریشه سانسکریت

    اسم زیبای لاتین دخترانه

    اسم زیبای ارمنی دختر

    اسم ایرانی-اسم با کلاس و شیک دختر-اسم جدید دختر-اسم دختر ایرانی-اسم زیبای فارسی دختر-اسم شیک-اسم شیک دختر-اسم شیک و با کلاس-نام های زیبای ایرانی-چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    بهار

    بهار :    1- فصل اول سال؛ 2- (در گیاهی) شکوفه درختان خانواده‌ی مرکبات؛ 3- گیاهی زینتی؛ 4- (به مجاز) دوره‌ی شادابی هر چیز؛ 5- (در قدیم) (به مجاز) سبزه و علف؛ 6- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاه‌ها یا ادوار؛ 7- (در ...

    بِه‌آفرین

    بِه‌آفرین :   1- خوب آفریده؛ 2- خوش سیما، خوش منظر؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) خواهر اسفندیار، که ارجاسپ تورانی او را زندانی کرده بود و اسفندیار آزادش کرد.

    بوستان

    بوستان :    1- بُستان، باغ و گلزار؛ 2- (در ادبیات فارسی) بوستان یا سعدی نامه، مثنوی اخلاقی و عرفانی به فارسی، مشتمل بر حکایت های کوتاه، از سعدی شیرازی.

    بَنفشه

    بَنفشه :    (در گیاهی) 1- هر یک از گیاهانِ کوتاه دولپه‌ای که در اوایل بهار می‌رویند؛ 2- (به مجاز) مو، زلف؛ 3 (در اصطلاح شاعرانه) بنفشه یا دسته ی گل بنفشه تداعی کننده زلف آشفته یا مجعّد یا جعد گیسوی یار،  نزد شاعران است.

    بِنت‌الهدی

    بِنت‌الهدی :    (عربی) دختر هدایت شده.

    بُلور

    بُلور :    (عربی، معرب از یونانیِ beryllos) 1- نوعی ماده‌ی معدنی جامد و شفاف مانند شیشه؛ 2- آنچه از جنس شیشه‌ی شفاف خوب است.

    بِلقیس

    بِلقیس : (عربی) (اَعلام) ملکه‌ی شهر سبا که در روایات نام همسر حضرت سلیمان(ع) است. [پیشینه و ریشه‌ی نام بلقیس به درستی دانسته نیست، برخی آن را برگرفته از واژه‌ی احتمالاً یونانیpallaxis، به معنای دختر باکره یا همخوابه دانسته‌اند و برای آن معادل‌هایی در زبان‌های ...

    بَصیرت

    بَصیرت :    (عربی) 1- بینایی؛ 2- (به مجاز) آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن را در نظر داشتن، آگاهی و دانایی؛ 3- (در تصوف) نیروی باطنی که سالک با آن حقایق و باطن امور و اشیا را در می یابد.

    بَصیرا

    بَصیرا :    (عربی ـ فارسی) (بصیر + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بصیر؛ 2- منتسب به دانایی؛ 3- (به مجاز) دختری که بینا و دانا باشد. + ن.ک. بَصیر. 1- ، 2- ، 3- و 4-

    بُشری (بشرا)

    بُشری (بشرا) :    (عربی) 1- بشارت، مژده، مژدگانی؛ 2- از واژه‌های قرآنی (یونس: 64).

    بِشارت

    بِشارت :    (عربی) 1- خبر خوش، مژده، مژده دادن، مژده آوردن؛ 2- (در ادبیات عرفانی) بشارت به وصل حبیب به سوی حبیب است.

    بَرفین

    بَرفین :    (برف + ین (پسوند نسبت))، 1- برفی، از جنس برف؛ 2-سفید مانند برف؛ 3- (به مجاز) زیبا چهره.

    بَدیعه

    بَدیعه :    (عربی) (مؤنث بدیع) ،    بدیع 1- ، 2- ، 3- و 4- .

    بدریه

    بدریه :    (عربی) (بدر = ماهی که به صورت دایره‌ی کامل دیده می‌شود، ماه شب چهاردهم + ایه/iye-/ (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بدر یا ماه شب چهارده؛ 2- (به مجاز) ماه مانند و زیبارو.

    بَدری

    بَدری :   (عربی) 1- بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ 2- بدر بودن، ماه تمام و دو هفته بودن، حالت ماه دو هفته.

    بَدرالزمان

    بَدرالزمان :    (عربی) 1- ماه زمانه، ماه روی روزگار؛ 2- (به مجاز) زیباروی زمانه.

    بخشنده

    بخشنده :    (صفت فاعلی از بخشیدن) آنکه چیزی را بی‌آنکه عوضی بخواهد می‌بخشد؛ عطا کننده.

    بتول

    بتول :    (عربی) 1- کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ 2- زن بریده از دنیا برای خدا؛ 3- (اَعلام) لقب حضرت فاطمه(ع).

    باهِره

    باهِره :    (عربی) (مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان. + ( باهر. 1- و 2-

    باوان

    باوان :    (کردی) 1- خانه‌ی پدری؛ 2- جگر گوشه و عزیز.

    بامی

    بامی :    (اوستایی) 1- درخشان؛ 2- (اَعلام) 1) لقب شهر بلخ؛ 2) صفت شهر اوشیدر.

    بالی

    بالی :    (ترکی ـ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.

    باقیه

    باقیه :    (عربی) (مؤنث باقی)، 1- عمل صالح؛ 2- آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ 3- پاینده، پایدار

    باران

    باران :    1- (در علوم زمین) قطره‌های آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد می‌شود؛ 2- (در عرفان) باران کنایه از فیض حق تعالی و رحمت شامله ‌اوست، که از عالم غیب بر ممکنات فایض گردد و ممکنات ...

    باختر

    باختر :    1- مغرب؛ 2- (در پهلوی) به معنی ستاره است.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۸۴ نظر

    اسم دختر با حرف آ

    اسامی دخترانه با حرف الف

    اسامی دختر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    دانلود نرم افزار انتخاب اسم

    اسم های جدید دختر با حرف آ

    آیینه(آئینه)

    آیینه(آئینه) :    (= آیینه و آینه) 1- سطح صاف و صیقل یافته شیشه‌ای یا فلزی که تصویر را منعکس می‌کند؛ 2- (به مجاز) (در تصوف) دل عارف که حقایق در آن منعکس می‌شود؛ 3-(در قدیم) (در موسیقی ایرانی) نوعی طبل یا زنگ که از ...

    آیه

    آیه :    (عربی) 1- نشانه، نشان‌، معجزه، دلیل، حجت، برهان؛ 2- اعجوبه، عجیبه. + ن.ک. آیت.

    آینه

    آینه:    (= آیینه و آئینه)، ) آیینه (آئینه).

    آی‌نور(آینور)

    آی‌نور (آینور):    (ترکی ـ عربی) 1- روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه؛ 2- (به مجاز) مهتاب؛ زیبارو.

    آیناز

    آیناز :    (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + ناز)، 1- ماه قشنگ و زیبا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آینا

    آینا:    1- (ترکمنی) به معنی آیینه؛ 2- (ترکی) آیینه، آبگینه، شیشه، شفاف، صورت سفید و زیبا؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    آیلین

    آیلین :    (ترکی) هاله، اطراف ماه، هاله‌ی ماه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های ترکیه ای استانبولی دختر همراه با معنی

    چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسم های یونانی دخترانه

    زیباترین اسم های دخترانه

    اسم های کردی دختر

    اسم های خارجی دخترونه

    اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

    اسم زیبا ترکی دخترونه

    اسم دختر با ریشه سانسکریت

    اسامی لاتین دخترانه

    اسم های زیبای ارمنی دختر

    نام های انگلیسی دخترانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    آیلی

    آیلی :    (ترکی) مهتاب.

    آیلر

    آیلر:   (ترکی) 1- جمع ماه، ماه  ها؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیلار

    آیلار :    (ترکی) 1- زیبا و پاک، جمع ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیلا

    آیلا  :    (ترکی) هاله‌ی ماه، هاله.

    آیگین

    آیگین :    (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + گین = جزء پسین بعضی از کلمه‌های مرکّب به معنی دارنده، همراه) 1- دارنده و همراه ماه؛ 2- (به مجاز) زیباروی.

    آی‌گل (آیگل)

    آی‌گل (آیگل) :    (ترکی ـ فارسی) 1- گل ماه، ماه گل، گل زیبا چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو و لطیف.

    آیشین(آی‌شین)

    آیشین(آی‌شین):    (ترکی) 1- به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار، شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا.

    آی‌شِن (آیشن)

    آی‌شِن (آیشن) :    (ترکی) 1- شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.

    آی‌سونا

    آی‌سونا:    (ترکمنی) 1- مرغابی ماه گونه، اردک وحشی چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آی‌سودا (آیسودا)

    آی‌سودا (آیسودا):    (ترکی) 1- ماه در آب‌؛ 2- (به مجاز) زیبا رو و با طراوت.

    آیسو

    آیسو :    (ترکی) (آی =  ماه + سو = آب) 1- ماه و آب؛ 2- (به مجاز) زیبارو، با طراوت و درخشنده.

    آی‌سن(آیسن)

    آی‌سن(آیسن):   (ترکی) 1- به معنی مانند ماه هستی؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیسل

    آیسل :    (ترکی)1- به معنی ماه شفاف، 2- مترادف معنای ائل‌سئون به معنی وطن پرست؛3- (اَعلام) رود قابل کشتیرانی در هلند به طول 116 کیلومتر در دهانه‌ی شمالی رود راین که به دریای آیسلمر می‌ریزد.

    آیسانا

    آیسانا :    (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت) + ا (اسم ساز))، 1- همچون ماه، به مانند ماه، ماه وش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیسان

    آیسان:    (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، همانند ماه، مهسا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیسا

    آیسا:    (ترکی ـ فارسی) (آی= ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، شبیه به ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.

    آیرین

    آیرین :    1- (کردی) آگرین، آهرین؛ 2- (در فارسی) آتشین.

    آیدا

    آیدا:    (ترکی) گیاهی که کنار آب می‌روید.

    آیتن

    آیتن:    (ترکی ـ فارسی) 1- به معنی ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آی‌تکین

    آی‌تکین:    (ترکی) مانند ماه.

    آیتک

    آیتک:    (ترکی ـ فارسی) 1- ماه تنها، ماه بی همتا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیات

    آیات:    (عربی) جمع آیه، آیه‌ها، نشانه‌ها، علامت‌ها.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم سریانی دخترانه

    اسم های فرانسه ای دخترانه

    نام های آشوری دخترانه

    اسم های دخترانه با ریشه عبری

    نام های دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی

    اسم های زیبای گیلانی و مازندرانی دخترانه

    اسم های لری دخترانه

    اسم های خوشگل دوقلوی دختر

    اسم عربی دخترونه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    آهو

    آهو :    1- غزال، غزاله؛ 2- (به مجاز) معشوق زیبا؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) چشم زیبا؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) تندرونده، سریع‌ العمل.

    آوین

    آوین :  1- (آو= آب + ین (پسوند نسبت))، به رنگ آب، مانند آب، زلال، پاک؛ 2- (در کردی) عشق.

    آویشن

    آویشن :    (در گیاهی) گیاهی از تیره‌ی نعناعیان با گل‌های سفید یا گلی و برگهای کوچک، پونه صحرائی، پونه کوهی.

    آوید

    آوید :    دانش، خرد، عقل. [در زبان اوستایی کلمه‌های «آوید، وید، ویدا» هر سه به یک معنی به کار رفته است].

    آواز

    آواز :    1- هرنوع صدایی که دارای آهنگ باشد، صدای آهنگین؛ 2- (در موسیقی ایرانی) صدایی آهنگین معمولاً در قالب یکی از دستگاه  های موسیقی سنتی، که از حنجره  ی انسان بیرون می  آید و معمولاً با کلام همراه است؛ 3- (در موسیقی ایرانی) ...

    آوا

    آوا :   1- آواز، بانگ، صوت؛ 2- عقیده، رأی؛ 3- صدایی که به آواز خوانده می‌شود یا از آلات موسیقی به گوش می‌رسد؛ 4- (در قدیم) شهرت، آوازه.

    آنیه

    آنیه :    (عربی) 1- جمع اناء، ظرفها، ظروف؛ 2- از واژه‌های قرآنی.

    آنیل

    آنیل :    (ترکی) 1- به خاطر آورده شدن؛ 2- مشهور، نامی.

    آنیسا

    آنیسا :    [آن در عرفان عشق و جوهر عشق + یای(ی) میانوند + سا (پسوند شباهت)]، به معنی مانند عشق(؟).

    آنیتا

    آنیتا :    (اوستایی) آراستگی، مهربانی، خوشرویی.

    آنوشا

    آنوشا:    مذهب و کیش.

    آنِسه

    آنِسه :    (عربی) (مؤنث آنس)، 1- زن نیکو؛ 2- دختر خانم؛ 3- زن نیکو زبان.

    آندیا

    آندیا : (اَعلام) نام همسر بابلی اردشیر درازدست شهریار هخامنشی است. از او خبر زیادی در دست نیست جز آن که از همسران محبوب پادشاه بزرگ ایرانی بوده است.

    آناهید

      آناهید :    (اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.

    آناهیتا

    آناهیتا :    (اوستایی) 1- بی‌آلایش، پاک، به دور از آلودگی و ناپاکی؛ 2- (در اساطیر) به معنای مادر مقدسِ نیالوده (= باکره)، برجسته ترین نماد مادینه‌ی آریایی، نمایه‌ی زن (= مادر کامل) است.

    آناهیت

    آناهیت :    (اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.

    آنالی

    آنالی:    (ترکی) [از دو جزء آنا (مادر) + پسوند نسبت ساز (لی)] 1- دارنده‌ی محبت؛ 2- برخوردار از محبت مادر؛ 3- مادر دار، دارای مادر.

    آنا

    آنا :    (ترکی) 1- زن، مادر، والده، مام؛ 2- زن سالخورده؛ 3- اساسی، پایه؛ 4- (اَعلام) (در میتولوژی یونان) آناپرانا خواهر ملکه دیدون، Didon که افسانه‌ی او به هنگام کوچ مردم تروا به سرزمین های لاتین رواج یافت.

    آمیتیس(آمی تیس)

    آمیتیس(آمی تیس) :  (اَعلام) شاهدخت ایرانی دختر هووخشتر (شاه ماد) و نوه‌ی کیاکسار پادشاه ماد که پس از آن که نبرد بین شام و بابل و مصر با مادها به صلح انجامید به خواست پادشاه وقت که پدرش بود، به همسری بخت النصر پادشاه مصر ...

    آمنه

    آمنه :    (عربی) (مؤنث آمن) 1- ایمن و بی‌خوف، در امن و امان؛ 2- (اَعلام) [حدود 46 پیش از هجرت] دختر وهب ابن عبد مناف ابن زهره و مادر پیامبر اسلام(ص).

    آمال

    آمال:    (عربی) جمع امل، امیدها، آرزوها.

    آلینا

    آلینا:   (به مجاز) زیبا و سرخ روی.

    آلین

    آلین :    (آل= سرخ + ین (پسوند صفت ساز))، 1- سرخ گون، قرمز رنگ؛ 2- (اَعلام) (در قدیم) نام روستایی در مرو، سفلای رودخارقان.

    آلما

    آلما :    1- درخت سیب جنگلی؛ 2- (در ترکی) سیب؛ [درخت سیب جنگلی را در رودسر سیب، هسیب و هسی و در توالش سف و در ارسباران و آستارا «آلما» می‌خوانند].

    آلاله

    آلاله :    (در گیاهی) گیاهی است از تیره‌ی آلاله‌ها، شقایق، لاله‌ی نعمان، لاله‌ی قرمز.

    آلاء

    آلاء:    (عربی) 1- نعمت‌ها، نیکی‌ها، نیکویی‌ها؛ 2- از واژه‌های قرآنی.

    آلا

    آلا :    (پهلوی) سرخ، سرخ‌کم‌رنگ.

    آگرین

    آگرین:    1- آتشین، آذرین؛ 2- (در کردی) کنایه از آدم بسیار شجاع و پرکار است.

    آفرین

    آفرین:    1- تحسین، ستایش، مدح، شکر، سپاس، تهنیت، تبریک؛ 2- نوایی در موسیقی؛ 3- (در قدیم) درخواست و التماس از درگاه خداوند، دعا؛ 4- (در قدیم) آفرینش.

    آفریده

    آفریده :    1- مخلوق، خلق شده، از نیستی هست گردیده؛ 2- بشر، انسان، آدمی.

    آفتاب

    آفتاب:    1- خورشید، شمس، ستاره‌ی نورانی (از ثوابت) مرکز منظومه شمسی که نور و حرارت زمین از آن است؛2- (به مجاز) نوری که از خورشید به زمین می‌تابد، نور و تابش خورشید؛ 3- (در قدیم) (شاعرانه) (به مجاز) زنِ زیبارو؛ چهره‌ی زیبا.

    آفاق

    آفاق:    (عربی) 1- جمع افق، عالم، گیتی، جهان؛ کرانه‌های آسمان، اطراف؛ 2- (به مجاز) عالم ظاهر، جهان ماده؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) جهانیان، همه‌ی مردم جهان.

    آصفه

    آصفه :    (عربی ـ فارسی) (آصف + ه (پسوند نسبت))، منسوب به آصف، ه آصف.

    آشتی

    آشتی :    رنجشی را فراموش کردن، پس از قهر از نو دوستی کردن، وفق، تلفیق، آرامش.

    آسیه

    آسیه :    (عربی) (مؤنث أسِیَ، أسَیً) 1- اندوهگین؛ 2- استوانه، ستون؛ 3- (اَعلام) نام زن فرعون [رامسس دوم 1304- 1237 پیش از میلاد] معاصر با موسی(ع) که در روایات اسلامی زنی صالح و متقی و نیکوکار معرفی شده است، و به حضرت موسی(ع) ایمان ...

    آسیا

    آسیا :    (اَعلام) بزرگترین قاره از قاره‌های پنج‌گانه جهان.

    آسوده

    آسوده :    (صفت فاعلی از آسودن) استراحت یافته، راحت کرده، آرام گرفته، ساکن، فارغ، خوش، مسرور، بی‌رنج.

    آسو

    آسو :    1- (در کردی) به معنی افق طلایی؛ 2- (در پهلوی) صورت پهلوی واژه‌ی «آهو»؛ 3- (در اوستایی) آسو به معنای  تندی، شتاب و کوشا آمده است.

    آسمان

    آسمان:    1- فضای لایتناهی که منظومه‌ها و صورت‌های فلکی در آن قرار دارند؛ 2- (اَعلام) نام فرشته‌ای موکل تدابیر امور؛ 3- (به مجاز) عالم بالا، درگاه قدس خداوند، عالم غیب، جایگاه فرشتگان، عالم الوهیت و قداست؛ 4- (در قدیم) (گاه شماری) روز بیست و ...

    آسانا

    آسانا :    دختر زیبا.

    آساره

    آساره :    (لری، دزفولی) ستاره.

    آسا

    آسا :    1- آسودن؛2-  آسایش دهنده؛ 3- وقار، ثبات؛ 4- آراینده؛ 5- (در قدیم) شکل و شمایل.

    آزیتا

    آزیتا :    1- سوزن کاری کردن؛ 2- نقش زدن با قلم بر روی اشیا.

    آزرم

    آزرم :    1- داد، انصاف، شرم، حیا، لطف؛ 2-(در قدیم)  ملایمت، مهربانی، ارج و قرب، ارزش و احترام، آسودگی، آسایش.

    آزاده

    آزاده :    1- آزاد، اصیل؛ 2- (در قدیم) نجیب، شریف، صالح؛ 3- (در قدیم) ایرانی؛ 4- (اَعلام) نام زنِ چنگ نوازی در زمان بهرام گور.

    آریَنا

    آریَنا:    (آرین+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به آرین، ( آرین (؟)؛ [این واژه با آرینا/arina/ هم نویسه است، که در اساطیر آرینا نام ایزد بانوی خورشید در میان قوم قدیمی هیتی است که دیر زمانی آسیای کوچک در سطه‌ی ی آنان بود و از ...

    آریسا

    آریسا:    (آری = آریایی + سا (پسوند شباهت)) (= آریسان)، ( آریسان.

    آریاناز

    آریاناز :   1- مایه‌ی افتخار نژاد آریایی؛ 2- مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی.

    آریانا

    آریانا :    1- منسوب به آریا، آریایی؛ 2- (اَعلام) 1) نامی است که جغرافی‌دانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریائی‌ها داده بودند؛ 2) نام قدیم ایران؛ [«اراتُستن» یونانی نخستین نویسنده‌ی خارجی است که این اسم (آریانا) را استعمال کرده و قسمتی از ...

    آرنیکا

    آرنیکا :    1- (در گیاهی) همیشه بهار کوهی، تنباکوی کوهی؛ 2- (در عربی) دُخانُ‌الفُوج، خانِقُ الفَهد؛ 3- (در انگلیسی، فرانسه و آلمانی) آرنیکا، Arnica.

    آرنوش

    آرنوش :    (آر = آریایی، ایرانی + نوش = جاوید) روی هم به معنی ایرانی و آریایی جاوید.

    آرمینه

    آرمینه :    (آرمین + ه/-e/ (پسوند نسبت))، منسوب به آرمین،   آرمین. 1) و 2)

    آرمینا

    آرمینا :    1- (آرمین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به آرمین؛  2- (اَعلام) نام ساتراپ نشینِ [سرزمین تحت فرمان استاندار] ارمنستان که پارسیان  (ایرانیان) به آن «آرمینا» و بابلیان به آن «اورارتو» می‌گفتند.

    آرمیتا

    آرمیتا :    (اوستایی) پارسا، پاک، فروتن.

    آرشیدا

    آرشیدا:    (آر + شید + الف اسم ساز)، آریائی درخشان.

    آرزو

    آرزو :    (پهلوی، ārzok) 1- خواهش، کام، مراد، چشمداشت، امید، توقع و انتظار؛ 2- میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) دختر شاه یمن و همسر سلم پسر فریدون و نیز دختر ماهیار گوهر فروش و ...

    آرتینا

    آرتینا :    (آرتین + ا (پسوند اسم ساز))، منسوب به آرتین، ( آرتین. 1- و 2-

    آرتِمیس

    آرتِمیس  :    (معرب از یونانی)، (اَعلام) 1) نام یکی از چند تن الهه‌ی یونانی که بر سکه‌های اشکانی صورت یا علامت آنها نقش شده است؛ 2) آرتمیس (در میتولوژی یونان) ایزد بانوی حامی شکار، حیوانات وحشی، گیاهان، عفت زنان و تولد کودکان بوده است؛ ...

    آرتادخت

    آرتادخت:    (آرتا + دخت = دختر)، 1- دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس؛ 2- (اَعلام) نام بانویی فرهنگدار و اقتصاد دان است که در زمان اشکانیان به خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی رسید.

    آرامه

    آرامه :    منسوب به آرام م آرام.

    آرامش

    آرامش :    (اسم مصدر از آرامیدن و آرمیدن)، فراغت، راحت، آسایش، صلح، آشتی، ایمنی، امنیت، سنگینی، وقار و طمأنینه.

    آرام

    آرام :    1- سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح، آشتی، راحت؛ 2-(در قدیم) مایه‌ی آرامش، آرامش بخش، تسلی بخش.

    آراسته

    آراسته :    (پهلوی، ārāstak) (صفت مفعولی از آراستن)1- آرایش شده و زینت و زیور داده شده؛ 2- آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفت‌های خوب اخلاقی نیز هست؛ 3- (در قدیم) منظم، مرتب، دارای سامان، با زیور و زینت.

    آرا

    آرا :    (مخفف آراینده)، 1- آراستن؛ زیور، زینت و آرایش؛ 2- آرایش‌کننده، آراینده. [این واژه با واژه‌ی عربی آرا (آراء) به معنی رأی‌ها، نظرها و عقیده‌ها هم آوا و هم نویسه می‌باشد].

    آذین

    آذین:    1- زیور، زیب، زینت، آرایش؛ 2- (در قدیم) آیین، رسم و قاعده.

    آذرنوش

    آذرنوش :    (اَعلام) 1) (در شاهنـامه) «نوش‌آذر» آمده و آن نام آتشکده‌ای است در بلخ که زرتشت در آنجا به دست یک تورانی کشته شد؛ 2) نام آتشکده‌ی دوم از جمله‌ی هفت آتشکده‌ی فارسیان.

    آذردخت

    آذردخت:    1- دختر آذر، دختر آتشین؛ 2- (به مجاز) دختر سرخ‌گون؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    آذرخش

    آذرخش:    1- صاعقه، برق؛ 2- نام نهمین روز از ماه آذر. [آذرگشسب را هم گاه آذرخش گفته‌اند].[این واژه تصحیفِ «آذرجشن» است و آذرجشن، جشنی در روز آذر (نهم) از ماه آذر بوده که در این روز به زیارت آتشکده ها می رفتند. (نقل ...

    آذر

    آذر :    (پهلوی) 1- (در قدیم) آتش، نار؛ 2- ماه نهم از سال شمسی؛ 3- (در قدیم) (گاه شماری) نام روز نهم از ماه شمسی در ایران قدیم؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) آتشکده؛ 5- (اَعلام) فرشته نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان.

    آدینه

    آدینه :    روز جمعه، آخرین روز هفته.

    آدرینا

    آدرینا :    [(آدر = آتش + ین (پسوند نسبت) + الف اسم ساز)]، 1- آتشین، سرخ‌روی؛ 2- (به مجاز) زیبارو (؟).

    آتیه

    آتیه :   (عربی) (مؤنث آتی) 1- آینده، زمان آینده؛ 2- (به مجاز) وضع و حالت چیزی در زمان آینده به ویژه وضع و حالت خوب یا مناسب.

    آتین

    آتین :    (در زند و پازند) 1- موجود شده، پیدا گردیده؛ 2- به هم رسیده.

    آتوسا

    آتوسا :    (از یونانی Atossa) 1- (در اوستایی) زَبَردست؛ 2-(اَعلام) 1) نام چند شاهزاده خانم ایرانی عهد هخامنشی و مشهورترین آنان دختر کوروش بزرگ، زن داریوش اول و مادر خشایارشای اول است [حدود 500 سال پیش از میلاد]؛ 2) (در اوستا) هوتَئُسا (=آتوسا) مادینه، ...

    آتنا

    آتنا :    1- (عربی) از واژه‌های قرآنی در سوره بقره، آل‌عمران و کهف به معنای عطا کن به ما، ببخش به ما؛ 2- (اَعلام) (در یونان باستان) آتنا رب النوع یونانی مظهر اندیشه، هنرها، دانش‌ها و صنعت، دختر زئوس و الهه‌ای است که اسم ...

    آتَرینا

    آتَرینا :   (آتَرین+ا (پسوند نسبت))،منسوب به آترین (؟) ( آترین. 1- و 2-

    آتَرین

    آتَرین :    1- (آتر = آتش + ین (پسوند نسبت))، منسوب به آتش، آتشین؛ 2- (به مجاز) زیبارو؛ 3- (اَعلام) (در دوره‌ی هخامنشی) آترین بانویی نامدار از بازماندگان کمبوجیه پسر کوروش شاه بود که بر داریوش بزرگ شورش کرد.

    آتریسا

    آتریسا :    1- آتش‌گون، آذرگون، مانند آتش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آتاناز

    آتاناز :    (ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر.

    آبنوس

    آبنوس :    1- (یونانی) چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین (گران بها)؛ 2- (در گیاهی) درختی هم خانواده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا و آفریقا می‌رویَد؛ شیز.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۱ لایک
  • ۲۲۴ نظر