یُمنا : (عربی، یُمنی) 1- (در قدیم) راست، سمت راست، در مقابلِ یُسری؛ 2- مبارک، بسیار با برکت.
یَلدا : (سُریانی) 1- آخرین شب پاییز در نیمکره شمالی و بلندترین شب سال [مقارن میلاد عیسی (ع)]؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) تاریک و بلند یا تاریک و عمیق.
یگانه : 1- صمیمی، همدل، یک رنگ؛ 2- بیهمتا، بینظیر، تنها، منحصر به فرد؛ 3- (در قدیم) یک، یکی، واحد.
یکتا : 1- یگانه، بینظیر، تنها؛ 2- (در قدیم) تنها، فرد، منفرد؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) جدا، بینیاز، فارغ؛ 4- مستقیم، راست؛ 5- مخلص، صمیمی؛ یک رنگ، بیریا؛ 6- (در قدیم) به تنهایی؛ 7- ساز زهی که فقط یک سیم یا وتر بر ...
یَسنا : (اوستایی) هم ریشه با یشت، در لغت به معنی پرستش، ستایش، نماز، جشن و در اصطلاح نام یکی از بخشهای پنجگانهی اوستا و مهمترین آنهاست.
یُسرا : (عربی) 1- آسان، فراخی، به آسانی، به سهولت؛ 2- (در قدیم) چپ، طرف چپ در مقابلِ یمنی.
یانا : 1- (اوستایی) نیکی رسان، نکویی بخش؛ 2- (در ترکی) در حال اشتعال؛ 3- (به مجاز) زیبا و درخشان.
یاسمینا : (یاسمین + ا (پسوند نسبت)) منسوب به یاسمین، یاسمین و یاسمن.
یاسمین : (= یاسمن)، یاسمن.
یاسمن زهرا : (فارسی ـ عربی) از نام های مرکب، یاسمن و زهرا.
یاسمن : (در گیاهی) درختچهای زینتی دارای گلهای درشت و معطر به رنگهای سفید، زرد و قرمز.
یاس : (در گیاهی) درختچهای زینتی با ارتفاع حدود دو متر دارای گلهای زرد، سرخ، سفید و بنفش و بسیار معطر.
ظریفه : (عربی) (مؤنث ظریف)، ظریف.
ظریف : (عربی) 1- دارای اجزا یا ساختار نازک، باریک و همراه با ظرافت و تناسب؛ 2- ویژگی آن که (به ویژه زن) اندامی کوچک، ریز نقش، و متناسب یا حرکات و رفتاری همراه با ظرافت و نرمی دارد؛ 3- (به مجاز) دقیق یا ...
ذَلفا : (عربی) 1- دختر سفید روی؛ 2- (اَعلام) شاعره معاصر خلفای عباسی، دختر ابیض زن و معشوقهی نجدهی ابن اسود.
ذَکیه : (عربی) (مؤنث ذکیّ) به معنای تیز هوش و با هوش، زن تیز خاطر.
ذُریه : (عربی) فرزندان، فرزند، نسل.
ذاکره : (عربی) (در قدیم) ذاکر، ذاکر.
طَیبه : (عربی) (مؤنث طیب)، ی طیب.
طَهورا : (عربی) 1- از واژههای قرآنی (و انزلنا من السماء ماء طهورا) به معنی پاک کننده، تطهیر کننده؛ 2- (به مجاز) پاک و پاکیزه.
طوعه : (عربی) 1- اطاعت، فرمانبری؛ 2- (اَعلام) نام زنی که مسلم ابن عقیل به خانه او پناه برد.
طوبی : (معرب از عبری) 1- خیر، شادی، سعادت، بهشت؛ 2- درختی در بهشت؛ 3- (مؤنث اطیب) به معنی پاکیزهتر، پاکیزه، نیکو؛ 4- طوبی به صورت شبه جمله (در عربی) (در قدیم) به معنی خوشا (برگرفته از قرآن کریم).
طنین : (عربی) 1- انعکاس صوت، پژواک؛ 2- حالتی از صدا که دارای تأثیر و نفوذ باشد؛ 3- خوش آهنگی.
طَناز : (عربی) 1- ویژگی زن یا دختری که ظاهری زیبا و حرکات و رفتاری دلنشین و همراه با ناز و عشوه دارد؛ 2-(به مجاز) بسیار زیبا، دلنشین و فریبنده؛ 3- (در قدیم) آن که به کنایه و از روی طنز و ریشخند سخن ...
طُلوع : (عربی) 1- دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن؛ 2- (به مجاز) ابتدای روز؛ 3- (به مجاز) آغاز پیدایش چیزی؛ 4-(در نجوم) پیدایی و آشکار شدن ستاره هنگامی که تحتالشعاع خورشید نباشد، مقابلِ غروب.
طَلعت : (عربی) (در قدیم) چهره، روی.
طَلیعه : (عربی) (به مجاز)، طلایه. ( طلایه.
طُلوع : (عربی) 1- دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن؛ 2- (به مجاز) ابتدای روز؛ 3- (به مجاز) آغاز پیدایش چیزی؛ 4-(در نجوم) پیدایی و آشکار شدن ستاره هنگامی که تحتالشعاع خورشید نباشد، مقابلِ غروب.
طَلعت : (عربی) (در قدیم) چهره، روی.
طَلایه : (عربی) (به مجاز) نشانه یا جلوهی نخستین از هر چیز که پیش از دیگر نشانهها نمایان شود.
طَلا : (عربی) 1- زر، فلزی زرد رنگ و قیمتی؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) هر شیئی یا هر شخص بسیار ارزشمند؛ 3- (به مجاز) آب طلا.
طَریفه : (عربی) (مؤنث طریف) (در قدیم) نو، تازه).
طَراوت : (عربی) 1- تر و تازگی؛ 2-(در قدیم) (به مجاز) سامان و رونق.
طاهره : (عربی) 1- (مؤنث طاهر)، زن پاک از پلیدی و عیوب. + ( طاهر. 1- ، 2- و3- ؛ 2-(اَعلام) لقب حضرت فاطمه(س).
طاووس : (معرب از آرامی) 1- پرندهای از خانوادهی کبک که پرهای رنگارنگ و زیبا دارد؛ 2- (در نجوم) یکی از صورتهای فلکی در نیمکرهی جنوبی آسمان، میان صورتهای اُکتان، تلسکوپ و هندی.