ریحانه : (عربی) 1- (= ریحان)، ( ریحان؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع).
ریحان : (عربی) گیاهی خوشبو از خانواده ی نعناع که مصرف خوراکی و دارویی دارد.
رَها : نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی.
روهینا : (در قدیم) آهن و فولاد جوهردار، جنسی از پولاد قیمتی، آهن گوهر دار، گوهر آهن.
رونیکا : (رو + نیکا)، روی زیبا، زیباروی.
رُونیا : 1- مقلوب نیارو(ی)، آن که چهرهاش مثل نیاکان است؛ 2- (به مجاز) اصیل و نژاده.
روناک : (کردی) روشن، تابناک.
رُومینا : 1- زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده؛ 2- پاک و پاکیزه کرده.
روشنک : (اوستایی) 1- روشن؛ 2- (در گیاهی) نام گیاهی است (شاتل)؛ 3- (اَعلام) در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد. [دکتر معین معتقد است که در این نام خلطی شده، و آن این اینکه دختر داریوش ...
اسم های ترکیه ای استانبولی دختر همراه با معنی
چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر
روشندخت : (روشن + دخت = دختر)، 1- دختر تابنده و شاد؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
روشنا : 1- روشن، جای روشن، روشنایی؛ 2- (در کردی) روشن، آشنا.
روشن : 1- دارای نور، تابنده، درخشان؛ 2- (به مجاز) آگاهِ با بصیرت، بینا؛ 3- شاد، مسرور؛ 4- درستکار، معتمد.
روشان : (= روشن)، ( روشن.
روشا : (رو + شا = شاد) روشاد، دارای چهرهی شاد، شاداب.
روسانا : (رو + سان + الف اسم ساز) مانند روی و چهره.
روژین : (کردی ـ فارسی) (روژ = روز + ین (پسوند نسبت))، 1-منسوب به روز؛ 2- تابناک و درخشنده؛ 3-(به مجاز) زیبا.
نام های دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی
اسم های زیبای گیلانی و مازندرانی دخترانه
روژیار : (کردی) روزگار. + ن.ک. روجیار.
روژیا : (کردی ـ فارسی) (روژ + ی میانجی + ا (پسوند اسم ساز))، روز و روشنایی.
روژدا : [روژ = روز؛ (به مجاز) عمر، زندگی + دا (در کردی و لری) مادر]؛ (به مجاز) 1- عمر و زندگی مادر؛ 2- (به مجاز) فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر.
روژبین : (کردی ـ فارسی) (روژ = روز + بین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب، به معنی بیننده و نشان دهنده) 1- بیننده ی روز؛ 2- نشان دهنده ی روز؛ 3- (به مجاز) راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی.
روژان : (کردی) روزها.
روژا : (کردی) روزها، آفتاب. + ن.ک. روجا.
روزیتا : (فرانسوی) (= رُزیتا)، ( رُزیتا.
روزانا : (روزان + الف اسم ساز ) 1- منسوب به روز؛ 2- روشنا؛ 3- (به مجاز) تابنده و زیبا.
روزا : (روز + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به روز؛ 2- (به مجاز) تابنده و زیبا. + ن.ک. روژا.
رودابه : (پهلوی) (اَعلام) (در شاهنامه) دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم دستان.
روحبخش : (عربی ـ فارسی) (= روح افزا)، ( روح افزا. 1-
روحانگیز : (عربی ـ فارسی) (= روح افزا)، ( روح افزا. 1-
روحافزا : 1- آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح؛ 2- گوشهای در موسیقی ایرانی.
روحا : (عربی ـ فارسی) (روح = جان، نفس، روان + الف (اسم ساز))، منسوب به جان و روان.
روجیار : (کردی،rujyār)، 1- روزگار؛ 2- آفتاب. + ن.ک. روژیار.
روجا : (کردی ـ فارسی) [روج (کردی) = روز، آفتاب + ا (پسوند نسبت)]، 1- منسوب به روج؛ 2- (به مجاز) زیباروی و آفتاب چهره؛ 3- (اَعلام) روجا نام دهی در تنکابن، + ن.ک. روزا.
روبیتا : 1- مقلوب شدهی بیتارو، بینظیر؛ 2- (به مجاز) زیباروی.
رویا : ( عربی ) رؤیا،مجموعه ای از تصاویر، افکار، و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد ، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد.
رَنا : (عربی) 1- شادمان گردیدن، شاد شدن، چیزی که در وی نگرند از جهت خوبی و حسن آن؛ 2- جمال.
رُمَیصا : (عربی) 1- یکی از دو ستارهای است که برذراع است، شِعرهای شامیه، غموص؛ 2- (اَعلام) مادر اَنس بن مالک، خادم النّبی. وی در غزوات حُنَین و اُحد حضور داشت و در اُحد به جنگجویان آب می رسانید و خنجری در دست گرفته ...
رُکسانه : (= رکسانا)، ( رکسانا.
رُکسانا : (یونانی شده روشنک) 1- روشنک؛ 2- (اَعلام) نام دختر دارا [311 پیش از میلاد] که اسکندر به موجب وصیت دارا او را به ازدواج خود در آورد. + ر روشنک.
رقیه : (عربی) 1- به معنی دعا، تعویذ؛ 2- (اَعلام) یکی از چهار دختر پیامبر اسلام(ص) [قرن اول هجری] از خدیجه و همسر عثمان؛ نام دختر امام حسین(ع)؛ [این واژه در عربی به صورت رُقَیَّه/roqayya(e)/ تلفظ میشود].
رفیعه : (عربی) (مؤنث رفیع)، ( رفیع.
رفعت : (عربی) (به مجاز) برتری مقام و موقعیت، بلند قدری، افراشتگی و بلندی.
رعنا : (عربی) 1- زیبا و دلفریب؛ 2- زن خویشتن آرا؛ 3- (در قدیم) ویژگی آن که یا آنچه به سبب داشتن ظاهر زیبا، قدرت، یا ثروت بسیار، خودخواه و گستاخ شده است؛ 4- (به مجاز) بلند و کشیده؛ 5- گلی که از درون ...
رضیه : (عربی) (مؤنث رضی)، ( رضی. 1-
رضوانه : (عربی ـ فارسی) (رضوان + ه (پسوند نسبت)) 1- منسوب به رضوان؛ 2- بهشتی؛ 3- (به مجاز) زیبارو.
رضوان : (عربی) 1- بهشت؛ 2- (در ادیان) فرشتهای که نگهبان یا دربان بهشت است؛ 3- (در قدیم) رضایت، رضامندی.
رَشیده : (عربی) (مؤنث رشید)، ( رشید. 1- ، 2- و3-
رُستا : (در قدیم) روستا، دِه.
رَستا : (رَست = رَستن، رهیدن + ا (پسوند)) رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده.
رَسپینا : (پهلوی، pātec) فصل پاییز، پاییز.
رُزیتا : (فرانسوی) (= رُز و رُزا)، ( رُز و رُزا.
رُزی : (فرانسوی ـ فارسی) (رُز + ی (پسوند نسبت))، منسوب به رُز، رُز.
رَزان : 1- تاکستان، باغ انگور؛ 2- (در عربی) سنجیده شده، با وقار و آراسته.
رُزا : (فرانسوی) (= رُز)، ( رُز.
رُز : (فرانسوی، rose) (در گیاهی) گلی از خانواده گل سرخ دارای گلهایی به رنگهای متفاوت.
رَخشنده : (صفت فاعلی از رخشیدن)، 1- درخشنده؛ 2- (به مجاز) دارای عظمت و شکوه.
رَخشان : (= درخشان)، ( درخشان.
رخسانه : [رخ + سان (پسوند شباهت) + ه (پسوند نسبت)]، (= رخسانا)، ، رخسانا.
رخسانا : [(رخ + سان (پسوند شباهت) + ا (پسوند نسبت)] 1- به معنی مانند رخ، مانند رو؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
رخساره : رخسار، رخ، چهره، صورت.
رحیمه : (عربی) (مؤنث رحیم)، ( رحیم.
رَجا : (عربی) 1- (در قدیم) امیدوار بودن، امیدواری، امید؛ 2-(در عرفان) امیدواری سالک به لطف خدا.
ربیعه : (عربی) 1- (مؤنث ربیع)، ( ربیع 1- و3- ؛ 2- (اَعلام) ربیعه از قبیله های بزرگ شمال عربستان در زمان ظهور اسلام که افرادش بیشتر مسیحی بودند.
ربابه : (عربی) (= رباب)، ( رباب.
رباب : (عربی) 1- ابرهای سفید؛ 2- (اَعلام) نام همسر امام حسین(ع)؛ 3- (در موسیقی) سازی با کاسهی طنینی.
رایحه : (عربی) بوی خوش، بو.
رایا : (رای = فکر، اندیشه، تأمل + الف (اسم ساز))؛ (به مجاز) فکر و اندیشه.
راویه : (عربی) (در قدیم) بسیار روایت کننده، راوی. + ( راوی.
رانیا : (عربی) 1- بیننده؛ 2- (اعلام) نام جایی در هندوستان.
رامینه : رام، رامین، طربناک.
رامینا : (رامین + الف (نسبت)) 1- منسوب به رامین؛ 2- دخترِ طربناک.
رامش : (در قدیم) 1- شادی و طرب؛ 2- عیش و خوشی؛ 3- سرود، نغمه؛ 4- امن، آسودگی.
راما : (سنسکریت) 1- (اَعلام) (در اسطورههای هندی) ششمین مظهر «ویشنو» /vichnou/ ، شاهزادهی آیوردهیا در هند شمالی، که سرگذشت او در حماسهی رامایانا بیان شده است؛ 2- (در فارسی) (رام + ا (پسوند نسبت))، منسوب به رام. د رام. 1- ، 2- و3-
رافعه : (عربی) (مؤنث رافع) 1- رفع کننده؛ 2- از میان برنده و نابود کننده؛ 3- دادخواه و شاکی؛ 4- برپا دارنده، بلند کننده؛ 5- آورنده و رساننده.
رأفت : (عربی) نرم خوئی، مهربانی، شفقت.
راغده : (عربی) (مؤنث راغد)، [راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است]، راغده به معنی زنی که زندگانی خوش و فراخ دارد.
رابعه : (عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعهی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعرهی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است.
رابعه : (عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعهی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعرهی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است.