ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسامی دخترانه فارسی» ثبت شده است

اسم دختر با حرف س

اسم دختر با حرف س

اسم و نام دختر با حرف سین

اسامی دختر حرف سین

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

اسم های جدید دختر با حرف س

سیمینه

سیمینه :    (در قدیم) (= سیمین)، ( سیمین.

سیمین‌عِذار

سیمین‌عِذار :    (در قدیم) (به مجاز)، دارای چهره‌ی سفید و زیبا.

اسم های ترکیه ای استانبولی دختر همراه با معنی

سیمین‌زر

سیمین‌زر :    (سیمین= نقره‌ای + زر = طلا)، 1- ساخته شده از نقره و طلا؛ 2- (به مجاز) ارزشمند، گران‌بها.

سیمین‌رخ

سیمین‌رخ :    (= سیمین عذار)، ( سیمین عذار.

چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

سیمین‌دخت

سیمین‌دخت :    (سیمین + دخت = دختر)، 1- دختری که مانند نقره سفید و درخشان است؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

سیمین‌بَر

سیمین‌بَر :    (در قدیم) 1- (به مجاز) سیم اندام، دارای اندامی سفید؛ 2- (به مجاز) زیبا.

سیمین

سیمین :    (سیم = نقره + ین (پسوند نسبت))، 1- ساخته شده از نقره، نقره‌ای رنگ، سفید و درخشان؛ 2- (به مجاز) زیبا.

اسم های یونانی دخترانه

سیما

سیما :    (عربی) 1- چهره، صورت؛ 2- (در قدیم) نشان و حالتی در صورت انسان که مبین حالات درونی باشد.

سیرانوش

سیرانوش :    [سیر (در پهلوی) راضی و خشنود + انوش= جاویدان]، خوشنودی و رضایت‌مندی جاودان.

سیران

سیران :    (در قدیم) گردش و تفرج.

زیباترین اسم های دخترانه

سیاره

سیاره :    (عربی) 1- (در نجوم) هر جرم آسمانی که در منظومه‌ای به دور ستاره‌ای می‌گردد، به ویژه هر یک از نُه جِرم آسمانیِ غیر نورانی و بزرگ که به دور خورشید می‌گردند؛ 2- (در قدیم) کاروان، قافله.

سُهیلا

سُهیلا :    (عربی) 1- نرم، ملایم؛ 2- (مؤنث سهیل)، ( سهیل.

سُهی

سُهی :    (عربی) مُمالِ سُها (= سُها)،م سُها.

اسم های کردی دختر

سُها

سُها :    (عربی) (اَعلام) (در نجوم) ستاره‌ی کم نوری در کنار ستاره‌ی عناق در صورت فلکی دُب اکبر که در قدیم قوّت چشم و دوربینی آن را با این ستاره امتحان می‌کردند.

سوینج

سوینج :    (ترکی) شادی.

سوین

سوین :    (ترکی) شادباش.

سِویل

سِویل :    (ترکی) لایق، محبت.

اسم های خارجی دخترونه

سُونیا

سُونیا :    (ترکی ـ فارسی) (سو = نور + نیا) 1- نورِ نیاکان(؟)؛ 2- (در یونانی) خرد و عقل.

سُونای

سُونای :    1- (سونا = دعا کننده، ستاینده + ی)؛ 2- (در ترکی) آخرین ماه.

سُونا

سُونا :    1- طلا؛ 2- (در ترکی) 1) مرغابی، 2) زیبا و قشنگ.

اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

سوما

سوما :    1- ماه، نور ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا؛ نهر آب و مجرای قنات.

سولماز

سولماز :    (ترکی) 1- پژمرده نشدنی، 2- گلی که هرگز پژمرده نمی  شود.

سوگند

سوگند :    قسم، استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن.

اسم زیبا ترکی دخترونه

سوگل

سوگل :    (ترکی) (در گفتگو) مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب.

اسم دختر با ریشه سانسکریت

سوفیا

سوفیا :    (عربی) 1- (= صوفیه)، پیروان تصوف؛ 2- عاقل، خردمند؛ 3- (اَعلام) (= صوفیه) پایتخت بلغارستان.

سوسن

سوسن :    1- (گیاهی) گیاهی پیاز دار و تک لپه‌ای، با برگ‌های باریک و دراز که انواع وحشی و پرورشی دارد؛ 2- گل این گیاه که معمولاً درشت، خوشه‌ای، و به رنگ ها و اشکال مختلف است. بعضی انواع آن خاصیت دارویی دارد.

سوزان

سوزان :    1- دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) سرشار از اندوه و اشتیاق.

سورینا

سورینا :   (سورین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سورین، ( سورین.)

اسامی لاتین دخترانه

سوریا

سوریا :    (سوری + الف (اسم ساز))، ( سوری.

سوری

سوری :    1- (در قدیم) (در گیاهی) گل سرخ؛ 2- (به مجاز) سرخ رنگ.

سوره

سوره :    (عربی) هر یک از بخش‌های صد و چهارده‌گانه‌ی قرآن که خود شامل چند آیه است، سورت.

اسم های زیبای ارمنی دختر

سورا

سورا :    1- سود دهنده؛ 2- توانا، نیرومند؛ 3- (اَعلام) نام شهر «شوراب» در نوشته‌های رومی و یونانی که به گونه‌ای سورا/  surāـ/ آمده است، شوراب (سورا) در مغرب رود فرات و در نزدیک دشت سروج (باتنه) و در شرق حلب قرار دارد.

سوده

سوده :    (عربی) 1- ساییده، ساییده شده؛ 2- (اَعلام) [قرن اول هجری] نام دختر زمعه ابن قیس ابن عبد شمس، از همسران پیامبر اسلام(ص)، بیوه‌ی یکی از مسلمانان نخستین به نام سکران.

سودابه

سودابه :    (= سوداوه) 1- (در پهلوی) به معنی دارنده  ی آب روشنی بخش؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) همسر کیکاووس که چون سیاوش عشق او را نپذیرفت، بر او بهتان زد و موجب آوارگی و کشته شدن وی شد. در نتیجه به کین خواهی ...

نام های انگلیسی دخترانه

سودا

سودا :    اسم ترکی دخترانه - عشق.

سَنیه

سَنیه :    (عربی) عالی، خوب.

سُندُس

سُندُس :    (معرب از فارسی؟) 1- (در قدیم) پارچه‌ی ابریشمیِ لطیف و گران‌بها؛ 2- (به مجاز) گلهای ظریف و رنگارنگ.

سُنبله

سُنبله :    1- (در گیاهی) نوعی گل آذین که گلهای بدون دُم‌گل آن در اطراف یک محور جمع می‌شوند؛ 2- خوشه‌ی بعضی گیاهان مانند گندم و جو؛ 3- (در نجوم)؛ صورت ششم از صورتهای فلکیِ منطقه البروج، واقع در استوای سماوی، که به شکل ...

اسم سریانی دخترانه

سُنبل

سُنبل :    1- (در گیاهی) گلِ خوشه‌ای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید و زرد،  گیاه همین گل؛ 2-(در قدیم) (به مجاز) گیسو، زلف.

سَنا

سَنا:    (عربی) 1- (در قدیم) روشنایی؛ 2- (در گیاهی) گروهی از گیاهان درخچه‌ای یابوته‌ایِ گرمسیری و خودرو از خانواده گل ارغوان که برگچه و میوه‌ی آنها مصرف دارویی دارد.

سُمیه

سُمیه :    (اَعلام) نام مادر عمار بن یاسر و اولین زن شهیده در صدر اسلام.

اسم های فرانسه ای دخترانه

سمیعه

سمیعه :    (عربی) گوش شنوا.

سَمیره

سَمیره :    (عربی) (= سمیرا)، ( سمیرا. 1-

سَمیرا

سَمیرا :    (عربی) 1- زن گندمگون، شمیرا. [سمیرا ترجمه‌ی «مهین‌بانو» است]؛ 2- (اَعلام) نام عمه‌ی شیرین است در اشعار نظامی.

سَمن‌ناز

سَمن‌ناز :    (سَمن + ناز= کرشمه، ناز و غمزه) (به مجاز) زیباروی دارای ناز و کرشمه.

نام های آشوری دخترانه

سَمن‌رخ

سَمن‌رخ :    (= سمن چهر)، (  سمن چهر.

سَمن‌بر

سَمن‌بر :    (به مجاز) دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف.

سَمن

سَمن :    1- نام گیاهی (رازقی)، یاسمن؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) چهره‌ی سفید و لطیف و همینطور بوی خوش.

سَمرا

سَمرا :    (عربی) زن گندمگون.

اسم های دخترانه با ریشه عبری

سَمر

سَمر :    (عربی) 1- (در قدیم) حکایت، افسانه، داستان؛ 2- (به مجاز) مشهور و گفتار و سخن.

سَمانه

سَمانه :    1- (مخفف آسمان) یعنی سقف خانه؛ 2- نام پرنده‌ای کوچک که به آن در ترکی بلدرچین می‌گویند.

سَما

سَما :    (عربی) (در قدیم) آسمان.

نام های دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی

سَلینا

سَلینا :    (ترکی ـ فارسی) (سَلین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَلین، ، سَلین.

سَلین

سَلین :    (ترکی) 1- سیل مانند؛ 2- (اَعلام) نام رودخانه‌ای در آذربایجان که از منطقه قره داغ سرچشمه می‌گیرد.

سَلیمه

سَلیمه :    (عربی) (مؤنث سلیم)، ( سلیم)

نام های دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی

سَلیله

سَلیله :    (عربی) (در قدیم) دختر، دخت، فرزندِ دختر.

سَلوی

سَلوی :    (معرب از لاتین) (در گیاهی) 1- گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده  ی نعناع با برگ  های کرک دار و گل  هایی به رنگ آبیِ مایل  به بنفش و به ندرت سفید شهد دار. برگ  ها و سرشاخه  های آن معطر ...

سِلوا

سِلوا :    (عربی) 1- (در گیاهی) گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا، مریم گلی؛ 2- هر چیز که تسلّی دهد؛ 3- انگبین، عسل.

اسم های زیبای گیلانی و مازندرانی دخترانه

سَلمی

سَلمی :    (عربی) (در گیاهی) نام گیاهی است؛ (اَعلام) زنی معشوقه در عرب و (به مجاز) هر معشوق را گویند.

سِلما

سِلما :    1- نام درختی؛ 2- (در عربی) (مؤنث سِلم) صلح، آشتی، زنِ صلح طلب.

سُلدا

سُلدا :    (ترکی) حامی، یاور.

سَلامه

سَلامه :    (عربی) (اَعلام) سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد ابن شهریار یا هرمزان و همسر امام حسین(ع).

اسم های لری دخترانه

سَلامت

سَلامت :    (عربی) 1- سالم، تندرستی، صحت؛ 2- (در حالت قیدی) بطور سالم، در حال صحت؛ 3- (در قدیم) امنیت و آرامش، رستگاری.

سُلاله

سُلاله :    (عربی) 1- نسل؛ 2- (در قدیم) فرزند، نطفه.

سَکینه

سَکینه :    (عربی) 1- (= سکینت)، آرامش خاطر؛ 2- (اَعلام) [قرن 1و 2 هجری] دختر امام حسین(ع)، همسر مصعب ابن زّبیر. در مدینه وفات یافت.

اسم های خوشگل دوقلوی دختر

سعیده

سعیده :    (عربی) 1- (مؤنث سعید)، ( سعید. 1- و 2- ؛ 2- (اَعلام) 1) رودی از رشته کوه اطلس، در شمال غربی الجزایر به ارتفاع 1180 متر؛ 2) نام استانی در شمال غربی الجزایر؛ 3) نام شهری در مرکز استان سعیده در الجزایر، ...

سَعدیه

سَعدیه :    (عربی) (سعد + ایّه/iyyeـ/ (پسوند نسب))، 1- منسوب به سعد،   سعد. 1- ؛  2- (به مجاز) سعادتمند و خوشبخت؛ 3- (اَعلام) آرمگاه سعدی در شمال شرقی شهر شیراز در استان فارس.

سعاده

سعاده :    (عربی) 1- نیک بختی، خوشبختی؛ 2- (در احکام نجوم) سعد بودنِ ستاره ها و تأثیر آنها بر سرنوشت انسان ها.

اسم عربی دخترونه

سَعادت

سَعادت :    (عربی) 1- خوشبختی؛ 2- (در احکام نجوم) سعد بودنِ ستاره‌ها و تأثیر آنها بر سرنوشت انسانها.

سُعاد

سُعاد :    (عربی) (اَعلام) نام زن محبوبی در عرب، نام معشوقه‌ای در عرب.

سَریرا

سَریرا :    (سَریر + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَریر، ) سَریر.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سَروین

سَروین :    1- (در قدیم) شبیه سَرو؛ 2-(در کردی) روسری و چارقد.

سَروی

سَروی :    1- منسوب به سرو؛ 2- نوعی از خطوط اسلامی؛ 3- نخلی، شجری.

سَروه

سَروه :    (کردی) نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز.

سَروناز

سَروناز :    1- سرو نورسته، سروی که شاخه‌های آن به هر طرف مایل باشد؛ 2- (در موسیقی ایرانی) نام نوایی.

سَروگل

سَروگل :    (سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سروراعظم

سروراعظم :    (فارسی ـ عربی) از نام  های مرکب،   سرور و اعظم.

سُرور

سُرور :    (عربی) خوشحالی، شادمانی.

سَرو

سَرو :    1- (در گیاهی) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطیان که همیشه سبز است؛ 2- (به مجاز) شاداب و با طراوت.

سرمه

سرمه :    1- مخلوطی از کانه  های آنتیموان که سیاه  رنگ است و از آن برای آرایش پلک چشم و مژه  ها استفاده می  شود، [سرمه  های امروزی مخلوطی از آهن و سرب و بعضی مواد دیگر است یا از سوزاندن دانه  های روغنی ...

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سَدِنا

سَدِنا :    سدن + الف (اسم ساز)، خدمت کردن کعبه.

سَحرناز

سَحرناز :    (عربی ـ فارسی) 1- زیبایی سپیده دم؛ 2- (به مجاز) زیبا.

سحرگل

سحرگل :    (عربی ـ فارسی)، 1- گل سپیده دم؛ 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت.

سَحر

سَحر :    (عربی) 1- زمان قبل از سپیده‌دم؛ 2- زمانی است (در ماه رمضان) از نیمه شب تا اذان صبح؛ 3- (در قدیم) صبح.

سِتیلا

سِتیلا :    (عربی) (اَعلام) 1) نام دختر حضرت موسی کاظم(ع)؛ 2) نام حضرت مریم.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سِتیا

سِتیا :    گیتی، دنیا و روزگار.

سِتی

سِتی :    (عربی) (از عربی ستّی = بانوی من) 1- (در قدیم) عنوانی احترام آمیز برای زنان؛ 2- (به مجاز) زن و دختر.

ستوده

ستوده :    (صفت مفعولی از ستودن)، آن‌که او را ستوده‌اند؛ ستایش شده.

ستایش

ستایش :    1- حمد و سپاس خداوند، شکرگزاری (به درگاه خداوند)؛ 2- ستودن، مدح کردن، تعریف، مدح، تمجید؛ 3- تعریف و تمجید شدن.

ستاره

ستاره :    1- (در نجوم) هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولاً شب‌ها از زمین به صورت نقطه‌های نورانی چشمک زنِ نسبتاً ساکن دیده می‌شوند؛ اختر، نجم؛ 2- (به مجاز) بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا و زیبارو.

سپینود

سپینود :    (اَعلام) (در شاهنامه) دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سپیده

سپیده :    1- روشنی کم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب؛ 2- (در قدیم) سفیداب؛ ذره و براده‌ی قلع.

سبا

سبا :    (عربی) 1- (اَعلام) 1) (= سباء) سوره‌ی سی و چهارم از قرآن کریم؛ 2) نام شهر بلقیس؛ 3) مملکتی باستان در جنوب جزیره العرب در هزاره‌ی اول پیش از میلاد 2- (در عبری) انسان.

سایه

سایه :    1- (در فیزیک) تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم نور در سطح یا فضا ایجاد می‌شود در مقابلِ روشن؛ 2- (به مجاز)، توجه، عنایت، پناه، حمایت؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) حشمت و بزرگی.

ساینا

ساینا :    1- (اوستایی) (اَعلام) نام خاندانی از موبدان زرتشتی؛ 2- (در طبری) ساکت و بی‌صدا؛ 2) سایه‌ای که مشخص و قابل رؤیت باشد.

سایدا

سایدا :    (کردی) (مرکب از سای + دا) سایه‌ی مادر (؟).

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سایان

سایان :    (کردی) (سای = سایه + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به سایه (؟)، م سایه؛ 2- (اَعلام) نام رشته کوهی در آسیای مرکزی، بیشتر در سیبری جنوبی، شامل سایان خاوری و سایان باختری.

سایا

سایا :    (ترکی) 1- یکرنگ، بی‌ریا؛ 2- (در فارسی) ساینده.

ساهره

ساهره :    (عربی) 1- زمین یا روی زمین، زمینی که حق سبحانه در روز قیامت آن را مجدداً پیدا سازد؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) (در ادیان) زمین روز رستاخیز؛ 3- چشمه روان؛ 4-ماه، غلاف ماه.

سانیا

سانیا :    سایه روشنِ جنگل.

سانای

سانای :    (ترکی) مهنام، بی‌قرار.

ساناز

ساناز :    1- نام گلی؛ 2- کمیاب، نادره.

سانا

سانا :    آسان.

سامیه

سامیه :    (عربی) (مؤنث سامی)، (در قدیم) بلند. + ( سامی. 1-

سامینا

سامینا :    1- مانند مینا؛ 2- نام گلی.

سامه

سامه :    1- (در قدیم) عهد، پیمان؛ 2- جای امن و امان، پناه، مأمن.

سالینا

سالینا :    [سال + ین (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، منسوب به سال، سالانه(؟).

سالومه

سالومه :    (عبری) (اَعلام) زوجه‌ی زبدی و مادر یعقوب کبیر و یوحنای انجیلی.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

ساقی

ساقی :    (عربی) 1- آن که شراب در پیاله می‌ریزد و به دیگری می‌دهد؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) معشوق؛ 3- (در قدیم) در ادبیات عرفانی نمادِ «خداوند» یا پیر است.

ساغر

ساغر :    (معرب) 1- ظرفی که در آن شراب می‌نوشند، جام شراب؛ 2- (در قدیم) (به مجاز)، شراب؛ 3- (در عرفان) دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده می‌شود.

ساعده

ساعده :    (عربی) 1- (مفرد سواعد) شاخه فرعی، شاخابه، مجاری آب که به رودخانه یا دریا می‌ریزد؛ 2- مجاری شیر در پستان؛ 3- (اسم) ساعد بند آهنی یا طلایی.

سازگار

سازگار :    1- دارای گرایش به همراهی و همکاری با دیگران، هماهنگ، موافق؛ 2- ملایم طبع.

ساریه

ساریه :    (عربی) 1- ابری که در شب آید؛ 2- (اَعلام) نام یکی از دختران امام موسی کاظم(ع).

سارینا

سارینا :    خالص، پاک.

ساره

ساره :    (عبری) (= سارا، سارای)؛ 1- امیره‌ی من؛ 2- (اَعلام) زوجه‌ی ابراهیم خلیل(ع) که به روایت تورات در 90 سالگی اسحاق را به دنیا آورد و در 127 سالگی درگذشت؛ 3- (در هندی) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که ...

سارگل

سارگل :    گل زرد.

سارای

سارای :    (عربی) (= ساره و سارا)، ( ساره و سارا. 1-

ساران

ساران :    1- (در قدیم) آغاز، ابتدا؛ 2- سر.

سارا

سارا :    (عربی ـ فارسی) (ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل ( ساحل.

ساحله

ساحله :    (عربی ـ فارسی) (ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل ( ساحل.

ساحل

ساحل :    (ترکی) دارای موهای بلند و پرپشت، گیسو بلند.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

ساچلی

ساچلی :    (ترکی) دارای موهای بلند و پرپشت، گیسو بلند.

ساجده

ساجده :    (عربی) (مؤنث ساجد)، ( ساجد.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

             

         

        

  • ۰ لایک
  • ۳۱۵ نظر

    اسم دختر با حرف ز

    اسامی دختر حرف ز

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    زیور

    زیور :    (سغدی) آنچه با آن چیزی یا کسی را آرایش کنند، پیرایه.

    زینب

    زینب :    (عربی) 1- پاکیزگی؛ 2- (در گیاهی) نام درختی خوشبو و خوش منظر؛ 3- (اَعلام) نام چند تن از زنان نامدار صدر اسلام، از جمله 1) زینب دخترخُزیمه [قرن اول هجری]، از همسران پیامبر اسلام(ص) که پس از کشته شدن شوهر دومش در ...

    زینا

    زینا :    (عربی) نام دختر نوح نبی (ع).

    زیلان

    زیلان :    (= اَرجی، دِسیس) نام گیاهی است یکساله و معطر و دارای کرکهای غده‌دار و چسبناک از تیره‌ی اسفناج.

    زیتون

    زیتون :    (عربی) (در گیاهی) 1- میوه‌ی بیضی شکل سفت و گوشتی به اندازه‌ی توت که رنگ آن در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر می‌کند و از آن روغن نیز می‌گیرند؛ 2- درخت همیشه سبز این میوه که برگ ...

    زیبنده

    زیبنده :    1- در خور، سزاوار، شایسته؛ 2- آراسته، زیبا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    زیبا

    زیبا :    1- ویژگی آن‌که دیدنش لذت بخش و چشم‌ نواز است، جمیل؛ 2- دلنشین، مطبوع، خوشایند؛ 3- (در قدیم) زیبنده، شایسته، لایق، در خور.

    زُهره

    زُهره :    (عربی) 1- (= ناهید= ونوس) 2- (اَعلام) 1) (در نجوم) دومین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی از لحاظ دوری از خورشید، میان عطارد و زمین، که از درخشنده‌ترین اجرام آسمانی است. [در نزد قدما زهره نماد نوازندگی و خنیاگری است]؛ 2) زهره نام رودی ...

    زهرا

    زهرا :    (عربی) 1- (در قدیم) روشن و درخشان؛ 2- (اَعلام) از لقبهای حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام(ص). + ( فاطمه.

    زمزم

    زمزم :    (عربی) 1- «آهسته آهسته»؛ 2- (اَعلام) 1) چاه آبی در مکه، در جنوب شرقی کعبه، که زائران آب آن را متبرک می‌دانند؛ 2) نام کتابی از مصنفات زرتشت؛ 3- (در ادیان) دعایی که پیروان زرتشت هنگام عبادت یا غذا خوردن آهسته زیر ...

    زمرد

    زمرد :    (معرب از یونانی) (در علوم زمین) از سنگ‌های قیمتی و عموماً سبز رنگ.

    زمانه

    زمانه:    1- روزگار، دوره، دور، عهد؛ 2- (در قدیم) مدت زندگی، عمر.

    زلیخا

    زلیخا :    (عربی) (مؤنث ازلخ)، 1- جای لغزیدن پا (به لحاظ داشتن زیبایی زیاد)؛ 2- (اَعلام) در روایت‌های اسلامی و یهودی، همسرعزیز مصر(وزیر یا پیشکار فرعون مصر) که عاشق یوسف(ع)شد و چون یوسف(ع) به عشق او سر فرود نیاورد، به او تهمت زد و ...

    زُلفا

    زُلفا :    (زلف = موی بلندِ سر، گیسو + الف‌ (پسوند نسبت))‌، 1-منسوب به زلف؛ 2- (به مجاز) زیبایی زلف معشوق؛ 3- (در عربی، زلفی) نزدیکی و منزلت و قربَت.

    زلال

    زلال :    (عربی) 1- صاف و شفاف؛ 2- (به مجاز) آب صاف و گوارا.

    زَکیه

    زَکیه :    1- پاک، پاکیزه، زَکی؛ 2- (اَعلام) نام دیگر حضرت فاطمه(س).

    زرینه

    زرینه :    (= زرین)،   زرین.

    زرین‌دخت

    زرین‌دخت :    (= زری دخت)،   زری دخت.

    زرین

    زرین :    1- از جنس زر، به رنگ زر، طلایی؛ 2- زیبا و آراسته.

    زریان

    زریان :    (کردی) باد جنوب، باد دبور، باد سرد.

    زری

    زری :    1- پارچه یا لباسی که در آن نخ‌های طلایی به کار رفته است؛ 2- نخ طلا یا نقره یا گلابتون؛ 3- طلایی؛ 4- منسوب به زر.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    زرافشان

    زرافشان :    1- ذرات زر پاشیده شده، با ذرات طلا اندود شده؛ 2- (در قدیم) زربافت؛ 3- نثار کننده زر و سکه‌ی طلا.

    زُحَل

    زُحَل :    (اَعلام) [=کیوان] دومین سیاره‌ی بزرگ منظومه شمسی و ششمین سیاره از لحاظ دوری از خورشید، که یک رشته حلقه‌ی نورانی گرداگرد آن را فراگرفته است.

    زُبیده

    زُبیده :    (عربی) (= زبیدة) نام گیاهی (همیشه بهار)؛ 2- (اَعلام) دختر جعفرابن منصور زن هارون الرشید و مادر خلیفه امین.

    زاهره

    زاهره :    (عربی) (مؤنث زاهر)،   زاهر.

    زاهده

    زاهده :    (عربی) 1- زن زاهد. +   زاهد1- ، 2- ؛ 2- (اعلام) زاهده خاتون بانویی عارف، که در زمان خود به عقل و تدبیر و سیاست پردازی آوازه داشت. او در جوانی به عقد اتابک بزایه، حاکم فارس در آمد او نه تنها ...

    زاکیه

    زاکیه :    (عربی، زاکیَة)، 1- (در قدیم) نیکو، پاکیزه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۵۱ نظر

    اسم دختر با حرف ر

    اسم و نام دختر با حرف ر

    اسامی دختر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ریحانه

    ریحانه :    (عربی) 1- (= ریحان)، ( ریحان؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع).

    ریحان

    ریحان :    (عربی) گیاهی خوشبو از خانواده ی نعناع که مصرف خوراکی و دارویی دارد.

    رَها

    رَها :    نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی.

    روهینا

    روهینا :    (در قدیم) آهن و فولاد جوهردار، جنسی از پولاد قیمتی، آهن گوهر دار، گوهر آهن.

    رونیکا

    رونیکا :    (رو + نیکا)، روی زیبا، زیباروی.

    رُونیا

    رُونیا :    1- مقلوب نیارو(ی)، آن که چهره‌اش مثل نیاکان است؛ 2- (به مجاز) اصیل و نژاده.

    روناک

    روناک :    (کردی) روشن، تابناک.

    رُومینا

    رُومینا :    1- زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده؛ 2- پاک و پاکیزه کرده.

    روشنک

    روشنک :    (اوستایی) 1- روشن؛ 2- (در گیاهی) نام گیاهی است (شاتل)؛ 3- (اَعلام) در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد. [دکتر معین معتقد است که در این نام خلطی شده، و آن این اینکه دختر داریوش ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های ترکیه ای استانبولی دختر همراه با معنی

    چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسم های یونانی دخترانه

    زیباترین اسم های دخترانه

    اسم های کردی دختر

    اسم های خارجی دخترونه

    اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

    اسم زیبا ترکی دخترونه

    اسم دختر با ریشه سانسکریت

    اسامی لاتین دخترانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    روشن‌دخت

    روشن‌دخت :    (روشن + دخت = دختر)، 1- دختر تابنده و شاد؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    روشنا

    روشنا :    1- روشن، جای روشن، روشنایی؛ 2- (در کردی) روشن، آشنا.

    روشن

    روشن :    1- دارای نور، تابنده، درخشان؛ 2- (به مجاز) آگاهِ با بصیرت، بینا؛ 3- شاد، مسرور؛ 4- درستکار، معتمد.

    روشان

    روشان :    (= روشن)، ( روشن.

    روشا

    روشا :    (رو + شا = شاد) روشاد، دارای چهره‌ی شاد، شاداب.

    روسانا

    روسانا :    (رو + سان + الف اسم ساز) مانند روی و چهره.

    روژین

    روژین :    (کردی ـ فارسی) (روژ = روز + ین (پسوند نسبت))، 1-منسوب به روز؛ 2- تابناک و درخشنده؛ 3-(به مجاز) زیبا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های زیبای ارمنی دختر

    نام های انگلیسی دخترانه

    اسم سریانی دخترانه

    اسم های فرانسه ای دخترانه

    نام های آشوری دخترانه

    اسم های دخترانه با ریشه عبری

    نام های دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی

    اسم های زیبای گیلانی و مازندرانی دخترانه

    اسم های لری دخترانه

    اسم های خوشگل دوقلوی دختر

    اسم عربی دخترونه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    روژیار

    روژیار :    (کردی) روزگار. + ن.ک. روجیار.

    روژیا

    روژیا :    (کردی ـ فارسی) (روژ + ی میانجی + ا (پسوند اسم ساز))، روز و روشنایی.

    روژدا

    روژدا :    [روژ = روز؛ (به مجاز) عمر، زندگی + دا (در کردی و لری) مادر]؛ (به مجاز) 1- عمر و زندگی مادر؛ 2- (به مجاز) فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر.

    روژبین

    روژبین :    (کردی ـ فارسی) (روژ = روز + بین = جزء پسین بعضی از کلمه  های مرکب، به معنی بیننده و نشان دهنده) 1- بیننده  ی روز؛ 2- نشان دهنده  ی روز؛ 3- (به مجاز) راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی.

    روژان

    روژان :    (کردی) روزها.

    روژا

    روژا :    (کردی) روزها، آفتاب. + ن.ک. روجا.

    روزیتا

    روزیتا :    (فرانسوی) (= رُزیتا)، ( رُزیتا.

    روزانا

    روزانا :    (روزان + الف اسم ساز ) 1- منسوب به روز؛ 2- روشنا؛ 3- (به مجاز) تابنده و زیبا.

    روزا

    روزا :    (روز + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به روز؛ 2- (به مجاز) تابنده و زیبا. + ن.ک. روژا.

    رودابه

    رودابه :    (پهلوی) (اَعلام) (در شاهنامه) دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم دستان.

    روح‌بخش

    روح‌بخش :    (عربی ـ فارسی) (= روح افزا)، ( روح افزا. 1-

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    روح‌انگیز

    روح‌انگیز :    (عربی ـ فارسی) (= روح افزا)، ( روح افزا. 1-

    روح‌افزا

    روح‌افزا :    1- آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح؛ 2- گوشه‌ای در موسیقی ایرانی.

    روحا

    روحا :    (عربی ـ فارسی) (روح = جان، نفس، روان + الف (اسم ساز))، منسوب به جان و روان.

    روجیار

    روجیار :    (کردی،rujyār)، 1- روزگار؛ 2- آفتاب. + ن‌.ک. روژیار.

    روجا

    روجا :    (کردی ـ فارسی) [روج (کردی) = روز، آفتاب + ا (پسوند نسبت)]، 1-  منسوب به روج؛ 2- (به مجاز) زیباروی و آفتاب چهره؛ 3- (اَعلام) روجا نام دهی در تنکابن، + ن.ک. روزا.

    روبیتا

    روبیتا :    1- مقلوب شده‌ی بیتارو، بی‌نظیر؛ 2- (به مجاز) زیباروی.

    رویا

    رویا : ( عربی ) رؤیا،مجموعه ای از تصاویر، افکار، و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد ، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد.

    رَنا

    رَنا :    (عربی) 1- شادمان گردیدن، شاد شدن، چیزی که در وی نگرند از جهت خوبی و حسن آن؛ 2- جمال.

    رُمَیصا

    رُمَیصا :    (عربی) 1- یکی از دو ستاره‌ای است که برذراع است، شِعرهای شامیه، غموص؛ 2- (اَعلام) مادر اَنس بن مالک، خادم النّبی. وی در غزوات حُنَین و اُحد حضور داشت و در اُحد به جنگجویان آب می  رسانید و خنجری در دست گرفته ...

    رُکسانه

    رُکسانه :    (= رکسانا)، ( رکسانا.

    رُکسانا

    رُکسانا :    (یونانی شده روشنک) 1- روشنک؛ 2- (اَعلام) نام دختر دارا [311 پیش از میلاد] که اسکندر به موجب وصیت دارا او را به ازدواج خود در آورد. + ر روشنک.

    رقیه

    رقیه :    (عربی) 1- به معنی دعا، تعویذ؛ 2- (اَعلام) یکی از چهار دختر پیامبر اسلام(ص) [قرن اول هجری] از خدیجه و همسر عثمان؛ نام دختر امام حسین(ع)؛ [این واژه در عربی به صورت رُقَیَّه/roqayya(e)/ تلفظ می‌شود].

    رفیعه

    رفیعه :    (عربی) (مؤنث رفیع)، ( رفیع.

    رفعت

    رفعت :    (عربی) (به مجاز) برتری مقام و موقعیت، بلند قدری، افراشتگی و بلندی.

    رعنا

    رعنا :    (عربی) 1- زیبا و دلفریب؛ 2- زن خویشتن آرا؛ 3- (در قدیم) ویژگی آن که یا آنچه به سبب داشتن ظاهر زیبا، قدرت، یا ثروت بسیار، خودخواه و گستاخ شده است؛ 4- (به مجاز) بلند و کشیده؛ 5- گلی که از درون ...

    رضیه

    رضیه :    (عربی) (مؤنث رضی)، ( رضی. 1-

    رضوانه

    رضوانه :    (عربی ـ فارسی) (رضوان + ه (پسوند نسبت)) 1- منسوب به رضوان؛ 2- بهشتی؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    رضوان

    رضوان :    (عربی) 1- بهشت؛ 2- (در ادیان) فرشته‌ای که نگهبان یا دربان بهشت است؛ 3- (در قدیم) رضایت، رضامندی.

    رَشیده

    رَشیده :    (عربی) (مؤنث رشید)، ( رشید. 1- ، 2- و3-

    رُستا

    رُستا :    (در قدیم) روستا، دِه.

    رَستا

    رَستا :    (رَست = رَستن، رهیدن + ا (پسوند)) رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده.

    رَسپینا

    رَسپینا :    (پهلوی، pātec) فصل پاییز، پاییز.

    رُزیتا

    رُزیتا :    (فرانسوی) (= رُز و رُزا)، ( رُز و رُزا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    رُزی

    رُزی :    (فرانسوی ـ فارسی) (رُز + ی (پسوند نسبت))، منسوب به رُز،   رُز.

    رَزان

    رَزان :    1- تاکستان، باغ انگور؛ 2- (در عربی) سنجیده شده، با وقار و آراسته.

    رُزا

    رُزا :    (فرانسوی) (= رُز)، ( رُز.

    رُز

    رُز :    (فرانسوی، rose) (در گیاهی) گلی از خانواده گل سرخ دارای گل‌هایی به رنگ‌های متفاوت.

    رَخشنده

    رَخشنده :    (صفت فاعلی از رخشیدن)، 1- درخشنده؛ 2- (به مجاز) دارای عظمت و شکوه.

    رَخشان

    رَخشان :    (= درخشان)، ( درخشان.

    رخسانه

    رخسانه :    [رخ + سان (پسوند شباهت) + ه (پسوند نسبت)]، (= رخسانا)، ، رخسانا.

    رخسانا

    رخسانا :    [(رخ + سان (پسوند شباهت) + ا (پسوند نسبت)] 1-  به معنی مانند رخ، مانند رو؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    رخساره

    رخساره :    رخسار، رخ، چهره، صورت.

    رحیمه

    رحیمه :    (عربی) (مؤنث رحیم)، ( رحیم.

    رَجا

    رَجا :    (عربی) 1- (در قدیم) امیدوار بودن، امیدواری، امید؛ 2-(در عرفان) امیدواری سالک به لطف خدا.

    ربیعه

    ربیعه :    (عربی) 1- (مؤنث ربیع)، ( ربیع 1- و3- ؛  2- (اَعلام) ربیعه از قبیله های بزرگ شمال عربستان در زمان ظهور اسلام که افرادش بیشتر مسیحی بودند.

    ربابه

    ربابه :    (عربی) (= رباب)، ( رباب.

    رباب

    رباب :    (عربی) 1- ابرهای سفید؛ 2- (اَعلام) نام همسر امام حسین(ع)؛ 3- (در موسیقی) سازی با کاسه‌ی طنینی.

    رایحه

    رایحه :    (عربی) بوی خوش، بو.

    رایا

    رایا :    (رای = فکر، اندیشه، تأمل + الف (اسم ساز))؛ (به مجاز) فکر و اندیشه.

    راویه

    راویه :    (عربی) (در قدیم) بسیار روایت کننده، راوی. + ( راوی.

    رانیا

    رانیا :    (عربی) 1- بیننده؛ 2- (اعلام) نام جایی در هندوستان.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    رامینه

    رامینه :    رام، رامین، طربناک.

    رامینا

    رامینا :    (رامین + الف (نسبت)) 1- منسوب به رامین؛ 2- دخترِ طربناک.

    رامش

    رامش :    (در قدیم) 1- شادی و طرب؛ 2- عیش و خوشی؛ 3- سرود، نغمه؛ 4- امن، آسودگی.

    راما

    راما :    (سنسکریت) 1- (اَعلام) (در اسطوره‌های هندی) ششمین مظهر «ویشنو» /vichnou/ ، شاهزاده‌ی آیوردهیا در هند شمالی، که سرگذشت او در حماسه‌ی رامایانا بیان شده است؛ 2- (در فارسی) (رام + ا (پسوند نسبت))، منسوب به رام. د رام. 1- ، 2- و3-

    رافعه

    رافعه :    (عربی) (مؤنث رافع) 1- رفع کننده؛ 2- از میان برنده و نابود کننده؛ 3- دادخواه و شاکی؛ 4- برپا دارنده، بلند کننده؛ 5- آورنده و رساننده.

    رأفت

    رأفت :    (عربی) نرم خوئی، مهربانی، شفقت.

    راغده

    راغده :    (عربی) (مؤنث راغد)، [راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است]، راغده به معنی زنی که زندگانی خوش و فراخ دارد.

    رابعه

    رابعه : (عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعه‌ی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعره‌ی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است.

    رابعه

    رابعه : (عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعه‌ی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعره‌ی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۱۲۸ نظر

    اسم دختر با حرف آ

    اسامی دخترانه با حرف الف

    اسامی دختر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    دانلود نرم افزار انتخاب اسم

    اسم های جدید دختر با حرف آ

    آیینه(آئینه)

    آیینه(آئینه) :    (= آیینه و آینه) 1- سطح صاف و صیقل یافته شیشه‌ای یا فلزی که تصویر را منعکس می‌کند؛ 2- (به مجاز) (در تصوف) دل عارف که حقایق در آن منعکس می‌شود؛ 3-(در قدیم) (در موسیقی ایرانی) نوعی طبل یا زنگ که از ...

    آیه

    آیه :    (عربی) 1- نشانه، نشان‌، معجزه، دلیل، حجت، برهان؛ 2- اعجوبه، عجیبه. + ن.ک. آیت.

    آینه

    آینه:    (= آیینه و آئینه)، ) آیینه (آئینه).

    آی‌نور(آینور)

    آی‌نور (آینور):    (ترکی ـ عربی) 1- روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه؛ 2- (به مجاز) مهتاب؛ زیبارو.

    آیناز

    آیناز :    (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + ناز)، 1- ماه قشنگ و زیبا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آینا

    آینا:    1- (ترکمنی) به معنی آیینه؛ 2- (ترکی) آیینه، آبگینه، شیشه، شفاف، صورت سفید و زیبا؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    آیلین

    آیلین :    (ترکی) هاله، اطراف ماه، هاله‌ی ماه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های ترکیه ای استانبولی دختر همراه با معنی

    چند اسم خوشگل و امروزی جدید دختر

    اسم های یونانی دخترانه

    زیباترین اسم های دخترانه

    اسم های کردی دختر

    اسم های خارجی دخترونه

    اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

    اسم زیبا ترکی دخترونه

    اسم دختر با ریشه سانسکریت

    اسامی لاتین دخترانه

    اسم های زیبای ارمنی دختر

    نام های انگلیسی دخترانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    آیلی

    آیلی :    (ترکی) مهتاب.

    آیلر

    آیلر:   (ترکی) 1- جمع ماه، ماه  ها؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیلار

    آیلار :    (ترکی) 1- زیبا و پاک، جمع ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیلا

    آیلا  :    (ترکی) هاله‌ی ماه، هاله.

    آیگین

    آیگین :    (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + گین = جزء پسین بعضی از کلمه‌های مرکّب به معنی دارنده، همراه) 1- دارنده و همراه ماه؛ 2- (به مجاز) زیباروی.

    آی‌گل (آیگل)

    آی‌گل (آیگل) :    (ترکی ـ فارسی) 1- گل ماه، ماه گل، گل زیبا چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو و لطیف.

    آیشین(آی‌شین)

    آیشین(آی‌شین):    (ترکی) 1- به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار، شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا.

    آی‌شِن (آیشن)

    آی‌شِن (آیشن) :    (ترکی) 1- شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.

    آی‌سونا

    آی‌سونا:    (ترکمنی) 1- مرغابی ماه گونه، اردک وحشی چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آی‌سودا (آیسودا)

    آی‌سودا (آیسودا):    (ترکی) 1- ماه در آب‌؛ 2- (به مجاز) زیبا رو و با طراوت.

    آیسو

    آیسو :    (ترکی) (آی =  ماه + سو = آب) 1- ماه و آب؛ 2- (به مجاز) زیبارو، با طراوت و درخشنده.

    آی‌سن(آیسن)

    آی‌سن(آیسن):   (ترکی) 1- به معنی مانند ماه هستی؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیسل

    آیسل :    (ترکی)1- به معنی ماه شفاف، 2- مترادف معنای ائل‌سئون به معنی وطن پرست؛3- (اَعلام) رود قابل کشتیرانی در هلند به طول 116 کیلومتر در دهانه‌ی شمالی رود راین که به دریای آیسلمر می‌ریزد.

    آیسانا

    آیسانا :    (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت) + ا (اسم ساز))، 1- همچون ماه، به مانند ماه، ماه وش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیسان

    آیسان:    (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، همانند ماه، مهسا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیسا

    آیسا:    (ترکی ـ فارسی) (آی= ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، شبیه به ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.

    آیرین

    آیرین :    1- (کردی) آگرین، آهرین؛ 2- (در فارسی) آتشین.

    آیدا

    آیدا:    (ترکی) گیاهی که کنار آب می‌روید.

    آیتن

    آیتن:    (ترکی ـ فارسی) 1- به معنی ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آی‌تکین

    آی‌تکین:    (ترکی) مانند ماه.

    آیتک

    آیتک:    (ترکی ـ فارسی) 1- ماه تنها، ماه بی همتا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آیات

    آیات:    (عربی) جمع آیه، آیه‌ها، نشانه‌ها، علامت‌ها.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم سریانی دخترانه

    اسم های فرانسه ای دخترانه

    نام های آشوری دخترانه

    اسم های دخترانه با ریشه عبری

    نام های دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی

    اسم های زیبای گیلانی و مازندرانی دخترانه

    اسم های لری دخترانه

    اسم های خوشگل دوقلوی دختر

    اسم عربی دخترونه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    آهو

    آهو :    1- غزال، غزاله؛ 2- (به مجاز) معشوق زیبا؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) چشم زیبا؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) تندرونده، سریع‌ العمل.

    آوین

    آوین :  1- (آو= آب + ین (پسوند نسبت))، به رنگ آب، مانند آب، زلال، پاک؛ 2- (در کردی) عشق.

    آویشن

    آویشن :    (در گیاهی) گیاهی از تیره‌ی نعناعیان با گل‌های سفید یا گلی و برگهای کوچک، پونه صحرائی، پونه کوهی.

    آوید

    آوید :    دانش، خرد، عقل. [در زبان اوستایی کلمه‌های «آوید، وید، ویدا» هر سه به یک معنی به کار رفته است].

    آواز

    آواز :    1- هرنوع صدایی که دارای آهنگ باشد، صدای آهنگین؛ 2- (در موسیقی ایرانی) صدایی آهنگین معمولاً در قالب یکی از دستگاه  های موسیقی سنتی، که از حنجره  ی انسان بیرون می  آید و معمولاً با کلام همراه است؛ 3- (در موسیقی ایرانی) ...

    آوا

    آوا :   1- آواز، بانگ، صوت؛ 2- عقیده، رأی؛ 3- صدایی که به آواز خوانده می‌شود یا از آلات موسیقی به گوش می‌رسد؛ 4- (در قدیم) شهرت، آوازه.

    آنیه

    آنیه :    (عربی) 1- جمع اناء، ظرفها، ظروف؛ 2- از واژه‌های قرآنی.

    آنیل

    آنیل :    (ترکی) 1- به خاطر آورده شدن؛ 2- مشهور، نامی.

    آنیسا

    آنیسا :    [آن در عرفان عشق و جوهر عشق + یای(ی) میانوند + سا (پسوند شباهت)]، به معنی مانند عشق(؟).

    آنیتا

    آنیتا :    (اوستایی) آراستگی، مهربانی، خوشرویی.

    آنوشا

    آنوشا:    مذهب و کیش.

    آنِسه

    آنِسه :    (عربی) (مؤنث آنس)، 1- زن نیکو؛ 2- دختر خانم؛ 3- زن نیکو زبان.

    آندیا

    آندیا : (اَعلام) نام همسر بابلی اردشیر درازدست شهریار هخامنشی است. از او خبر زیادی در دست نیست جز آن که از همسران محبوب پادشاه بزرگ ایرانی بوده است.

    آناهید

      آناهید :    (اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.

    آناهیتا

    آناهیتا :    (اوستایی) 1- بی‌آلایش، پاک، به دور از آلودگی و ناپاکی؛ 2- (در اساطیر) به معنای مادر مقدسِ نیالوده (= باکره)، برجسته ترین نماد مادینه‌ی آریایی، نمایه‌ی زن (= مادر کامل) است.

    آناهیت

    آناهیت :    (اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.

    آنالی

    آنالی:    (ترکی) [از دو جزء آنا (مادر) + پسوند نسبت ساز (لی)] 1- دارنده‌ی محبت؛ 2- برخوردار از محبت مادر؛ 3- مادر دار، دارای مادر.

    آنا

    آنا :    (ترکی) 1- زن، مادر، والده، مام؛ 2- زن سالخورده؛ 3- اساسی، پایه؛ 4- (اَعلام) (در میتولوژی یونان) آناپرانا خواهر ملکه دیدون، Didon که افسانه‌ی او به هنگام کوچ مردم تروا به سرزمین های لاتین رواج یافت.

    آمیتیس(آمی تیس)

    آمیتیس(آمی تیس) :  (اَعلام) شاهدخت ایرانی دختر هووخشتر (شاه ماد) و نوه‌ی کیاکسار پادشاه ماد که پس از آن که نبرد بین شام و بابل و مصر با مادها به صلح انجامید به خواست پادشاه وقت که پدرش بود، به همسری بخت النصر پادشاه مصر ...

    آمنه

    آمنه :    (عربی) (مؤنث آمن) 1- ایمن و بی‌خوف، در امن و امان؛ 2- (اَعلام) [حدود 46 پیش از هجرت] دختر وهب ابن عبد مناف ابن زهره و مادر پیامبر اسلام(ص).

    آمال

    آمال:    (عربی) جمع امل، امیدها، آرزوها.

    آلینا

    آلینا:   (به مجاز) زیبا و سرخ روی.

    آلین

    آلین :    (آل= سرخ + ین (پسوند صفت ساز))، 1- سرخ گون، قرمز رنگ؛ 2- (اَعلام) (در قدیم) نام روستایی در مرو، سفلای رودخارقان.

    آلما

    آلما :    1- درخت سیب جنگلی؛ 2- (در ترکی) سیب؛ [درخت سیب جنگلی را در رودسر سیب، هسیب و هسی و در توالش سف و در ارسباران و آستارا «آلما» می‌خوانند].

    آلاله

    آلاله :    (در گیاهی) گیاهی است از تیره‌ی آلاله‌ها، شقایق، لاله‌ی نعمان، لاله‌ی قرمز.

    آلاء

    آلاء:    (عربی) 1- نعمت‌ها، نیکی‌ها، نیکویی‌ها؛ 2- از واژه‌های قرآنی.

    آلا

    آلا :    (پهلوی) سرخ، سرخ‌کم‌رنگ.

    آگرین

    آگرین:    1- آتشین، آذرین؛ 2- (در کردی) کنایه از آدم بسیار شجاع و پرکار است.

    آفرین

    آفرین:    1- تحسین، ستایش، مدح، شکر، سپاس، تهنیت، تبریک؛ 2- نوایی در موسیقی؛ 3- (در قدیم) درخواست و التماس از درگاه خداوند، دعا؛ 4- (در قدیم) آفرینش.

    آفریده

    آفریده :    1- مخلوق، خلق شده، از نیستی هست گردیده؛ 2- بشر، انسان، آدمی.

    آفتاب

    آفتاب:    1- خورشید، شمس، ستاره‌ی نورانی (از ثوابت) مرکز منظومه شمسی که نور و حرارت زمین از آن است؛2- (به مجاز) نوری که از خورشید به زمین می‌تابد، نور و تابش خورشید؛ 3- (در قدیم) (شاعرانه) (به مجاز) زنِ زیبارو؛ چهره‌ی زیبا.

    آفاق

    آفاق:    (عربی) 1- جمع افق، عالم، گیتی، جهان؛ کرانه‌های آسمان، اطراف؛ 2- (به مجاز) عالم ظاهر، جهان ماده؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) جهانیان، همه‌ی مردم جهان.

    آصفه

    آصفه :    (عربی ـ فارسی) (آصف + ه (پسوند نسبت))، منسوب به آصف، ه آصف.

    آشتی

    آشتی :    رنجشی را فراموش کردن، پس از قهر از نو دوستی کردن، وفق، تلفیق، آرامش.

    آسیه

    آسیه :    (عربی) (مؤنث أسِیَ، أسَیً) 1- اندوهگین؛ 2- استوانه، ستون؛ 3- (اَعلام) نام زن فرعون [رامسس دوم 1304- 1237 پیش از میلاد] معاصر با موسی(ع) که در روایات اسلامی زنی صالح و متقی و نیکوکار معرفی شده است، و به حضرت موسی(ع) ایمان ...

    آسیا

    آسیا :    (اَعلام) بزرگترین قاره از قاره‌های پنج‌گانه جهان.

    آسوده

    آسوده :    (صفت فاعلی از آسودن) استراحت یافته، راحت کرده، آرام گرفته، ساکن، فارغ، خوش، مسرور، بی‌رنج.

    آسو

    آسو :    1- (در کردی) به معنی افق طلایی؛ 2- (در پهلوی) صورت پهلوی واژه‌ی «آهو»؛ 3- (در اوستایی) آسو به معنای  تندی، شتاب و کوشا آمده است.

    آسمان

    آسمان:    1- فضای لایتناهی که منظومه‌ها و صورت‌های فلکی در آن قرار دارند؛ 2- (اَعلام) نام فرشته‌ای موکل تدابیر امور؛ 3- (به مجاز) عالم بالا، درگاه قدس خداوند، عالم غیب، جایگاه فرشتگان، عالم الوهیت و قداست؛ 4- (در قدیم) (گاه شماری) روز بیست و ...

    آسانا

    آسانا :    دختر زیبا.

    آساره

    آساره :    (لری، دزفولی) ستاره.

    آسا

    آسا :    1- آسودن؛2-  آسایش دهنده؛ 3- وقار، ثبات؛ 4- آراینده؛ 5- (در قدیم) شکل و شمایل.

    آزیتا

    آزیتا :    1- سوزن کاری کردن؛ 2- نقش زدن با قلم بر روی اشیا.

    آزرم

    آزرم :    1- داد، انصاف، شرم، حیا، لطف؛ 2-(در قدیم)  ملایمت، مهربانی، ارج و قرب، ارزش و احترام، آسودگی، آسایش.

    آزاده

    آزاده :    1- آزاد، اصیل؛ 2- (در قدیم) نجیب، شریف، صالح؛ 3- (در قدیم) ایرانی؛ 4- (اَعلام) نام زنِ چنگ نوازی در زمان بهرام گور.

    آریَنا

    آریَنا:    (آرین+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به آرین، ( آرین (؟)؛ [این واژه با آرینا/arina/ هم نویسه است، که در اساطیر آرینا نام ایزد بانوی خورشید در میان قوم قدیمی هیتی است که دیر زمانی آسیای کوچک در سطه‌ی ی آنان بود و از ...

    آریسا

    آریسا:    (آری = آریایی + سا (پسوند شباهت)) (= آریسان)، ( آریسان.

    آریاناز

    آریاناز :   1- مایه‌ی افتخار نژاد آریایی؛ 2- مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی.

    آریانا

    آریانا :    1- منسوب به آریا، آریایی؛ 2- (اَعلام) 1) نامی است که جغرافی‌دانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریائی‌ها داده بودند؛ 2) نام قدیم ایران؛ [«اراتُستن» یونانی نخستین نویسنده‌ی خارجی است که این اسم (آریانا) را استعمال کرده و قسمتی از ...

    آرنیکا

    آرنیکا :    1- (در گیاهی) همیشه بهار کوهی، تنباکوی کوهی؛ 2- (در عربی) دُخانُ‌الفُوج، خانِقُ الفَهد؛ 3- (در انگلیسی، فرانسه و آلمانی) آرنیکا، Arnica.

    آرنوش

    آرنوش :    (آر = آریایی، ایرانی + نوش = جاوید) روی هم به معنی ایرانی و آریایی جاوید.

    آرمینه

    آرمینه :    (آرمین + ه/-e/ (پسوند نسبت))، منسوب به آرمین،   آرمین. 1) و 2)

    آرمینا

    آرمینا :    1- (آرمین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به آرمین؛  2- (اَعلام) نام ساتراپ نشینِ [سرزمین تحت فرمان استاندار] ارمنستان که پارسیان  (ایرانیان) به آن «آرمینا» و بابلیان به آن «اورارتو» می‌گفتند.

    آرمیتا

    آرمیتا :    (اوستایی) پارسا، پاک، فروتن.

    آرشیدا

    آرشیدا:    (آر + شید + الف اسم ساز)، آریائی درخشان.

    آرزو

    آرزو :    (پهلوی، ārzok) 1- خواهش، کام، مراد، چشمداشت، امید، توقع و انتظار؛ 2- میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) دختر شاه یمن و همسر سلم پسر فریدون و نیز دختر ماهیار گوهر فروش و ...

    آرتینا

    آرتینا :    (آرتین + ا (پسوند اسم ساز))، منسوب به آرتین، ( آرتین. 1- و 2-

    آرتِمیس

    آرتِمیس  :    (معرب از یونانی)، (اَعلام) 1) نام یکی از چند تن الهه‌ی یونانی که بر سکه‌های اشکانی صورت یا علامت آنها نقش شده است؛ 2) آرتمیس (در میتولوژی یونان) ایزد بانوی حامی شکار، حیوانات وحشی، گیاهان، عفت زنان و تولد کودکان بوده است؛ ...

    آرتادخت

    آرتادخت:    (آرتا + دخت = دختر)، 1- دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس؛ 2- (اَعلام) نام بانویی فرهنگدار و اقتصاد دان است که در زمان اشکانیان به خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی رسید.

    آرامه

    آرامه :    منسوب به آرام م آرام.

    آرامش

    آرامش :    (اسم مصدر از آرامیدن و آرمیدن)، فراغت، راحت، آسایش، صلح، آشتی، ایمنی، امنیت، سنگینی، وقار و طمأنینه.

    آرام

    آرام :    1- سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح، آشتی، راحت؛ 2-(در قدیم) مایه‌ی آرامش، آرامش بخش، تسلی بخش.

    آراسته

    آراسته :    (پهلوی، ārāstak) (صفت مفعولی از آراستن)1- آرایش شده و زینت و زیور داده شده؛ 2- آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفت‌های خوب اخلاقی نیز هست؛ 3- (در قدیم) منظم، مرتب، دارای سامان، با زیور و زینت.

    آرا

    آرا :    (مخفف آراینده)، 1- آراستن؛ زیور، زینت و آرایش؛ 2- آرایش‌کننده، آراینده. [این واژه با واژه‌ی عربی آرا (آراء) به معنی رأی‌ها، نظرها و عقیده‌ها هم آوا و هم نویسه می‌باشد].

    آذین

    آذین:    1- زیور، زیب، زینت، آرایش؛ 2- (در قدیم) آیین، رسم و قاعده.

    آذرنوش

    آذرنوش :    (اَعلام) 1) (در شاهنـامه) «نوش‌آذر» آمده و آن نام آتشکده‌ای است در بلخ که زرتشت در آنجا به دست یک تورانی کشته شد؛ 2) نام آتشکده‌ی دوم از جمله‌ی هفت آتشکده‌ی فارسیان.

    آذردخت

    آذردخت:    1- دختر آذر، دختر آتشین؛ 2- (به مجاز) دختر سرخ‌گون؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    آذرخش

    آذرخش:    1- صاعقه، برق؛ 2- نام نهمین روز از ماه آذر. [آذرگشسب را هم گاه آذرخش گفته‌اند].[این واژه تصحیفِ «آذرجشن» است و آذرجشن، جشنی در روز آذر (نهم) از ماه آذر بوده که در این روز به زیارت آتشکده ها می رفتند. (نقل ...

    آذر

    آذر :    (پهلوی) 1- (در قدیم) آتش، نار؛ 2- ماه نهم از سال شمسی؛ 3- (در قدیم) (گاه شماری) نام روز نهم از ماه شمسی در ایران قدیم؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) آتشکده؛ 5- (اَعلام) فرشته نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان.

    آدینه

    آدینه :    روز جمعه، آخرین روز هفته.

    آدرینا

    آدرینا :    [(آدر = آتش + ین (پسوند نسبت) + الف اسم ساز)]، 1- آتشین، سرخ‌روی؛ 2- (به مجاز) زیبارو (؟).

    آتیه

    آتیه :   (عربی) (مؤنث آتی) 1- آینده، زمان آینده؛ 2- (به مجاز) وضع و حالت چیزی در زمان آینده به ویژه وضع و حالت خوب یا مناسب.

    آتین

    آتین :    (در زند و پازند) 1- موجود شده، پیدا گردیده؛ 2- به هم رسیده.

    آتوسا

    آتوسا :    (از یونانی Atossa) 1- (در اوستایی) زَبَردست؛ 2-(اَعلام) 1) نام چند شاهزاده خانم ایرانی عهد هخامنشی و مشهورترین آنان دختر کوروش بزرگ، زن داریوش اول و مادر خشایارشای اول است [حدود 500 سال پیش از میلاد]؛ 2) (در اوستا) هوتَئُسا (=آتوسا) مادینه، ...

    آتنا

    آتنا :    1- (عربی) از واژه‌های قرآنی در سوره بقره، آل‌عمران و کهف به معنای عطا کن به ما، ببخش به ما؛ 2- (اَعلام) (در یونان باستان) آتنا رب النوع یونانی مظهر اندیشه، هنرها، دانش‌ها و صنعت، دختر زئوس و الهه‌ای است که اسم ...

    آتَرینا

    آتَرینا :   (آتَرین+ا (پسوند نسبت))،منسوب به آترین (؟) ( آترین. 1- و 2-

    آتَرین

    آتَرین :    1- (آتر = آتش + ین (پسوند نسبت))، منسوب به آتش، آتشین؛ 2- (به مجاز) زیبارو؛ 3- (اَعلام) (در دوره‌ی هخامنشی) آترین بانویی نامدار از بازماندگان کمبوجیه پسر کوروش شاه بود که بر داریوش بزرگ شورش کرد.

    آتریسا

    آتریسا :    1- آتش‌گون، آذرگون، مانند آتش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    آتاناز

    آتاناز :    (ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر.

    آبنوس

    آبنوس :    1- (یونانی) چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین (گران بها)؛ 2- (در گیاهی) درختی هم خانواده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا و آفریقا می‌رویَد؛ شیز.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۱ لایک
  • ۲۲۴ نظر