ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسم زیبای ترکی پسر» ثبت شده است

اسم پسر با حرف گ

اسم پسر حرف گ

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

گیو

گیو :    (اَعلام) (در شاهنامه) یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز، داماد رستم و پدر بیژن. برای آوردن کیخسرو به توران رفت. در پایان کار کیخسرو از جمله‌ی همراهان او بود، که در برف ناپدید شدند.

گودرز

گودرز :    (اَعلام) 1) (در شاهنامه) سردار ایرانی عصر کیکاووس و کیخسرو، پسر گشواد و دارای 78 پسر، که همه از پهلوانان بودند. او در خواب از وجود کیخسرو خبر یافت و گیو را به جستجویش به توران فرستاد. در جنگ یازده رخ پیران ...

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

گشواد

گشواد :    1- دارنده‌ی اسب آماده؛ 2- (اَعلام) نام پسر لهراسب پادشاه کیان که خواهان پادشاهی از پدر بود، و نام پدر داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی.

گَشتاسب

گَشتاسب :    1- دارنده‌ی اسب آماده؛ 2- (اَعلام) نام پسر لهراسب پادشاه کیان که خواهان پادشاهی از پدر بود، و نام پدر داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی.

گَرشاسب

گَرشاسب :    (= کرشاسپ و گرشاشپ) 1- به معنی دارنده‌ی اسب لاغر؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) از پهلوانان ایرانی سپاه منوچهر در جنگ با سلم و تور و خزانه دار منوچهر. گرشاسبنامه سرگذشت اوست. 2) آخرین شاه از سلسله‌ی پیشدادیان و پسر زو که ...

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

اسم های پسرانه با ریشه سریانی

نام و اسم های زیبای پسر با ریشه فرانسه ای

نام زیبای آشوری پسر

اسم خوشگل یونانی پسرانه

نام های خوشگل عبری پسرانه

اسم زیبای لاتین پسرانه

اسم زیبای ارمنی پسر

اسم زیبای سانسکریت پسر

اسم زیبای بلوچی پسر

نام دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی

اسم پسرانه لری شیک و زیبا

اسم های پسرانه خارجی جدید و با کلاس

اسم کردی پسر شیک و جدید

انتخاب اسم های جدید ترکی پسرانه

اسم های خوشکل و شیک دوقلو پسر

بهترین و زیباترین نام های پسر

اسم های زیبا و شیک و تازه برای دختر و پسر

اسم دوقلو دختر و پسر

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

  • ۰ لایک
  • ۶ نظر

    اسم پسر با حرف ک

    اسم پسر با حرف ک

    اسم پسر حرف ک

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    کیاوش

    کیاوش :    (کیا + وش (پسوند شباهت))، ویژگی آن که مثل پادشاهان، سروران و بزرگان است.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های جدید پسرانه با حرف ک

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    کیانوش

    کیانوش:   1- بزرگ جاویدان. [از واژه‌ی اوستایی «کوئی» = بزرگ، گرامی+ اَنوش = بی‌مرگ]؛ 2- (اَعلام) نام برادر فریدون.

    کیان‌مهر

    کیان‌مهر :    (کیان+ مهر = محبت، دوستی و خورشید)، 1- محبت و دوستی شاهانه و بزرگوارانه، خورشید پادشاهان و بزرگان؛ 2- (به مجاز) آن که در میان پادشاهان، بزرگان و سروران موقعیت ویژه دارد.

    کیان

    کیان:    1- (به مجاز) سروران و بزرگان؛ 2- (اَعلام) 1) کی‌ها، هرکدام از پادشاهان داستانی ایران از کیقباد تا دارا؛ پادشاهان و سلاطین؛ 2) نام شهرستانی در شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    کیامهر

    کیامهر:    (کیا = پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا + مهر = خورشید، مهربانی و محبت)، 1- خورشید شاه؛ 2- پادشاه مهربان و با محبت.

    کیارش

    کیارش:    (از کی + آرش)، 1- در اوستا «kavi arshan» به معنی کی و شهریار دلیر؛ 2- (اَعلام) نام یکی از چهار پسر کیقباد است.

    کیا

    کیا :    1- (در قدیم) پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا، والی؛ 2-(به مجاز) سرور و بزرگ؛ 3- (به مجاز) حرمت، عزت، آبرو؛ 4- (اَعلام) عنوان بعضی از حکام و رؤسای طبرستان و گیلان در قدیم.

    کوشیار

    کوشیار :    (= گوشیار)، [از گوش (نام فرشته) + یار (پسوند مبدل «داد» به معنی داده)]، 1- روی هم به معنی داده‌ی فرشته؛ [گونه‌ی دیگر این واژه (گوشیار) در برخی منابع فارسی «نگهبان چهار پایان» معنی شده است]. 2-(اَعلام) کوشیار گیلانی [قرن 4و5 هجری] ...

    کوشان

    کوشان:    (از کوش (کوشیدن) + ان (پسوند صفت فاعلی))، 1- (= کوشا)،   کوشا؛ 2- (اَعلام) نام قوم و سرزمینی.

    کوشا

    کوشا:    [از کوش + ا (پسوند فاعلی و صفت مشبهه)]،آن که بسیار تلاش و کوشش می‌کند، ساعی، تلاشگر.

    کوروش (کورش)

    کوروش(کورش) :   1- به نقل از« یوستی» [از مستشرقین] کوروش از  کلمه  ی «کورو» به معنی خور یا خورشید؛ 2- به نقل از بعضی منابع از ریشه  ی بابلی به معنی چوپان؛ 3- (اَعلام) نام سه تن از شاهان ایران از سلسله‌ی هخامنشی 1) ...

    کنعان

    کنعان :    (عبری) 1- طبق تورات کنعان به معنی «حلیم و بردبار» است؛ 2- (اَعلام) 1) سرزمینی در میان رود اردن، دریای مدیترانه و بحرالمیت، مطابق فلسطین قدیم؛ 2) نام چهارمین پسر حام.

    کُمیل

    کُمیل:    (عربی) 1- کامل، تمام؛ 2- (اَعلام) کمیل ابن زیاد: [قرن اول هجری] مسلمان عرب، از اصحاب و هواداران حضرت علی(ع)، که به فرمان حجاج ابن یوسف کشته شد. دعای کمیل به او منسوب است.

    کمال

    کمال :  (عربی) 1- آخرین حد چیزی، نهایت، بسیاری؛ 2- سرآمد بودن در داشتن صفت‌های خوب، بی‌عیب و نقص بودن، کامل بودن؛ 3- خردمندی و دانایی، فرزانگی، درایت؛ کاملترین و بهترین صورت و حالت هر چیز؛ 4- (در تصوف) رسیدنِ سالک به مقام محو؛

    کسری(کسرا)

    کسری(کسرا):    (معرب از فارسیِ خسرو)؛ (اَعلام) عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی. + ( خسرو.

    کاویان

    کاویان:    کاویانی، منسوب به کاوه (شخصیت اساطیری شاهنامه)، + ک کاوه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    کاوه

    کاوه:    (= گاودرفش)، 1- عَلَم و رایَت گاو؛ 2- (اَعلام) نام شخصیتِ اساطیری شاهنامه و آهنگری ایرانی که روزبانان ضحاک هفده پسر او را کشته و قصد داشتند آخرین فرزند او را نیز قربانی ماران دوش ضحاک سازند، کاوه دادخواهان به مجلس ضحاک در ...

    کاووس

    کاووس :    (= کیکاووس)، ( کیکاووس.

    کاوش

    کاوش :   (اسم مصدر از کاویدن)، 1- جستجو، بررسی و تحقیق؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) ستیزه، رخنه و نفوذ.

    کامین

    کامین:    (کام = آرزو، اراده، قصد، لذت، خوشی، توانایی، معشوق + ین (پسوند نسبت)) 1- به معنی آرزومند؛ 2- صاحب اراده و قصد؛ 3- توانا.

    کامیار

    کامیار :    1- (در قدیم) (به مجاز) کامیاب، ( کامیاب، 2- (در حالت قیدی) با شادی و با خوشحالی؛ 3- (اَعلام) امیر کمال‌الدین ابن اسحاق، قاضی ارزنجان یکی از بزرگان امرای علاءالدوله کیقباد سلجوقی [متوفی 635 قمری] مردی فقیه، سخنگو و حکیم مشرب و ...

    کامیاب

    کامیاب :    (به مجاز) آن که به خواست و آرزویش رسیده است، پیروز.

    کاموس

    کاموس :    (اَعلام) نام مبارزی کشانی که پادشاه سنجاب بود وی از بهادران توران و از امرای زیردست افراسیاب بود.

    کامران

    کامران :    1- (در قدیم) (به مجاز) آن که در هر کاری موفق است، موفق؛ 2- خجسته، مبارک؛ 3- مسلط، چیره؛ 4- (در حالت قیدی) با کامروایی و موفقیت.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    کامبیز

    کامبیز :    صورت دیگری از کمبوجیه که در زبان فرانسه کامبیز شده و مجدداً وارد فارسی شده است. ص کمبوجیه.

    کارن

    کارن :    شجاع و دلیر است. نام فرزند کاوه آهنگر و هچنین نام سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۴۴ نظر

    اسم پسر با حرف ف

    اسم پسر با حرف ف

    اسم پسر حرف ف

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    فَهام

    فَهام :    (عربی) (در قدیم) بسیار دانا و فهمیده.

    فَلاح

    فَلاح:    (عربی) رستگاری، نیک انجامی، سعادت.

    فضل‌الله

    فضل‌الله:    (عربی) 1- بخشش خدا؛ 2- (اَعلام) 1) (= فضل الله حروفی): [740-804 قمری] بنیانگذار آیین حروفیه؛ 2) فضل‌الله سربداری: امیر [748 هجری] سربداران برای هفت ماه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    محبوب ترین نام های پسر و دختر

    اسم انگلیسی پسرانه

    نظرسنجی زیباترین نام های پسرانه

    اسم گیلانی و مازندرانی پسرانه

    اسم های پسرانه با ریشه سریانی

    نام پسر با ریشه فرانسه

    نام با ریشه آشوری پسر

    اسم با ریشه یونانی پسرانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    فَضل

    فَضل:  (عربی) 1- برتری در دانش، اخلاق و هنر؛ 2- دانش و معلومات؛ 3- لطف و توجه و رحمت و احسان (که از خداوند می‌رسد)؛ 4- (در قدیم) افزونی، زیادتی؛ 5- سخاوت و بخشندگی؛ 6- (اَعلام) 1) فضل ابن سهل: [قرن 1 و2 هجری] وزیر ...

    فصیح

    فصیح:  (عربی)، 1- ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خواننده آن را به سهولت در می  یابد، دارای فصاحت؛ 2- ویژگی آن که سخنش روان، خالی از ابهام و دارای فصاحت باشد؛ 3- (در قدیم) به طور روشن و ...

    فریور

    فریور:    (دساتیر) راست، درست. [از برخاسته‌های فرقه آذرکیوان ـ برهان چ. معین].

    فریمان

    فریمان:    (فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + مان/من= اندیشه و فکر)؛ 1- دارای اندیشه‌ی خجسته، مبارک و با شکوه؛ 2- (به مجاز) خیراندیش و نیک اندیش؛ 3- (اَعلام) 1) رودخانه‌ای فصلی، در استان خراسان به طول 44 کیلومتر، ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    نام های عبری پسرانه

    اسم لاتین پسرانه

    اسم با ریشه ارمنی پسر

    اسم با ریشه سانسکریت پسرانه

    اسم بلوچی پسر

    اسم لری پسرانه

    اسم های پسرانه خارجی

    اسم کردی پسر

    اسم های ترکی پسرانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    فریدون

    فریدون:    1- به معنی «سه ایدون» یا «سه اینچنین»؛ 2- (اَعلام) در داستانهای ملی ایران، پسر آبتین از تبار جمشید یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی که وی یکی از پادشاهان سلسله‌ی پیشدادی به شمار رفته است. کاوه ...

    فریدرضا

    فریدرضا:    (عربی) از نام‌های مرکب،   فرید و رضا.

    فریدالدین

    فریدالدین :    (عربی) 1- یگانه در دین، بی نظیر در دین داری و دین‌ورزی؛ 2- (اَعلام) 1) شیخ فریدالدین محمّد نیشابوری، متخلص به عطّار نیشابوری: [حدود 540-618 قمری] نویسنده، شاعر و عارف ایرانی، مؤلف تذکرةالاولیا، در شرح حال بزرگان صوفیه و منظومه‌های منطق‌الطیر، الهی ...

    فَرید

    فَرید :    (عربی) (در قدیم) یگانه، یکتا، بی نظیر.

    فریبرز

    فریبرز :    1- دارنده‌ی فرّ بزرگ، بزرگ فره، شکوه فره؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر کیکاووس و عموی کیخسرو، که با پادرمیانی رستم، فرنگیس مادر کیخسرو را به زنی گرفت.

    فَرهود

    فَرهود:  (عربی) 1- کودک پرگوشت و خوب صورت؛ 2- مرد درشت اندام.

    فَریار

    فَریار:    (فر = شکوه و جلال + یار (پسوند دارنگی))، فرهور.   فرهور.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    فرهنگ

    فرهنگ :    1- پدیده‌ی کلی پیچیده‌ای از آداب، رسوم، اندیشه، هنر، و شیوه‌ی زندگی که در طی تجربه‌ی تاریخی اقوام شکل می‌گیرد و قابل انتقال به نسل‌های بعدی؛ 2- قاموس و لغت‌نامه؛ 3- (در گفتگو) به معنی ادب، شعور یا تربیت اجتماعی؛ 4- (در ...

    فَرهمند

    فَرهمند:    1- دارای شکوه و وقار؛ 2- (به مجاز) خردمند و دانا، دارای فر، نورانی و با شکوه.

    فَرِهان

    فَرِهان:    (فره + ان (پسوند نسبت))، منسوب به فره، با شکوه و بزرگ.

    فَرهام

    فَرهام :    (اوستایی) نیک اندیش. [از واژه‌ی (اوستایی) «فرایوهومت»].

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    فَرهاد

    فَرهاد:  1- در بعضی منابع فرهاد را «یاری» معنی کرده‌اند؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی دوران کیکاووس و کیخسرو، که رستم او را برای رهاندن بیژن از زندان افراسیاب با خود به توران برد؛ 2) عاشق ناکام شیرین همسر خسرو پرویز، در داستانهای ...

    فروهر

    فروهر:    1- نگهداری کردن؛ 2- پناه بخشیدن؛ 3- (در ادیان) در دین زرتشت، صورت غیر مادی هر یک از مخلوقات که برای محافظت از آسمان فرود می‌آید،

    فُرود

    فُرود:    1- (به مجاز) فرا رسیدن؛ 2- (در قدیم) پایین، نشیب، سرازیری، قرار گرفته در مرتبه‌ی پایین از جهت مقام؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر سیاوش از «جریره» دختر پیران ویسه، که بر اثر زخم شمشیر رهام کشته شد.

    فروتن

    فروتن:    آن که خود را از دیگران برتر نداند، آن که خودپسند نیست، متواضع.

    فَرنود

    فَرنود:  (دساتیر) برهان و دلیل. [از برساخته‌های دساتیر ـ برهان چ معین].

    فَرنام

    فَرنام:    بهترین نام، بالاترین نام.

    فَرناد

    فَرناد :    1- پایاب؛ 2- (در سنسکریت) پرانَدَ (آب)؛ 3- (در برهان) پایاب و پایان آمده.

    فُرقان

    فُرقان:    (عربی) 1- آنچه جدا کننده‌ی حق از باطل باشد؛ 2 - (اَعلام) 1) سوره بیست و پنجم از قرآن کریم دارای هفتاد و هفت آیه؛ 2) نام دیگری برای قرآن.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    فرشید

    فرشید:    1- (مخفف فرشیدورد)،   فرشیدورد؛ 2- شکوه و روشنایی، شکوه خورشید، شکوه درخشان.

    فَرساد

    فَرساد :    (دساتیر) 1- حکیم، دانشمند، دانا، عاقل؛ 2- نام درختی (توت)، [از برساخته‌های دساتیر ـ برهان چ. معین].

    فرزین

    فرزین:    1- (= فرزان)،   فروزان؛ 2- مهره‌ی وزیر در صفحه‌ شطرنج؛ 3- (اَعلام) نام مکانی در کرمان.

    فرزان

    فرزان:    1- (در قدیم) فرزانه، خردمند؛ 2- عاقل، حکیم؛ 3- دانش؛ 4- استواری.

    فرزام

    فرزام:    (در قدیم) لایق، در خور، شایسته، سزاوار.

    فرزاد

    فرزاد :    (در قدیم) با فر و شکوه زاده شده، زاده‌ی با فر و شکوه و عظمت.

    فَردین

    فَردین:    فروردین، فرودین.   فروردین.

    فَرداد

    فَرداد:    زاده‌ی با شأن و شکوه و شوکت، مولود با شکوه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    فرّخزاد

    فرّخزاد:    1- (در قدیم) آن که با طالع خوب به دنیا آمده؛ 2- (به مجاز) نیک بخت؛ 3- (اَعلام) 1) نامی مستعار که «گشتاسپ» شاه ایران برای معرفی خود به کتایون و قیصر روم بر خود نهاد؛ 2) نام یکی از سرداران بهرام چوبین؛ ...

    فرحان

    فرحان:    (عربی) شاد، شادان، مسرور، خوشحال.

    فَرجام

    فَرجام:    سرانجام، عاقبت، پایان.

    فَرَج‌الله

    فَرَج‌الله:    (عربی) گشایش خدا، گشایش و فراوانی از سوی خدا.

    فَرجاد

    فَرجاد :  (دساتیر) فاضل و دانشمند. (از برساخته‌های فرقه‌ی آذرکیوان ـ حاشیه‌ی برهان چ. معین)

    فَرَج

    فَرَج:   (عربی) 1- به دست آمدن وضعیت مناسب یا مورد علاقه در کار؛ 2- گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج.

    فَرتاش

    فَرتاش :    (دساتیر) وجود که در برابر عدم است. (از بر ساخته‌ی فرقه آذرکیوان ـ برهان. چ معین.)

    فَربود

    فَربود:    راست، درست.

    فَربد

    فَربد:    (فر = شکوه و جلال + بد/-bad/،/-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول))، 1- نگهبان یا محافظِ شکوه و جلال؛ 2- (به مجاز) دارای شکوه و جلال.

    فرامرز

    فرامرز:    1- آمرزنده (دشمن)؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پسر رستم، که پس از کشته شدن پدرش به کین خواهی او برخاست، شاه کابل را کشت و شغاد را به آتش کشید. بهمن پسر اسفندیار او را کشت؛ 2) فرامرز: آخرین امیر [433-443 قمری] ...

    فَراز

    فَراز:  1- جای بلند، بلندترین بخش از جایی، بلندی، باز؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) خوبی و خوشیِ حال و وضع؛ 3-دارای وضع رو به بالا؛ 4- (به مجاز) خوب، خوش.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    فُرات

    فُرات:    (عربی) خوشترین آب، آب شیرین، آب بسیار گوارا، آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند.

    فخرالدین

    فخرالدین:    (عربی) 1- موجب نازش و افتخار آیین و کیش؛ 2-(اَعلام) 1) فخرالدین اسعد گرگانی: [زنده در 446 هجری] شاعر ایرانی، سراینده‌ی منظومه‌ی ویس و رامین؛ 2) پادشاه [695-706 قمری] آل کرت، که در جنگ با سپاه الجایتو درگذشت؛ 3) فخرالدین حوایجی: [زنده در ...

    فخرالدین

    فخرالدین :    (عربی) 1- موجب نازش و افتخار آیین و کیش؛ 2-(اَعلام) 1) فخرالدین اسعد گرگانی: [زنده در 446 هجری] شاعر ایرانی، سراینده‌ی منظومه‌ی ویس و رامین؛ 2) پادشاه [695-706 قمری] آل کرت، که در جنگ با سپاه الجایتو درگذشت؛ 3) فخرالدین حوایجی: [زنده در ...

    فتح الله

    فتح الله :    (عربی) 1- پیروزی خدا؛ 2- (اَعلام) نام وزیرِ امیر مبارزالدین محمّد (معاصر حافظ).

    فتاح

    فتاح :    (عربی) 1- (در قدیم) گشاینده؛ 2- از صفات و نام‌های خداوند.

    فائق

    فائق :    (عربی) 1- دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده؛ 2- (اَعلام) فائق، داستان نویس ترک، مؤلف مجموعه داستانهای سماور، شرکت، آدم بی مصرف و در کوه عالم ماری هست.

    فائز

    فائز :    (عربی) 1- (در قدیم) نایل؛ 2- رستگار، رستگار شونده؛ 3- پیروز، پیروزی یابنده.

    فالِح

    فالِح :   (عربی) 1- نیکوکار؛ 2- (اَعلام) نام فقیه حَنبلی مذهب از دواسِر نَجد.

    فاضل

    فاضل :    (عربی) 1- دارای فضیلت و برتری در علم به ویژه علوم ادبی؛ 2- (در قدیم) نیکو، پسندیده به ویژه آنچه دارای جنبه یا اجر معنوی است؛ 3- (اَعلام) 1) فاضل قمی: (= ابوالقاسم محمّدابن حسن) [1152-1231 قمری] فقیه شیعه‌ی ایرانی، مؤلف قوانینُ ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    فاروق

    فاروق :    (عربی) 1- (در قدیم) تمیز دهنده و فرق گذارنده؛ 2- (اَعلام) 1) لقب عمرابن خطاب (خلیفه‌ی دوم)، از صحابه‌ی پیامبر اسلام(ص)؛ 2) شاه مصر [1936-1952 میلادی]، که با کودتای نظامی به رهبری محمّد بخیت و جمال عبدالناصر برکنار شد و در ایتالیا ...

    فارس

    فارس :    (عربی) 1- (در قدیم) سوار بر اسب؛ 2- (به مجاز) دلاور، جنگجو.

    فاران

    فاران :    (عبری) (اَعلام) 1) موضع مغاره‌ها [جای غارها]؛ 2) بیابانی که بنی‌اسرائیل در آنجا گردش کردند؛ 3) کوهی است در شمال شرقی دشت فاران که آن را کوهِ مضرعه گویند.

    فاخر

    فاخر :    (عربی) 1- گران‌بها، با ارزش؛ 2- عالی؛ 3- نیکو.

    فاتح

    فاتح :    (عربی) 1- گشاینده و فتح کننده‌ی سرزمین‌ها در جنگ، پیروز؛ 2- (در حالت قیدی) با حالت برنده و پیروز.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۶۹ نظر

    اسم پسر با حرف غ

    اسم پسر حرف غ

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    غیاث‌الدین

    غیاث‌الدین :    (عربی) 1- پناه دین و آیین؛ 2- (اَعلام) 1) لقب دو تن از امیران آل کرت. غیاث‌الدین اول: [707-729 قمری] امیر چوپان را که به وی پناهنده شده بود، کشت. غیاث‌الدین دوم: آخرین امیر [771-783 قمری] آل کرت، که به دست امیر ...

    غیاث

    غیاث :    (عربی) 1- (در قدیم) فریادرس؛ 2- فریادخواهی؛ 3- از صفات و نام‌های خداوند.

    غَنی

    غَنی :    (عربی) 1- ثروتمند؛ 2- آن که از کمک و هم کاری دیگران بینیاز است، بینیاز؛ 3- از صفات و نامهای خداوند؛ 4- (در فلسفهی قدیم) ویژگی آن که ذات و کمال او به دیگری متوقف نباشد؛ 5- (اعلام) 1) غنی نام خانوادگی قاسم ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    غلام‌محمّد

    غلام‌محمّد :    (عربی) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + محمّد]، ارادتمند و فرمان بردار محمّد [منظور حضرت محمّد(ص)].

    غلام‌علی (غلامعلی)

    غلام‌علی :    (عربی) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + علی]، ارادتمند و فرمان بردار علی [منظور امام علی(ع)].

    غلام‌عباس (غلامعباس)

    غلام‌عباس :    (عربی) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + عباس]، ارادتمند و فرمان بردار عباس [منظور حضرت عباس(ع)].

    غلام‌رضا (غلامرضا)

    غلام‌رضا :    (عربی) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + رضا]، ارادتمند و فرمان بردار رضا [منظور امام رضا(ع)].

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    غلام‌حسین (غلامحسین)

    غلام‌حسین :    (عربی) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + حسین]، ارادتمند و فرمان بردار حسین [منظور امام حسین(ع)].

    غلام‌حسن (غلامحسن)

    غلام‌حسن :   (عربی) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + حسن]، ارادتمند و فرمان بردار حسن [منظور امام حسن(ع)].

    غَفور

    غَفور :   (عربی) 1- بخشاینده و آمرزنده‌ی گناهان(خداوند)؛ 2- از صفات و نام‌های خداوند که قریب نود بار در قرآن کریم آن را یادآور شده است.

    غَفّار

    غَفّار :   (عربی) 1- آمرزنده و بخشاینده‌ی گناهان(خداوند)؛ 2- از صفات و نام‌های خداوند.

    غَدیر

    غَدیر :    (عربی) 1- آبگیری است بین مکه و مدینه در ناحیه‌ی جحفه؛ 2- روز یا واقعه غدیر که در میان مسلمانان حائز اهمیت است.

    غانِم

    غانِم :    (عربی) (در قدیم) غنیمت گرفته و بهره‌مند.

    غالب

    غالب :    (عربی) 1- غلبه کننده بر دیگری در جنگ، فاتح، پیروز؛ مسلط، چیره؛ 2- (اَعلام) 1) نام هشتمین جدّ پیامبر اسلام(ص)؛ 2)  نام یکی از صحابه؛ 3) غالب دهلوی: [1212-1285 قمری] شاعر فارسی زبان و اردو زبان هندی و از پیشگامان تحول در ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک