ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسم زیبای ترکی پسر» ثبت شده است

اسم پسر با حرف س

نام پسر حرف سین

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

دانلود نرم افزار انتخاب اسم

سینا

سینا : ابوعلی سینا دانشمند معروف ایرانی؛ 2) سینا (= صحرای سینا) شبه جزیره‌ی بیابانی، در شمال شرقی مصر، که از صحرای شرقیه‌ی مصر به وسیله‌ی کانال سوئز جدا می‌شود. جبل موسی در آن واقع است.

سِیف‌الله

سِیف‌الله :(عربی) شمشیر خدا.

سِیف‌الدین

سِیف‌الدین :(عربی) 1- شمشیر دین؛ 2- (اَعلام)1) سیف‌الدین ابوبکر محمّد ابن ایوب: شاه ایوبی مصر و سوریه [587-615 قمری] برادر و جانشین صلاح‌الدین که با صلبیان جنگید؛ 2) سیف‌الدین باخزری: [586-659 قمری] عارف و صوفی ایرانی، مقیم بخارا، مؤلف رساله‌هایی به عربی و فارسی از ...

سِیف

سِیف : (عربی) 1- (در قدیم) شمشیر؛ 2- ساحل دریا، کناره‌ی دریا.

سیروس

سیروس : 1- (تلفظ فرانسوی کوروش)، ( کوروش؛ 2- (اَعلام) از زمره‌ی نام‌های کهن ایرانی؛ 3- ابرِ سیروس.

سیروان

سیروان :  1- عربی شده ساربان؛ 2- (اَعلام) (= آب سیروان) نام رودی در غرب ایران، در استانهای کردستان و کرمانشاه به طول 100 کیلومتر، که با نام سیروان سنندج در جنوب غربی سنندج سرچشمه می‌گیرد و با سیروان مریوان در جنوب شرقی مریوان مخلوط ...

سیپان

سیپان : (کردی) 1- بلندی مانع باد؛ 2- کوهی که در همه‌ی ایام برف داشته باشد؛ 3- (اَعلام) نام دو کوه در کردستان.

سیاوش

سیاوش : 1- دارنده‌ی اسب نر سیاه؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) شاهزاده ایرانی، پسر کیکاووس که چون به عشق نامادری خود سودابه پاسخ نداد، سودابه به او بهتان زد و او به توران زمین رفت و فرنگیس دختر افراسیاب را به زنی گرفت. سرانجام به ...

سیامک

سیامک : 1- دارای موی سیاه؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پسر کیومرث شاه پیشدادی که به دست دیوان کشته شد و پسر سیامک، (هوشنگ) انتقام او را گرفت؛ 2) پهلوان تورانی در جنگ یازده رخ، که به دست گرازه، پهلوان ایرانی کشته شد.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

محبوب ترین نام های پسر و دختر

اسم انگلیسی پسرانه

نظرسنجی زیباترین نام های پسرانه

اسم گیلانی و مازندرانی پسرانه

اسم های پسرانه با ریشه سریانی

نام پسر با ریشه فرانسه

نام با ریشه آشوری پسر

اسم با ریشه یونانی پسرانه

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سُهیل

سُهیل : (عربی) (اَعلام) روشن‌ترین ستاره‌ی صورت فلکیِ کشتی (سفینه) و دومین ستاره‌ی درخشان آسمان، که در نواحی جنوبی ایران در مواقع محدودی از سال مشاهده می‌شود.

سَهند

سَهند : (اَعلام) کوه آتش‌فشانی قدیمی و خاموش در جنوب آذربایجان شرقی میان تبریز و مراغه، که بلندترین قله‌اش 3722 متر است.

سهراب

سهراب : 1- دارنده‌ی آب و رنگ سرخ، سرخاب؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر رستم از تهمینه، که در توران زاده و بزرگ شد و در جستجوی پدر با سپاهی به ایران آمد. پدر و پسر بی آنکه یکدیگر را بشناسند باهم جنگیدند و هنگامی ...

سَهام‌ الدین

سَهام‌الدین : (عربی) نصیب‌های دین، بهره‌های دین.

سَهام

سَهام : (عربی) 1- سهم  ها، بهره  ها، نصیب  ها، قسمت  ها؛ 2- (در قدیم) تیرهای کمان.

سوشیانت

سوشیانت : (اوستایی) 1- به معنی نجات دهنده؛ 2- (اَعلام) منجی موعود در دین زرتشتی.

سورین

سورین : 1- (در ایران باستان) نیرومند، قدرتمند؛ 2- (اَعلام) 1) یکی از خاندان ساسانی؛ 2) نام سرداری در زمان شاپور دوم.

سورِنا

سورِنا : (= سورِن)، ) سورِن.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

نام های عبری پسرانه

اسم لاتین پسرانه

اسم با ریشه ارمنی پسر

اسم با ریشه سانسکریت پسرانه

اسم بلوچی پسر

اسم لری پسرانه

اسم های پسرانه خارجی

اسم کردی پسر

اسم های ترکی پسرانه

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سورِن

سورِن : (اَعلام) 1) (= سورِنا) [قرن اول پیش از میلاد] سردار ایرانی، فرمانده سپاهیان ایران در جنگ با روم، که به کشته شدن کراسوس امپراتور روم انجامید [53 پیش از میلاد]. سورن بعدها به فرمان اُرُد اول اشکانی کشته شد؛ 2) یکی از خاندانهای ...

سوران

سوران : (کردی) 1- نام منطقه  ای وسیع در کردستان؛ 2- یکی از چهار لهجه  ی اصلی زبان کردی.

سَواک

سَواک : رفتار نرم، رفتار نرم و آهسته.

سَنجر

سَنجر : (ترکی) 1- یعنی مرغ شکاری؛ 2- (اَعلام) [511-552 قمری] شاه سلسله‌ی سلجوقی، که پس از چند جنگ پیروزمند بر ضد شاه غزنوی و اَتسِز خوارزمشاهی به دست غُزان اسیر شد و مدتی را در اسارت گذراند [548-551 قمری] و اندکی پس از آزادی ...

سَمیع

سَمیع : (عربی) 1- از نام‌های خداوند؛ 2- (در قدیم) شنوا.

سَمیر

سَمیر : (عربی) داستان پرداز، قصه گو.

سَمندر

سَمندر : 1- اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد؛ 2- (به مجاز) اسب تندرو و نیرومند؛ 3- (در یونانی) «سالامندرا» به معنی فرشته موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است.

سُمران

سُمران :  (معربِ سمرکند) سمرکند یا سمرقند، که نام شهری است در ایران قدیم و هم اکنون جزء کشور ازبکستان است.

سلیمان

سلیمان : (عبری) 1- پر از سلامتی؛ 2- (اَعلام) 1) حضرت سلیمان(ع): شاه و پیامبر یهود [حدود 972- حدود 932 پیش از میلاد] پسر و جانشین حضرت داوود(ع). کتابهای امثال سلیمان، کتاب جامعه، حکمت سلیمان و غزل غزلهای سلیمان در عهد عتیق به او منسوب ...

سَلیم

سَلیم : (عربی) 1- دارای قدرت تشخیص و داوری درست، سالم و بی‌عیب؛ 2- (در قدیم) آرام و مطیع، ساده دل و خوش‌باور؛ 3- (در حالت قیدی) در حال سلامت و به دور از هر گزند و آسیب؛ 4- (اَعلام) نام سه تن از شاهان ...

سَلمان

سَلمان :  (عربی) 1- سالم و مبّرا از عیب و نقص و آفت؛ 2- (اَعلام) 1) سلمان فارسی [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص)، نخستین مسلمان ایرانی، که در پارسایی و پرهیزگاری او بسیار نوشته‌اند در زمان عمر والی مداین شد و در آن شهر ...

سقراط

سقراط : (معرب یونانی، sokrates) (اَعلام) [469-399 پیش از میلاد] فیلسوف یونانی که می کوشید با پرسشهای پیاپی از دیگران، آنان را به دستیابی به حقیقت وا دارد. افلاطون از شاگردان او، در چندین رساله کوشیده است این روش را توضیح دهد. سقراط سرانجام در ...

سعیدرضا

سعیدرضا : (عربی) از نام‌های مرکب، ، سعید و رضا.

سعید

سعید : (عربی) 1- خجسته، مبارک؛ 2- (در قدیم) خوشبخت، سعادتمند؛ 3- (اَعلام) 1) سعیدابن زید: [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص)، پسر عمو، شوهر خواهر و برادر زن عمر خطاب، از نخستین مسلمانان و از مهاجران؛ 2) سعید ابن عاص: [قرن اول هجری] امیر ...

سُعود

سُعود : (عربی) (جمع سَعد) 1- (در قدیم) سعادت‌ها، نیک بختی‌ها، خجستگی‌ها؛ 2- (اسم مصدر) سعادت.

سَعدی

سَعدی : (عربی ـ فارسی) 1- (در قدیم) سعد بودن، خجستگی، مبارکی؛ 2- (اَعلام) سعدی [حدود 600-691 قمری] تخلّص و شهرت مشرف‌الدین (مصلح‌الدین) عبدالله شیرازی، شاعر و نویسنده‌ی ایرانی، مؤلف گلستان و بوستان، غزلها، قصیده ها و رساله‌ها‌ی مختلف، که همه در کلیات دیوان او ...

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سَعدالدین

سَعدالدین : (عربی) (موجب) 1- نیک بختی دین؛ 2- (اَعلام) سَعدالدین وراوینی [قرن 7 هجری] ادیب ایرانی، مترجم مرزبان نامه از زبان طبری به فارسی.

سَعد

سَعد : (عربی) 1- خجسته، مبارک، خوش یمن، سعادت، خوشبختی، خوش یمنی؛2- (اَعلام) 1) سعدابن ابوبکر: [قرن 7 هجری] اتابک فارسی و نواده‌ی سعدابن زنگی، که پیش از استقرار در جای پدرش و 12 روز پس از مرگ او درگذشت؛ 2) سعدابن ابی وقاص: (= ...

سُروش

سُروش :    1- (به مجاز) پیام‌ آور؛ 2- (در قدیم) فرشته‌ی پیام آور، فرشته؛ 3- (به مجاز) پیامی که از عالم غیب برسد، الهام؛ 4- (در قدیم) جبرائیل؛ 5- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه ماهور؛ 6- (در گاه شماری) روز هفدهم از هر ...

سَرور

سَرور : 1- آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ 2- فرمانده، رئیس، بزرگ.

سَرمد

سَرمد : (عربی) 1- (در قدیم) پایدار، پیوسته، همیشگی؛ 2- (در حالت قیدی) به طور دائم؛ 3- (اَعلام) سَرمد: 3- [قرن 11 هجری] شاعر و عارف یهودی از مردم کاشان، که مسلمان شد و به هند رفت و در آنجا به اتهام کفرگویی کشته شد.

سرفراز

سرفراز : (مخففِ سر افراز)، ( سر افراز.

سردار

سردار : 1- (در نظام) فرمانده یک گروه یا یک دسته‌ی نظامی؛ 2- عنوانی احترام آمیز درباره‌ی صاحب منصبان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی انتظامی، که دارای درجه‌ای بالاتر از سرهنگی هستند؛ 3- (به مجاز)، پیشوا، رهبر، سرور.

سرافراز

سرافراز : 1- (به مجاز) افتخار کننده به چیزی یا کسی، سربلند، مفتخر؛ 2- (در قدیم) دارای صفات نیکو و مایه افتخار؛ 3- (در قدیم) گردن فراز، گردن کش، زورمند.

سِراج‌الدین

سِراج‌الدین : (عربی) 1- چراغ دین؛ 2- (اَعلام) 1) سراج‌الدین ارموی: [594-682 قمری] متکلم مسلمان ایرانی، از مردم ارومیه، مؤلف مَطالِع الانوار، در کلام و منطق؛ 2) سراج‌الدین عثمان ابن عمر: (= مختاری غزنوی) [قرن 6 هجری] شاعر پارسی‌گوی دربار شاهان غزنوی، مؤلف منظومه‌ی حماسی ...

سِراج

سِراج : (عربی) (در قدیم) چراغ، روشنایی.

سَدیف

سَدیف : (اَعلام) نام چند تن از صحابه.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

سخاوت

سخاوت : (عربی) بخشش، عطا، کرم.

سَحاب

سَحاب : (عربی) ابر، توده‌ی بخار آب که به رنگهای سفید، خاکستری در آسمان دیده می‌شود.

سَجّاد

سَجّاد : (عربی) 1- بسیار سجده کننده؛ 2- (اَعلام) لقب زین‌العابدین ابن حسین(ع)، امام چهارم شیعیان ملقب به امام سجّاد(ع).

سَتار

سَتار :    (عربی) 1- آن‌که چیزی را پوشیده و در پرده می‌دارد، پوشنده؛ 2- از نام‌های خداوند؛ 3- (اَعلام) ستارخان از رهبران بزرگ نهضت مشروطیت در آذربایجان ملقب به سردار ملی.

سپهرداد

سپهرداد : (اَعلام) نام داماد داریوش که در شجاعت ممتاز بود.

سپهر

سپهر :   1- آسمان؛ 2- (به مجاز) روزگار؛ 3- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه راست پنجگاه؛ 4- (اَعلام) سپهر: شهرت و تخلّص محمّدتقی خان کاشانی [قرن 13 هجری]، مورخ ایرانی، ملقب به لسان الملک، مؤلف ناسخُ التَواریخ، به فارسی.

سپهدار

سپهدار :   1- فرمانده سپاه، سپهسالار؛ 2- فرمانروا، پادشاه.

سپنتا

سپنتا : (اوستایی) پاک و مقدس.

سبلان

سبلان : (= سولان) (اعلام) 1) رشته کوه آتشفشانی در شمال غربی ایران، در استان  های اردبیل و آذربایجان شرقی. بلندترین قله  اش 4821 متر ارتفاع دارد. دارای چشمه  های آب گرم و آب سرد فراوان است؛ 2) سبلان، سالم بن عبدالله، محدّث و فقیه ...

سبحان

سبحان : (عربی) 1- پاک، منزه؛ 2- از نام‌های خداوند.

ساویز

ساویز : شخص خوش‌اخلاق و نیک خو (ی).

سانیار

سانیار : (سان = کیفیت، چگونگی، قدرت، عزت + یار (پسوند دارندگی))، دارای عزت و قدرت و کیفیت.

سامین

سامین :  (سام + ین (پسوند نسبت))، منسوب به سام، ( سام.

سامیار

سامیار : (سام = سبیکه‌ی زر و سیم + یار (پسوند دارندگی)) (به مجاز) ثروتمند.

ساتیار

ساتیار : (اوستایی) 1- از نام‌های زرتشتی که گونه‌ی دیگر آن به نظر می‌رسد سادیار باشد؛ 2- (اَعلام) نام یکی از سرداران داریوش.

سامِر

افسانه گوینده، افسانه گویندگان.

سامان

سامان :    1- سرزمین، ناحیه، محل، مکان؛ 2- ‌ترتیب و روش چیزی یا کاری، ثروت، دارایی، قوت، توانایی؛ 3- (در قدیم) صبر، آرام و قرار؛ 4- (اَعلام) 1) جدِ خاندان سامانی که او را «سامان خدات» می‌گفتند؛ 2) نام شهری در شهرستان شهرکرد، در ...

سام

سام :    (در اوستایی) 1- به معنی سیاه؛ 2-  نام خانواده‌ای ایرانی؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) ایرانی نواده‌ی گرشاسب جهان پهلوان پدر زال و جد رستم جهان پهلوان؛ 4- (در عبری) سام به معنی «اسم» و آن نام فرزند ارشد نوح نبی(ع) می‌باشد، که ...

سالم

سالم :    (عربی) 1- فاقد بیماری جسمی یا روحی؛ 2- بدون عیب یا خرابی، بدون آلودگی؛ 3- (به مجاز) منزه و به دور از مفاسد اخلاقی؛ 4- (در حالت قیدی) در حال سلامت و تن‌درستی یا در حال بدون عیب و خرابی بودن.

سالار

سالار :    1- سردار سپاه، فرمانده لشکر؛ 2- (در قدیم) حاکم، والی، شاه، رهبر، قائد؛ 3- (در گفتگو) دارای صفات ممتاز و برجسته در نوع خود.

ساکو

ساکو :    (کردی) 1- کوه بدون گیاه؛ 2- ساده و بی آلایش؛ 3- یکسان و یکنواخت.

ساعد

ساعد :    (اَعلام) 1- (در شاهنامه) 1) پسر بهمن و نوه‌ی اسفندیار؛ 2) (در ایران باستان) جدّ اردشیر بابکان، سرپرست آتشکده‌ی استخر در فارس.

ساسان

ساسان :    (اَعلام) 1- (در شاهنامه) 1) پسر بهمن و نوه‌ی اسفندیار؛ 2) (در ایران باستان) جدّ اردشیر بابکان، سرپرست آتشکده‌ی استخر در فارس.

سارو

سارو :   1- (= ساروک) نام پرنده  ای سیاه رنگ در هندوستان که مانند طوطی سخن گو می  باشد؛ 2- (در کردی) طوطی؛ 3- (در ترکی) ساروج؛ 4- (اعلام) نام چندین روستا در شهرستان  های زاهدان، بهشهر، (سارو مزرعه) سمنان.

سارنگ

سارنگ :    1- نام پرنده‌ای کوچک به رنگ سیاه، سار، ساری؛ 2- (در موسیقی ایرانی) گوشه ای در آواز ابوعطا؛ 3- نام سازی مثل کمانچه (سارنگی).

ساجد

ساجد :    (عربی) (در قدیم) آن که سجده می‌کند، سجده کننده.

ساتیار

ساتیار :   (اوستایی) 1- از نام‌های زرتشتی که گونه‌ی دیگر آن به نظر می‌رسد سادیار باشد؛ 2- (اَعلام) نام یکی از سرداران داریوش.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

             

         

        

  • ۰ لایک
  • ۱۵۰ نظر

    اسم پسر با حرف ر

    اسم نام پسر با حرف ر

    اسم پسر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    روزبه

    روزبه : (در قدیم) ( به مجاز) خوشبخت، سعادتمند، بهروز.

    رودین

    رودین :  (رود = فرزند به ویژه پسر + ین (پسوند نسبت)) (به مجاز) فرزند پسر.

    روح‌الله

    روح‌الله : (عربی) 1- روح خدا؛ 2- (اَعلام) 1) لقب حضرت عیسی(ع)، [در قرآن کریم چندین جا اشاره شده که عیسی از نفحه‌ی روح الهی و یا تمثیل روح (جبرئیل) بر مریم بوجود آمده است]؛ 2) روح الله مصطفوی خمینی: [1279-1368 شمسی] روحانی شیعه‌ی ایرانی، ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    محبوب ترین نام های پسر و دختر

    اسم انگلیسی پسرانه

    نظرسنجی زیباترین نام های پسرانه

    اسم گیلانی و مازندرانی پسرانه

    اسم های پسرانه با ریشه سریانی

    نام پسر با ریشه فرانسه

    نام با ریشه آشوری پسر

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    روح‌ الدین

    روح‌ الدین : (عربی) روان دین.

    روح‌ الامین

    روح‌الامین :  (عربی) (= جبرائیل)، ( جبرائیل؛ [روح نام جبرئیل است و امین صفت اوست و خطاب امین از آن یافته که از آنچه از کلام جناب الهی مسموع می‌کرد به عینه پیش پیامبر اسلام(ص) ادا می‌نمود. «ونزلنا به الروح الامین» (شعرا آیه‌ی 193)].

    رکن‌ الدین

    رکن‌الدین :    (عربی) 1- ستون دین؛ 2- (اَعلام) 1) یوسف شاه دوم: ملقب به رکن‌الدین اتابک [720-745 قمری]؛ 2) رکن‌الدین خورشاه: آخرین رهبر [653-654 قمری] اسماعیلیان الموت، که به هلاکوخان تسلیم شد و او را در راه مغولستان کشتند؛ 3) رکن‌الدین سام: [قرن 6 ...

    رفیع

    رفیع : (عربی) 1- افراشته، مرتفع، بلند؛ 2- (به مجاز) با اهمیت، ارزشمند، عالی؛ 3- (اَعلام) نام شهری در شهرستان دشت آزادگان، در استان خوزستان.

    رعد

    رعد : (عربی) 1- (در فیزیک) صدای حاصل از تخلیه‌ی الکتریکی بین دو قطعه ابر و پژواک‌های متوالی آن، تندر؛ 2- سوره‌ی سیزدهم از قرآن کریم دارای چهل و سه آیه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم با ریشه یونانی پسرانه

    نام های عبری پسرانه

    اسم لاتین پسرانه

    اسم با ریشه ارمنی پسر

    اسم با ریشه سانسکریت پسرانه

    اسم بلوچی پسر

    اسم لری پسرانه

    اسم های پسرانه خارجی

    اسم کردی پسر

    اسم های ترکی پسرانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    رضی

    رضی : (عربی) 1- خشنود، راضی؛ 2- (اَعلام) 1) نام شهری در شهرستان مشکین شهر در استان اردبیل؛ 2) تخلص رضی‌الدین آرتیمانی، ا رضی الدین. 3)

    رضاعلی

    رضاعلی : (عربی) از نام‌های مرکب، ی  رضا و علی.

    رضا

    رضا :  (عربی) 1- رضایت، راضی، خشنود؛ 2- (در تصوف) رضا این است که بنده از مشیّت حق گله نکند و نامرادی را رضای حق بداند و با روی خوش بپذیرد. 3- (اَعلام) 1) امام رضا(ع): (= علی ابن موسی الرضا)، ابوالحسن علی ابن موسی ...

    رَشید

    رَشید : (عربی) 1- دارای قامت بلند و متناسب، بلند و متناسب؛ 2- شجاع، دلیر؛ 3- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 4- (اَعلام) رشید وطواط (= رشیدالدین محمّد)، ) رشیدالدین. 2)

    رَشاد

    رَشاد : (عربی) به راه راست بودن، هدایت یافتن، رستگاری.

    رَسول

    رَسول : (عربی) 1- پیغمبر [خدا]؛ 2- (در قدیم) آن‌که از طرف کسی برای بردن پیغام فرستاده می شود، پیک، قاصد؛ 3- (اَعلام) رسول الله پیامبر اسلام(ص).

    رُستم

    رُستم :  1- کشیده بالا، بزرگ تن، قوی اندام؛ 2- (در فارسی باستان، گاتها و دیگر بخش‌های اوستا) دلیر و پهلوان؛ 3-(در قدیم) (به مجاز) مرد شجاع و نیرومند؛ 4- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان داستانی ایران، فرزند زال و رودابه که 600 سال زندگی ...

    رستگار

    رستگار : 1- رها، خلاص؛ 2- نجات یافته.

    رَسام

    رَسام :  (عربی) (در قدیم) رسم کننده، طراح، نقاش.

    رسا

    رسا : 1- ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، موزون و بلند، آنچه به راحتی قابل درک است، بلیغ؛ 2- (به مجاز) رشید و خوش قد و قامت.

    رزاق

    رزاق : (عربی) 1- روزی دهنده؛ 2- از نام  های خداوند.

    رحیم

    رحیم : (عربی) 1- بسیار مهربان، مهربانی؛ 2- (اَعلام) از نام‌ها و صفات خداوند.

    رحمدل

    رحمدل : (عربی ـ فارسی) (به مجاز) رئوف و دل نازک، دل رحم.

    رحمت‌الله

    رحمت‌الله : (عربی) بخشایش و مهربانی خداوند.

    رحمت

    رحمت :(عربی) 1- دلسوزی و مهربانی؛ 2- مهربانی و بخشایندگی و عفو مخصوصِ خداوند.

    رحمان

    رحمان : (عربی) 1- مهربان و بخشاینده (صفت خاص خداوند)؛ 2- از نام‌های خداوند؛ 3- (اَعلام) نام سوره‌ی پنجاه و پنجم قرآن کریم دارای هفتاد و هشت آیه.

    ربیع

    ربیع : (عربی) 1- فصل اول سا ل، بهار؛ 2- (در گاه شماری) نام دو ماه از سال قمری؛ 3- (در تصوف) مقام بسطت در قطع مسافت سلوک؛ 4- (اَعلام) ابن احمد اخوینی (یا اجوینی) نجاری مکنی [کنیه او] به ابوبکر یا ابو حکیم، شاگرد ...

    رایکا

    رایکا : (گیلکی) (= ریکا) به معنی پسر، محبوب و مطلوب.

    رایان

    رایان : (اَعلام) نام کوهی در حجاز و نام شهری و روستایی است.

    رامین

    رامین : (= رام، رامتین)، (اََعلام) نام عاشق ویسه، [این کلمه در بعضی منابع مرکب از «رام»به معنی طرب و «ین»است به معنی طربناک است]. + . رامتین.

    رامیار

    رامیار : (= رمیار)، رمه یار، چوپان.

    رامی

    رامی :    (رام + ی (پسوند نسبت))، منسوب به رام،

    رامک

    رامک : (رام +ک (تصغیر))، مصغر رام،

    رامسین

    رامسین :  گونه‌ی کهنه رامتین به معنی سازنده و نوازنده است. + ن.ک.رامتین.

    رامتین

    رامتین : (= رامسین، رامین) 1- نوازنده؛ 2- سازنده؛ 3- (اَعلام) نام شخصی که واضع چنگ بوده. + ن رامین و رامسین.

    رامبد

    رامبد :    (رام + بد /-bod/ (پسوند نگهبان و مسئول))، 1- رئیس رامشگران؛ 2- آرامش دهنده.

    رامان

    رامان :    1- (رام + ان (پسوند نسبت))، منسوب به رام، ( رام 1- ،2- و3- ؛  2- (اَعلام) نام ناحیه‌ای است در شهرستان اهواز.

    رافع

    رافع :    (عربی) 1- دارای میل و رغبت به چیزی یا کسی، مایل، خواهان؛ 2- (اَعلام) حسن به ابن محمّد، راغب اصفهانی: [قرن4 و5 هجری] فقیه و ادیب ایرانی، مؤلف تفسیر قرآن، مفردات الفاظ القرآن، اَلذَریعه اِلی مکارِمُ الشریعه که به نام اَلنَّوادِر به ...

    راغب

    راغب :    (عربی) 1- دارای میل و رغبت به چیزی یا کسی، مایل، خواهان؛ 2- (اَعلام) حسن به ابن محمّد، راغب اصفهانی: [قرن4 و5 هجری] فقیه و ادیب ایرانی، مؤلف تفسیر قرآن، مفردات الفاظ القرآن، اَلذَریعه اِلی مکارِمُ الشریعه که به نام اَلنَّوادِر به ...

    راشد

    راشد :    (عربی) 1- آن که در راه راست است؛ 2- (به مجاز) دیندار، متدین؛ 3- (اَعلام) لقب ابو جعفر منصور، خلیفه‌ی عباسی [529-530 قمری] که بر اثر لشکر کشی غیاث‌الدین مسعود سلجوقی از بغداد گریخت و در راه اصفهان به دست فدائیان اسماعیلی ...

    راستین

    راستین :    1- حقیقی، واقعی؛ 2- (در قدیم) راست قامت.

    راژان

    راژان :    1- (کردی) خوابیدن، جنبیدن گهواره؛ 2- (اَعلام) روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه.

    رادین

    رادین :    آزادوار، آزاده، به مانند آزاده.

    رادوین

    رادوین :    (راد = جوانمرد + وین (پسوند تصغیر))، 1- جوانمرد کوچک؛ 2- (به مجاز) راد و جوانمرد.

    رادمهر

    رادمهر :    خورشید بخشنده، بخشنده همچون خورشید.

    رادمان

    رادمان :    1- رادمنش، کریم، با سخاوت؛ + ر رادمن؛ 2- (اَعلام) نام سرداری معاصر خسرو پرویز ساسانی.

    راد

    راد :    (در قدیم)1- جوانمرد؛ 2- آزاده؛ 3- بخشنده، سخاوتمند؛ 4- خردمند، دانا، حکیم.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۷۳ نظر

    اسم پسر با حرف د

    نام پسر با دال

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    دیدار

    دیدار :    1- ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن؛ 2- (در تصوف) مشاهده؛ 3- (به مجاز) چهره، روی و چشم.

    دَیّان

    دَیّان : (عربی) 1- قاضی، داور، حاکم، پاداش دهنده؛ 2- یکی از اسما الهی؛ 3- (در اوستا، dayān) به معنی فرمانده.

    دیاکو

    دیاکو : (اَعلام) (= دیا اکو)، پسر فرورتیش، نخستین شاه ایران [حدود 740-708 پیش از میلاد] از سلسله‌ی ماد که شهر همدان را به پایتختی برگزید.

    دیار

    دیار :  (عربی) (جمعِ دار)، سرزمین، کشور، موطن، زادگاه.

    دهقان

    دهقان : (معرب از فارسی دهگان) 1- کشاورز، مالکِ ده؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) ایرانی؛ 3- (به مجاز) زرتشتی؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) هر یک از دانایان و راویان تاریخ و اساطیر ایران؛ 5- بزرگ و حاکم ولایت.

    دلیر

    دلیر : 1- (به مجاز) شجاع، دارای جرأت و جسارت؛ 2- (در قدیم) گستاخ، بی پروا.

    دلاور

    دلاور :  1- (به مجاز) شجاع و جنگجو؛ 2- (در قدیم) گستاخ.

    دَستان

    دَستان : 1- (در قدیم) آهنگ و لحن، داستان، قصه، افسانه؛ 2- (اَعلام) لقب زال پدر رستم.

    داوودرضا

    داوودرضا : (عبری ـ عربی) از نام  های مرکب، ← داوود و رضا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    داوود

    داوود : (عبری) 1- محبوب؛ 2- (اَعلام) شاه عبرانیان [حدود 1012پیش از میلاد ـ حدود 972 پیش از میلاد] که شاعر و پیغمبر بود و در جوانی به شبانی پرداخت. به خاطر آواز خوش و نواختن بربط مورد توجه شائول قرار گرفت. پس از کشته ...

    داور

    داور : 1- حَکَم؛ 2- (در حقوق) قاضی؛ 3- (به مجاز) خداوند، پادشاه، حاکم.

    دانیار

    دانیار :    (اَعلام) (= ودانوش) نام شخصی در داستان وامق و عذرا.

    دانیال

    دانیال : خدا حاکم من است‌، نام یکی از چهار پیامبر مذکور در عهد عتیق

    دانوش

    دانوش :    (اَعلام) (= ودانوش) نام شخصی در داستان وامق و عذرا.

    دانشور

    دانشور :    (دانش + ور (پسوند دارندگی))، دارای علم و دانش، دانشمند.

    دانش

    دانش :    دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاهی، عالم، علیم.

    دانا

    دانا :    دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاهی، عالم، علیم.

    دامون

    دامون :    1- دشت و صحرا؛ 2- (اَعلام) از حکمای قدیم یونان و از فیثاغوریان.

    داریوش

    داریوش :    1- (= دارا، دارای، داراب) به معنی دارنده‌ی نیکی (بهی)؛ 2- (اَعلام) نام سه تن از شاهان ایرانی از سلسله‌ی هخامنشی.  1) داریوش اول: معروف به داریوش بزرگ (کبیر) [521-486 پیش از میلاد] پسر ویشتاسپ؛ که به یاری بزرگان پارسی گوماتا را ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    داریا

    داریا :    1- دارنده؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) شاه ایران از سلسله‌ی کیانی، پسر بهمن و همای، که مادرش او را در شیرخوارگی در صندوقی نهاد و به آب انداخت. او وقتی بزرگ شد سلطنت را بازگرفت و با دختر فیلقوس پادشاه روم ...

    داراب

    داراب :    1- دارنده؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) شاه ایران از سلسله‌ی کیانی، پسر بهمن و همای، که مادرش او را در شیرخوارگی در صندوقی نهاد و به آب انداخت. او وقتی بزرگ شد سلطنت را بازگرفت و با دختر فیلقوس پادشاه روم ...

    دارا

    دارا :    1- برخوردار از چیزی یا در اختیار دارنده‌ی چیزی، صاحب، مالک، ثروتمند؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) خداوند؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) آخرین شاه ایران از سلسله‌ی کیانی، پسر و جانشین داراب و برادر اسکندر، چون اسکندر از پرداخت خراج مقرر به ...

    دادور

    دادور :    1- (در قدیم) دادگر؛ 2- (به مجاز) قاضی؛ 3- از نام‌های خداوند.

    دادمهر

    دادمهر :    1- عدالت دوست؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از امیر زادگان و شاهزادگان در تاریخ.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۱۲ نظر

    اسم پسر با حرف ث

    نام پسر با ث

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ثَناءالله

    ثَناءالله : (عربی) ثنای خدا.

    ثامن

    ثامن :(عربی) (در قدیم) هشتم، هشتمین. [این نام به اعتبار ثامن‌الائمه، امام هشتم شیعیان، علی بن موسی‌الرضا(ع) انتخاب می‌شود].

    ثامر

    ثامر : (عربی) مثمر، میوه دهنده، میوه دار.

  • ۰ لایک
  • ۲ نظر