اسم پسر با حرف ف

اسم پسر حرف ف

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

فَهام

فَهام :    (عربی) (در قدیم) بسیار دانا و فهمیده.

فَلاح

فَلاح:    (عربی) رستگاری، نیک انجامی، سعادت.

فضل‌الله

فضل‌الله:    (عربی) 1- بخشش خدا؛ 2- (اَعلام) 1) (= فضل الله حروفی): [740-804 قمری] بنیانگذار آیین حروفیه؛ 2) فضل‌الله سربداری: امیر [748 هجری] سربداران برای هفت ماه.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

محبوب ترین نام های پسر و دختر

اسم انگلیسی پسرانه

نظرسنجی زیباترین نام های پسرانه

اسم گیلانی و مازندرانی پسرانه

اسم های پسرانه با ریشه سریانی

نام پسر با ریشه فرانسه

نام با ریشه آشوری پسر

اسم با ریشه یونانی پسرانه

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

فَضل

فَضل:  (عربی) 1- برتری در دانش، اخلاق و هنر؛ 2- دانش و معلومات؛ 3- لطف و توجه و رحمت و احسان (که از خداوند می‌رسد)؛ 4- (در قدیم) افزونی، زیادتی؛ 5- سخاوت و بخشندگی؛ 6- (اَعلام) 1) فضل ابن سهل: [قرن 1 و2 هجری] وزیر ...

فصیح

فصیح:  (عربی)، 1- ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خواننده آن را به سهولت در می  یابد، دارای فصاحت؛ 2- ویژگی آن که سخنش روان، خالی از ابهام و دارای فصاحت باشد؛ 3- (در قدیم) به طور روشن و ...

فریور

فریور:    (دساتیر) راست، درست. [از برخاسته‌های فرقه آذرکیوان ـ برهان چ. معین].

فریمان

فریمان:    (فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + مان/من= اندیشه و فکر)؛ 1- دارای اندیشه‌ی خجسته، مبارک و با شکوه؛ 2- (به مجاز) خیراندیش و نیک اندیش؛ 3- (اَعلام) 1) رودخانه‌ای فصلی، در استان خراسان به طول 44 کیلومتر، ...

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

نام های عبری پسرانه

اسم لاتین پسرانه

اسم با ریشه ارمنی پسر

اسم با ریشه سانسکریت پسرانه

اسم بلوچی پسر

اسم لری پسرانه

اسم های پسرانه خارجی

اسم کردی پسر

اسم های ترکی پسرانه

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

فریدون

فریدون:    1- به معنی «سه ایدون» یا «سه اینچنین»؛ 2- (اَعلام) در داستانهای ملی ایران، پسر آبتین از تبار جمشید یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی که وی یکی از پادشاهان سلسله‌ی پیشدادی به شمار رفته است. کاوه ...

فریدرضا

فریدرضا:    (عربی) از نام‌های مرکب،   فرید و رضا.

فریدالدین

فریدالدین :    (عربی) 1- یگانه در دین، بی نظیر در دین داری و دین‌ورزی؛ 2- (اَعلام) 1) شیخ فریدالدین محمّد نیشابوری، متخلص به عطّار نیشابوری: [حدود 540-618 قمری] نویسنده، شاعر و عارف ایرانی، مؤلف تذکرةالاولیا، در شرح حال بزرگان صوفیه و منظومه‌های منطق‌الطیر، الهی ...

فَرید

فَرید :    (عربی) (در قدیم) یگانه، یکتا، بی نظیر.

فریبرز

فریبرز :    1- دارنده‌ی فرّ بزرگ، بزرگ فره، شکوه فره؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر کیکاووس و عموی کیخسرو، که با پادرمیانی رستم، فرنگیس مادر کیخسرو را به زنی گرفت.

فَرهود

فَرهود:  (عربی) 1- کودک پرگوشت و خوب صورت؛ 2- مرد درشت اندام.

فَریار

فَریار:    (فر = شکوه و جلال + یار (پسوند دارنگی))، فرهور.   فرهور.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

فرهنگ

فرهنگ :    1- پدیده‌ی کلی پیچیده‌ای از آداب، رسوم، اندیشه، هنر، و شیوه‌ی زندگی که در طی تجربه‌ی تاریخی اقوام شکل می‌گیرد و قابل انتقال به نسل‌های بعدی؛ 2- قاموس و لغت‌نامه؛ 3- (در گفتگو) به معنی ادب، شعور یا تربیت اجتماعی؛ 4- (در ...

فَرهمند

فَرهمند:    1- دارای شکوه و وقار؛ 2- (به مجاز) خردمند و دانا، دارای فر، نورانی و با شکوه.

فَرِهان

فَرِهان:    (فره + ان (پسوند نسبت))، منسوب به فره، با شکوه و بزرگ.

فَرهام

فَرهام :    (اوستایی) نیک اندیش. [از واژه‌ی (اوستایی) «فرایوهومت»].

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

فَرهاد

فَرهاد:  1- در بعضی منابع فرهاد را «یاری» معنی کرده‌اند؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی دوران کیکاووس و کیخسرو، که رستم او را برای رهاندن بیژن از زندان افراسیاب با خود به توران برد؛ 2) عاشق ناکام شیرین همسر خسرو پرویز، در داستانهای ...

فروهر

فروهر:    1- نگهداری کردن؛ 2- پناه بخشیدن؛ 3- (در ادیان) در دین زرتشت، صورت غیر مادی هر یک از مخلوقات که برای محافظت از آسمان فرود می‌آید،

فُرود

فُرود:    1- (به مجاز) فرا رسیدن؛ 2- (در قدیم) پایین، نشیب، سرازیری، قرار گرفته در مرتبه‌ی پایین از جهت مقام؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر سیاوش از «جریره» دختر پیران ویسه، که بر اثر زخم شمشیر رهام کشته شد.

فروتن

فروتن:    آن که خود را از دیگران برتر نداند، آن که خودپسند نیست، متواضع.

فَرنود

فَرنود:  (دساتیر) برهان و دلیل. [از برساخته‌های دساتیر ـ برهان چ معین].

فَرنام

فَرنام:    بهترین نام، بالاترین نام.

فَرناد

فَرناد :    1- پایاب؛ 2- (در سنسکریت) پرانَدَ (آب)؛ 3- (در برهان) پایاب و پایان آمده.

فُرقان

فُرقان:    (عربی) 1- آنچه جدا کننده‌ی حق از باطل باشد؛ 2 - (اَعلام) 1) سوره بیست و پنجم از قرآن کریم دارای هفتاد و هفت آیه؛ 2) نام دیگری برای قرآن.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

فرشید

فرشید:    1- (مخفف فرشیدورد)،   فرشیدورد؛ 2- شکوه و روشنایی، شکوه خورشید، شکوه درخشان.

فَرساد

فَرساد :    (دساتیر) 1- حکیم، دانشمند، دانا، عاقل؛ 2- نام درختی (توت)، [از برساخته‌های دساتیر ـ برهان چ. معین].

فرزین

فرزین:    1- (= فرزان)،   فروزان؛ 2- مهره‌ی وزیر در صفحه‌ شطرنج؛ 3- (اَعلام) نام مکانی در کرمان.

فرزان

فرزان:    1- (در قدیم) فرزانه، خردمند؛ 2- عاقل، حکیم؛ 3- دانش؛ 4- استواری.

فرزام

فرزام:    (در قدیم) لایق، در خور، شایسته، سزاوار.

فرزاد

فرزاد :    (در قدیم) با فر و شکوه زاده شده، زاده‌ی با فر و شکوه و عظمت.

فَردین

فَردین:    فروردین، فرودین.   فروردین.

فَرداد

فَرداد:    زاده‌ی با شأن و شکوه و شوکت، مولود با شکوه.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

فرّخزاد

فرّخزاد:    1- (در قدیم) آن که با طالع خوب به دنیا آمده؛ 2- (به مجاز) نیک بخت؛ 3- (اَعلام) 1) نامی مستعار که «گشتاسپ» شاه ایران برای معرفی خود به کتایون و قیصر روم بر خود نهاد؛ 2) نام یکی از سرداران بهرام چوبین؛ ...

فرحان

فرحان:    (عربی) شاد، شادان، مسرور، خوشحال.

فَرجام

فَرجام:    سرانجام، عاقبت، پایان.

فَرَج‌الله

فَرَج‌الله:    (عربی) گشایش خدا، گشایش و فراوانی از سوی خدا.

فَرجاد

فَرجاد :  (دساتیر) فاضل و دانشمند. (از برساخته‌های فرقه‌ی آذرکیوان ـ حاشیه‌ی برهان چ. معین)

فَرَج

فَرَج:   (عربی) 1- به دست آمدن وضعیت مناسب یا مورد علاقه در کار؛ 2- گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج.

فَرتاش

فَرتاش :    (دساتیر) وجود که در برابر عدم است. (از بر ساخته‌ی فرقه آذرکیوان ـ برهان. چ معین.)

فَربود

فَربود:    راست، درست.

فَربد

فَربد:    (فر = شکوه و جلال + بد/-bad/،/-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول))، 1- نگهبان یا محافظِ شکوه و جلال؛ 2- (به مجاز) دارای شکوه و جلال.

فرامرز

فرامرز:    1- آمرزنده (دشمن)؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پسر رستم، که پس از کشته شدن پدرش به کین خواهی او برخاست، شاه کابل را کشت و شغاد را به آتش کشید. بهمن پسر اسفندیار او را کشت؛ 2) فرامرز: آخرین امیر [433-443 قمری] ...

فَراز

فَراز:  1- جای بلند، بلندترین بخش از جایی، بلندی، باز؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) خوبی و خوشیِ حال و وضع؛ 3-دارای وضع رو به بالا؛ 4- (به مجاز) خوب، خوش.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

فُرات

فُرات:    (عربی) خوشترین آب، آب شیرین، آب بسیار گوارا، آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند.

فخرالدین

فخرالدین:    (عربی) 1- موجب نازش و افتخار آیین و کیش؛ 2-(اَعلام) 1) فخرالدین اسعد گرگانی: [زنده در 446 هجری] شاعر ایرانی، سراینده‌ی منظومه‌ی ویس و رامین؛ 2) پادشاه [695-706 قمری] آل کرت، که در جنگ با سپاه الجایتو درگذشت؛ 3) فخرالدین حوایجی: [زنده در ...

فخرالدین

فخرالدین :    (عربی) 1- موجب نازش و افتخار آیین و کیش؛ 2-(اَعلام) 1) فخرالدین اسعد گرگانی: [زنده در 446 هجری] شاعر ایرانی، سراینده‌ی منظومه‌ی ویس و رامین؛ 2) پادشاه [695-706 قمری] آل کرت، که در جنگ با سپاه الجایتو درگذشت؛ 3) فخرالدین حوایجی: [زنده در ...

فتح الله

فتح الله :    (عربی) 1- پیروزی خدا؛ 2- (اَعلام) نام وزیرِ امیر مبارزالدین محمّد (معاصر حافظ).

فتاح

فتاح :    (عربی) 1- (در قدیم) گشاینده؛ 2- از صفات و نام‌های خداوند.

فائق

فائق :    (عربی) 1- دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده؛ 2- (اَعلام) فائق، داستان نویس ترک، مؤلف مجموعه داستانهای سماور، شرکت، آدم بی مصرف و در کوه عالم ماری هست.

فائز

فائز :    (عربی) 1- (در قدیم) نایل؛ 2- رستگار، رستگار شونده؛ 3- پیروز، پیروزی یابنده.

فالِح

فالِح :   (عربی) 1- نیکوکار؛ 2- (اَعلام) نام فقیه حَنبلی مذهب از دواسِر نَجد.

فاضل

فاضل :    (عربی) 1- دارای فضیلت و برتری در علم به ویژه علوم ادبی؛ 2- (در قدیم) نیکو، پسندیده به ویژه آنچه دارای جنبه یا اجر معنوی است؛ 3- (اَعلام) 1) فاضل قمی: (= ابوالقاسم محمّدابن حسن) [1152-1231 قمری] فقیه شیعه‌ی ایرانی، مؤلف قوانینُ ...

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

فاروق

فاروق :    (عربی) 1- (در قدیم) تمیز دهنده و فرق گذارنده؛ 2- (اَعلام) 1) لقب عمرابن خطاب (خلیفه‌ی دوم)، از صحابه‌ی پیامبر اسلام(ص)؛ 2) شاه مصر [1936-1952 میلادی]، که با کودتای نظامی به رهبری محمّد بخیت و جمال عبدالناصر برکنار شد و در ایتالیا ...

فارس

فارس :    (عربی) 1- (در قدیم) سوار بر اسب؛ 2- (به مجاز) دلاور، جنگجو.

فاران

فاران :    (عبری) (اَعلام) 1) موضع مغاره‌ها [جای غارها]؛ 2) بیابانی که بنی‌اسرائیل در آنجا گردش کردند؛ 3) کوهی است در شمال شرقی دشت فاران که آن را کوهِ مضرعه گویند.

فاخر

فاخر :    (عربی) 1- گران‌بها، با ارزش؛ 2- عالی؛ 3- نیکو.

فاتح

فاتح :    (عربی) 1- گشاینده و فتح کننده‌ی سرزمین‌ها در جنگ، پیروز؛ 2- (در حالت قیدی) با حالت برنده و پیروز.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir