لیلا
لیلا : (عربی) (مؤنث الیل) 1- درازترین و تارترین شب [صفتی برای زنان به لحاظ گیسوان آنها]؛ 2- سرخوشی از می؛ 3- (اَعلام) دختر حطیم از زنان پیامبر اسلام.
لیدیا
لیدیا : (فرانسوی) (= لیدی، لیدیه، لودیه) دولت پیشین در غرب آسیای صغیر، که به وسیله ی مهاجران یونانی پدید آمده بود، در سده ی 7-6 پیش از میلاد رونق داشت و پایتختش سارد(ساردیس) بود. این دولت به وسیله ی کورش منقرض شد و ...
لَیانا
لَیانا : (لیان + ا (پسوند نسبت))، منسوب به لیان، ب لَیان.1- ، 2- و 3-
لَیان
لَیان : 1- (در قدیم) درخشان، تابان؛ 2- فروغ آینه و تیغ؛ 3- فروغ و روشنایی که در پی هم بدرخشند. [لَیان با واژهی لیان/liyān / هم نویسه است. لیان: شهر قدیمی ایلامی، که آثاری از آن در تپهای در 11 کیلومتری جنوب بوشهر ...
لیا
لیا : (عبری) 1- (= لیئه)، خسته؛ 2- (اَعلام) دختر بزرگ «لابان» که یعقوبِ پیامبر وی را به همسری قبول کرد.
لَنا
لَنا : (عربی) نصیب و بهره.
لَمیعه
لَمیعه : (عربی، لَمیَعة) درخشان و روشن.
لمیا
لمیا : (عربی، لمیاء) (مؤنث المی)، 1- زن گندمگون لب؛ 2- (اَعلام) نام یکی از زنان محدثه در اسلام.
لِقا
لِقا : (عربی) 1- (در قدیم) دیدار، ملاقات، چهره، صورت؛ 2- (در تصوف) پیدا شدن استعدادی در دل سالک تا حق در آن ظاهر شود.
لعیا
لعیا : (معرب از عبری لیا = لیئه = خسته) 1- خسته؛ 2- (اَعلام) نام زن حضرت یعقوب (ع). + ن.ک. لیا.
لُعبت
لُعبت : (عربی) 1- زن زیبا روی و خوش اندام؛ 2- (در قدیم) هر چیز بسیار جالب و شگفت انگیز؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) بت و صنم؛ 4- (در قدیم)(به مجاز) هر یک از سنگهای گران بها یا هر کدام از احجار کریمه.
لَعبا
لَعبا : (عربی) (مؤنث اَلْعَب)، زیباترین.
لَطیفه
لَطیفه : (عربی، لطیفة) 1- (به مجاز) حکایت یا عبارت کوتاه و خنده آور که برای شادی و خنداندن دیگران گفته می شودا؛ 2- (به مجاز) نوعی شیرینی نرم و لطیف که خمیر آن را از شکر و کره یا روغن، آب و تخم ...
لَطیف
لَطیف : (عربی) 1- نرم و خوشایند، ظریف و زیبا؛ 2- ملایم و خوش آهنگ؛ 3- (به مجاز) چابک و ماهر در نواختن؛ 4- حساس؛ 5- از نامها و صفات خدا؛ 6- (در قدیم) خوشگوار؛ 7- (در قدیم) (به مجاز) معشوقِ ظریف و زیبا؛ ...
لطافت
لطافت : (عربی) 1- لطیف بودن، نرمی؛ 2- طراوت و زیبایی؛ 3-(در قدیم) مهربانی، لطف، رأفت؛ 4- ظریف و حساس بودن؛ 5- (در قدیم) (به مجاز) نغزی و خوشایندی.
لاوین
لاوین : (اَعلام) نام یکی از مناطق مرزی غرب ایران.
لالهزار
لالهزار: 1- زمینی که در آن لالهی فراوان روییده باشد؛ 2- (به مجاز) چهرهی سرخ و لطیف.
لاله
لاله : 1- (در گیاهی) گلی به شکل جام و سرخ رنگ که بر روی پایهای بلند قرار دارد؛ 2- گیاه این گل که علفی، پایا و زینتی است و پیاز دارد؛ 3- (به مجاز) شخص فداکاری که در راه آرمان دینی یا ملی ...
لاریسا
لاریسا : [لاری = (منسوخ) نوعی سکهی نقرهای که در فارس ضرب میشده است + سا = (پسوند شباهت)] 1- شبیه به لاری، مثل لاری؛ 2- (به مجاز) نفیس و با ارزش؛ 3- (در قدیم) شهری بود در کنار دجله از آنِ دولت ماد،که ...
لادن
لادن : 1- (در گیاهی) گل زینتی به رنگ زرد، قرمز یا نارنجی؛ 2- گیاه این گل که علفی یا پایا و رونده یا بالارونده است و گل و برگ آن مصرف دارویی دارد؛ 3- (در قدیم) نوعی صمغ گیاهی معطر؛ 3- (اَعلام) (در ...
لاچین
لاچین : (ترکی) شاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری.