ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۶۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسم پسر همراه با ریشه» ثبت شده است

اسم پسر با حرف ص

اسم نام پسر با ص

نام پسر حرف صاد

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

صوفی

صوفی :    (عربی) 1- (در تصوف) پیرو یکی از فرقه‌های تصوف، درویش؛ 2- (اَعلام) عبدالرحمان صوفی: [291-376 قمری] اخترشناس ایرانی از مردم ری، مؤلف کتاب صُورالکواکب و رساله‌ی اسطرلاب (هر دو ترجمه)، به عربی.

صَنعان

صَنعان:    (عربی) 1- صَنعان به تخفیف یاء (ی) منسوب به صنعا (نام شهری در یمن) است، صنعانی، از مردم صنیعا؛ 2- (اَعلام) نام شیخی عارف در ادبیات ایران معروف به شیخ صنعان. [قرن 6 هجری].

صَمیم

صَمیم :    (عربی) 1- (در قدیم) صمیمی؛ 2- اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی؛ 3- (در نجوم) ویژگی ستاره‌ای که فاصله‌اش تا خورشید شانزده دقیقه یا کمتر باشد.

صَمصام

صَمصام :    (عربی) (در قدیم) شمشیر تیز و محکم.

صلاح‌الدین

صلاح‌الدین :    (عربی)1- موجب نیکی دین و آیین؛ 2- (اَعلام) صلاح‌الدین ایوبی: (= یوسف ابن ایوب) [532-589 قمری] سلطان مصر و شام [566-589 قمری]، بنیانگذار سلسله‌ی ایوبیان. او پس از عمویش شیرکوه، وزیر آخرین خلیفه‌ی فاطمی مصر شد. سپس او را برکنار کرد و ...

صلاح

صلاح :    (عربی) 1- شایسته و مناسب بودن امری با در نظر گرفتن پیامدهای آن، مصلحت؛ درست کاری، نیکوکاری؛ 2- (در قدیم) سودمند بودن، فایده داشتن.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

صَفی‌الله

صَفی‌الله:    (عربی) 1- (در قدیم) برگزیده‌ی خداوند؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت آدم(ع).

صَفی‌الدین

صَفی‌الدین: (عربی) 1- خالص و پاک در دین، برگزیده‌ی دین؛ 2- (اَعلام) 1) صفی‌الدین اردبیلی: (= شیخ صفی)، شیخ اسحاق [650-735 قمری] صوفی و عارف ایرانی، که نفوذ و احترام زیادی کسب کرد و فرزندانش به تدریج قدرت سیاسی به دست آوردند و سلسله‌ی شاهان ...

صَفی

صَفی :   (عربی) 1- (در قدیم) خالص و یگانه (دوست)؛ 2- برگزیده؛ صاف، پاک، روشن؛ 3- (به مجاز) صفی‌الله؛ 4- (اَعلام) صَفی، فخرالدین علی: [قرن 8 و9 هجری] شاعر، نویسنده و واعظ ایرانی، پسر ملاحسین کاشفی سبزواری، مؤلف لَطایفُ الطّوایف، رَشَحات عین اَلحَیات، در شرح ...

صفدر

صفدر:    (عربی ـ فارسی)1- صف‌شکن؛ 2- (به مجاز) شجاع و دلیر؛ 3- (اَعلام) از القاب حضرت علی(ع).

صِدیق

صِدیق :    (عربی) 1- (در تصوف) بنده‌ی خاص خداوند؛ 2- (در قدیم) بسیار راستگو و درستکار؛ 3- (در عرفان) صدیق کسی را می‌گویند که در گفتار و کردار و دانش‌ها و احوال و روش و نیات و خوی و اخلاق خود راست باشد و ...

صدرالله

صدرالله :   (عربی) 1- (به مجاز) کسی که برتری و مهتری او از سوی خداست؛ 2- (به تعبیر عرفانی) دارای باطن و روح خدایی.

صدرالدین

صدرالدین :    (عربی) 1- پیشوای دین (اسلام)؛ 2- لقبی است که به بعضی از علمای اسلام داده‌اند؛ 3- (اَعلام) 1) صدرالدین محمّد شیرازی: (ملاصدرا)،   صَدرا. 2- ؛  2) صدرالدین قونیوی: [قرن 7 هجری] صوفی مسلمان، ناپسری و شاگرد ابن عربی، معلم مولوی که در ...

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

صدرا

صدرا :    (عربی ـ فارسی) (صدر + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صدر، ( صدر؛ 2- (اَعلام) فیلسوف و متکلم ایرانی [حدود 979- 1050 قمری] معروف به صدرا، ملاصدرا و ملقب به صدرالدین و صدرالمتألهین. مؤلف اسفار در فلسفه و شرح چندین اثر ...

صَبیح

صَبیح :    (عربی) 1- (در قدیم) (به مجاز) زیبا و شاد؛ 2- خندان و خوشحال.

صائب

صائب :    1- (در قدیم) راست و درست؛ 2- (اَعلام) صائب تبریزی: [قرن 11هجری] شاعر ایرانی که مدتی را در کابل و هند گذراند. او از بنیانگذاران سبک تازه ای در شعر فارسی، معرف به سبک هندی است. به هر دو زبان فارسی و ...

صانع

صانع :     (عربی) 1- سازنده، آفریننده؛ 2- (در قدیم) صنعت‌گر؛ 3- آفریدگار، خداوند.

صامت

صامت :    (عربی) 1- خاموش، بی صدا، ساکت؛ 2- (در حالت قیدی) در حال سکوت؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) طلا و نقره.

صالح

صالح :    (عربی) 1- شایسته و درستکار، نیک، خوب، درست؛ 2-(در قدیم) دارای اعتقاد و عمل درست دینی؛ 3- (اَعلام) 1) پیامبر قوم ثمود به روایت قرآن، که چون آن قوم دعوت او را نپذیرفتند و شترش را کشتند، صاعقه ای آنان را نابود ...

صارم

صارم :    (عربی) (در قدیم) 1- شمشیر تیز؛ 2- قطع کننده، بُرنده.

صادق

صادق :    (عربی) 1- آن که گفتارش مطابق با واقعیت است، راستگو، راست و درست و راستین؛ 2- (اَعلام) 1) لقب امام جعفر صادق(ع): [80-148 قمری] ششمین امام شیعیان، که اساس فقه شیعه به او منسوب است. 2) صادق خان زند: شاه [1194-1196 قمری] ...

صاحب

صاحب :    (عربی) 1- دارنده، مالک، دارا؛ 2- (منسوخ) سرور، آقا؛ 3- (در قدیم) هم‌نشین و هم‌صحبت، یار؛ 4- (در قدیم) فرمانروا و حاکم؛ 5- (در عرفان) یار و هم‌صحبت و خداوندگار و دارنده‌ی چیزی؛ 6- (اَعلام) 1) نام شهری در شهرستان سقز، در ...

صابر

صابر :    (عربی) 1- صبور، صبر کننده، شکیبا؛ 2- از نامهای خداوند؛ 3- (در تصوف) ویژگی آن که برای خدا صبر کند و از سختی‌ها شکایت نکند؛ 4- (اَعلام) 1) ادیب صابر: (= شهاب‌الدین صابر ابن اسماعیل تِرمِذی) [قرن 6 هجری] از شاعران غزلسرای ...

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

             

         

        

  • ۰ لایک
  • ۱۶ نظر

    اسم پسر با حرف ش

    اسم پسر با حرف شین

    نام پسر حرف ش

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شهنام

    شهنام : 1- بزرگ نام و دارنده‌ی نامِ شاهانه؛ 2- (به مجاز) نیکنام، نکونام.

    شهمیر

    شهمیر :   (شه = شاه + میر = امیر)، 1- مخفف شاه امیر؛ 2- مقلوب شده  ی امیرشاه؛ 3- (اعلام) 1) شهمیرزاد نام شهری در شهرستان سمنان؛ 2) شهمیرسرا و علی آباد شهمیر نام روستاهایی در شهرستان  های رشت و نیشابور.

    شهسوار

    شهسوار : (= شاه سوار)، 1- ماهر در سوارکاری؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) شخص بسیار برجسته و ممتاز؛ شوالیه.

    شهریار

    شهریار : 1- پادشاه، شاه؛ 2- (در قدیم) حاکم، فرمانروا؛ 3- (اَعلام) 1) پسر خسرو پرویز از شیرین و پدر یزدگرد سوم ساسانی؛ 2) (در شاهنامه) پسر برزو، نواده‌ی رستم؛ 3) محمّدحسین شهریار [1285-1367 شمسی] شاعر ایرانی، از مردم آذربایجان، سراینده‌ی شعر به فارسی و ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    محبوب ترین نام های پسر و دختر

    اسم انگلیسی پسرانه

    نظرسنجی زیباترین نام های پسرانه

    اسم گیلانی و مازندرانی پسرانه

    اسم های پسرانه با ریشه سریانی

    نام پسر با ریشه فرانسه

    نام با ریشه آشوری پسر

    اسم با ریشه یونانی پسرانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شهروز

    شهروز :    (اَعلام) نام وزیر شاهپور.

    شهرداد

    شهرداد : (شهر + داد = داده، آفریده)، زاده‌ی شهر، شهری.

    شهرخ

    شهرخ :  (= شاهرخ)،   شاهرخ.

    شهرام

    شهرام : 1- مطیع شاه، رام شاه؛ 2- آرام شاه، موجب آرامش شاه.

    شهراد

     شهراد:  پادشاهِ جوانمرد.

    شهداد

    شهداد :  (= شاه داد) [شاه (در عرفان) = خداوند + داد = داده، آفریده]، 1- آفریده‌ی خداوند؛ 2- (اَعلام) بخشی از شهرستان کرمان.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    نام های عبری پسرانه

    اسم لاتین پسرانه

    اسم با ریشه ارمنی پسر

    اسم با ریشه سانسکریت پسرانه

    اسم بلوچی پسر

    اسم لری پسرانه

    اسم های پسرانه خارجی

    اسم کردی پسر

    اسم های ترکی پسرانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شهباز

    شهباز : (= شاهباز)، نوعی باز سفید رنگ با چشمان زرد و پنجه و منقار قوی که در قدیم آن را برای شکار تربیت می‌کردند.

    شهامت

    شهامت : (عربی) بی باکی، دلیری، حالت ترس نداشتن از چیزی یا کسی در انجام کاری یا گفتن مطلبی.

    شِهام

    شِهام :    تیز خاطر، چالاک.

    شهاب‌الدین

    شهاب‌الدین:   (عربی) 1- نورِ دین، آن که وجودش برای دین تابناک است؛ 2- (اَعلام) 1) شهاب‌‌الدین عبدالله کرمانی: [قرن 8 و9 هجری] خوشنویس، شاعر و ادیب و موسیقیدان ایرانی، جانشین علیشیر نوایی در وزارت سلطان حسینی بایقرا؛ 2) شهاب‌‌الدین عمرابن محمّد: (شهاب‌‌الدین سهروردی) [539-632 ...

    شهاب

    شهاب :    (عربی) 1- (در نجوم) پدیده‌ای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی با جو زمین و سوختن سریع آن به طور ناگهانی در آسمان دیده می‌شود؛ 2- (اَعلام) شهاب ترشیزی: [قرن 12و 13 هجری] شاعر، مورخ و خوشنویس ایرانی. ...

    شوقی

    شوقی:    (عربی ـ فارسی) (شوق + ی (پسوند نسبت)) 1- ویژگی کسی که دارای میل و رغبت فراوان به چیزی دارد، کسی که دارای اشتیاق است؛ 2- (اعلام) احمد شوقی [1868-1932 میلادی] شاعر مصری، ملقب به امیرالشعرا، تحصیلات خود را در قاهره به پایان ...

    شوان

    شوان:    (= شبان) (در قدیم) شبان؛ چوپان، نگهبانِ گله.

    شَنتیا

    شَنتیا:    (اَعلام) نام حضرت علی (ع) در زبور داوود.

    شمس‌الله

    شمس‌الله:    (عربی) 1- آفتاب خدا؛ 2- (به مجاز) کسی که منور شده است به نور دین خدا.

    شمس‌الدین

    شمس‌الدین:  (عربی) 1- آفتاب دین؛ 2- (اَعلام) 1) شمس‌الدین آلب ارغو: (= آلب ارغوان) ششمین اتابک [656-672 قمری] از سلسله‌ی اتابکان لر بزرگ و جانشین برادرش تکلة ابن هزار اسب؛ 2) شمس‌الدین قراسنقر: [قرن 7و 8 هجری] از شاهان سلسله‌ی ممالیک مصر، که به مراغه ...

    شمس

    شمس :  (عربی) 1- خورشید؛ 2- (اَعلام) 1) سوره‌ی نود و یکم از قرآن کریم دارای پانزده آیه؛ 2) شمس تبریزی: (شمس‌الدین محمّدابن علی) [حدود 582- حدود 645 قمری] صوفی و عارف ایرانی، که دیدارش در مولوی [642 هجری] تأثیر شگرفی داشت و مولوی دیوان ...

    شکور

    شکور :    (عربی) 1- شکرکننده سپاسگزار؛ 2- پاداش دهنده‌ی بندگان؛ 3- از نام‌های خداوند.

    شکیب

    شکیب :  تحمل، بردباری، صبر، شکیبیدن.

    شکرالله

    شکرالله :   (عربی) ستایش خدا.

    شفیق

    شفیق :    (عربی) مهربان، دلسوز.

    شفیع‌محمّد

    شفیع‌محمّد:    (عربی) از نام‌های مرکب، ( شفیع و محمّد.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شُعَیب

    شُعَیب: (عبری) (اَعلام) پیامبری که بر اساس قرآن پس از هود و صالح در شهر مَدیَن می زیسته و احتمالاً پدر زن حضرت موسی (ع) بوده است.

    شریف

    شریف:   (عربی) 1- دارای شرف، ارجمند، بزرگوار، دارای ارزش و اعتبار، ارزشمند، خوب، عالی؛ 2- (در قدیم) از نسل امامان شیعه، سید.

    شروین

    شروین:  (اَعلام) 1) نام قلعه‌ی شروان؛ 2) نام انوشیروان دادگر؛ 3) نام دو تن از پادشاهان سلسله‌ی طبرستان؛ 4) نام باستانی ناحیه‌ی سوادکوه در مازندران.

    شروان

    شروان :  1- (در فارسی) درخت سرو؛ 2- (اَعلام) [= شیروان] ناحیه و ولایت قدیم، کنار دریای خزر، جنوب شرقی کوههای قفقاز، که امروز بخشی از جمهوری آذربایجان است.

    شَرف‌الدین

    شَرف‌الدین:   (عربی) 1- موجب آبروی و اعتبار دین و آیین؛ 2- (اَعلام) 1) محمودشاه اینجو: [قرن 8 هجری] امیر فارسی و بنیانگذار سلسله‌ی اینجو، ملقب به شرف‌الدین، که به فرمان آرپاخان مغول کشته شد؛ 2) شرف‌الدین طوسی، مظفرابن محمّد: [قرن 5 و6 هجری] ریاضیدان ...

    شجاع‌الدین

    شجاع‌الدین:    (عربی) 1- شجاع و دلیر در راه دین؛ 2- (اَعلام) 1) شجاع‌الدین خورشید لر: نخستین اتابک [حدود 580-620 قمری] و بنیانگذار سلسله‌ی اتابکان لر کوچک موسوم به خورشیدیان یا عباسیان؛ 2) شجاع‌الدین محمود لر: اتابک لر کوچک [730-750 قمری] .

    شجاع

    شجاع :    (عربی) 1- آن که از چیزی یا کسی نمی‌ترسد، پردل و جرئت، دلیر؛ 2- (اَعلام) (در نجوم) [= آبمار] یکی از صورت‌های فلکیِ نیم کُره‌ی جنوبی آسمان، که ستاره‌ی درخشان فَرد در آن قرار دارد.

    شُبَیر

    شُبَیر:  (تصغیر شبر)، 1- به معنی شیر کوچک؛ 2- (اَعلام) پیامبر اسلام(ص) امام حسین(ع) را در کودکی به این نام (شُبَیر) خوانده است.

    شَبیب

    شَبیب :  (عربی) 1- با ارزش و جوانمرد؛ 2- (اَعلام) 1) نام یکی از بزرگترین انقلابی‌ها که بر بنی امیه شورید؛ 2) نام شیخ‌المشایخ جبل عامل (الماستد).

    شایگان

    شایگان :    ارزشمند، ممتاز، عالی، شایسته.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شایان

    شایان :    (اسم فاعل از شایستن)، 1- شایسته، سزاوار، در خور؛ 2- (به مجاز) بسیار، فراوان.

    شاهین

    شاهین :    1- نوعی پرنده‌ی شکاری از خانواده‌ی باز؛ 2- (در قدیم) (درگاه شماری) برج میزان؛ 3- (در قدیم) (در نجوم) سه ستاره در امتداد خط مستقیم در صورت فلکیِ نسر طایر؛ 4- (در قدیم) (در موسیقی) از آلات بادیِ موسیقی که در اوایل ...

    شاهو

    شاهو :    1- مروارید شاهوار و نفیس؛ 2- کوتاه شده  ی شاهوار(؟)؛ 3- (اعلام) نام کوهی در استان کرمانشاه که بخشی از رشته کوه زاگرس است.

    شاهرود

    شاهرود :    (شاه = جزء پیشین بعضی از کلمه‌های مرکب به معنی «اصلی» و «مهم» + رود = فرزند به ویژه پسر)، 1- (به مجاز) فرزند (پسر) عزیز و گرامی؛ 2- رودخانه‌ی اصلی و بزرگ؛ 3- (اَعلام) 1) رودی در شمال غربی ایران به طول ...

    شاهرخ

    شاهرخ :    1- دارای رخساری چون شاه، شاه منظر، شاه سیما؛ 2- (در ورزش) در شطرنج حرکت اسب هنگامی که به شاه حریف کیش دهد و رخ او را نیز به خطر اندازد؛ 3- (اَعلام) 1) (= شاهرخ میرزا) نام دو تن از شاهان ایران. ...

    شاهد

    شاهد :    (عربی) 1- گواه، حاضر، مرد خوبروی؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) محبوب، خدای تعالی؛ 3- (در تصوف) خداوند به اعتبار ظهور و حضور در قلب سالک؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) عالی، خوب، دلپذیر.

    شاهپور

    شاهپور :    (= شاپور)، ( شاپور. 1-

    شاکر

    شاکر :    (عربی) 1- شکر کننده، سپاسگزار؛ 2- (در قدیم) (در حالت قیدی) در حال شکرگزاری.

    شامهر

    شامهر :    1- (به مجاز) ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است؛ 2- (اَعلام) 1) شهر یا جایگاهی در نیشابور؛ 2) نام روستایی در تربت حیدریه.

    شادمان

    شادمان :    1- شاد، خوشحال و مسرور؛ 2- (در حالت قیدی) با شادی و خوشحالی، شادمانه.

    شاپور

    شاپور :    1- پسر شاه، شاه زاده؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) نام چند پهلوان ایرانی. شاپور: پسر نستوه و نوه‌ی گودرز، که در جنگ نوذر با افراسیاب کشته شد؛ شاپور: از پهلوانان روزگار قباد ساسانی، معروف به شاپور رازی ؛ شاپور: از سرداران ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۱۲ نظر

    اسم پسر با حرف س

    نام پسر حرف سین

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    دانلود نرم افزار انتخاب اسم

    سینا

    سینا : ابوعلی سینا دانشمند معروف ایرانی؛ 2) سینا (= صحرای سینا) شبه جزیره‌ی بیابانی، در شمال شرقی مصر، که از صحرای شرقیه‌ی مصر به وسیله‌ی کانال سوئز جدا می‌شود. جبل موسی در آن واقع است.

    سِیف‌الله

    سِیف‌الله :(عربی) شمشیر خدا.

    سِیف‌الدین

    سِیف‌الدین :(عربی) 1- شمشیر دین؛ 2- (اَعلام)1) سیف‌الدین ابوبکر محمّد ابن ایوب: شاه ایوبی مصر و سوریه [587-615 قمری] برادر و جانشین صلاح‌الدین که با صلبیان جنگید؛ 2) سیف‌الدین باخزری: [586-659 قمری] عارف و صوفی ایرانی، مقیم بخارا، مؤلف رساله‌هایی به عربی و فارسی از ...

    سِیف

    سِیف : (عربی) 1- (در قدیم) شمشیر؛ 2- ساحل دریا، کناره‌ی دریا.

    سیروس

    سیروس : 1- (تلفظ فرانسوی کوروش)، ( کوروش؛ 2- (اَعلام) از زمره‌ی نام‌های کهن ایرانی؛ 3- ابرِ سیروس.

    سیروان

    سیروان :  1- عربی شده ساربان؛ 2- (اَعلام) (= آب سیروان) نام رودی در غرب ایران، در استانهای کردستان و کرمانشاه به طول 100 کیلومتر، که با نام سیروان سنندج در جنوب غربی سنندج سرچشمه می‌گیرد و با سیروان مریوان در جنوب شرقی مریوان مخلوط ...

    سیپان

    سیپان : (کردی) 1- بلندی مانع باد؛ 2- کوهی که در همه‌ی ایام برف داشته باشد؛ 3- (اَعلام) نام دو کوه در کردستان.

    سیاوش

    سیاوش : 1- دارنده‌ی اسب نر سیاه؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) شاهزاده ایرانی، پسر کیکاووس که چون به عشق نامادری خود سودابه پاسخ نداد، سودابه به او بهتان زد و او به توران زمین رفت و فرنگیس دختر افراسیاب را به زنی گرفت. سرانجام به ...

    سیامک

    سیامک : 1- دارای موی سیاه؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پسر کیومرث شاه پیشدادی که به دست دیوان کشته شد و پسر سیامک، (هوشنگ) انتقام او را گرفت؛ 2) پهلوان تورانی در جنگ یازده رخ، که به دست گرازه، پهلوان ایرانی کشته شد.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    محبوب ترین نام های پسر و دختر

    اسم انگلیسی پسرانه

    نظرسنجی زیباترین نام های پسرانه

    اسم گیلانی و مازندرانی پسرانه

    اسم های پسرانه با ریشه سریانی

    نام پسر با ریشه فرانسه

    نام با ریشه آشوری پسر

    اسم با ریشه یونانی پسرانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    سُهیل

    سُهیل : (عربی) (اَعلام) روشن‌ترین ستاره‌ی صورت فلکیِ کشتی (سفینه) و دومین ستاره‌ی درخشان آسمان، که در نواحی جنوبی ایران در مواقع محدودی از سال مشاهده می‌شود.

    سَهند

    سَهند : (اَعلام) کوه آتش‌فشانی قدیمی و خاموش در جنوب آذربایجان شرقی میان تبریز و مراغه، که بلندترین قله‌اش 3722 متر است.

    سهراب

    سهراب : 1- دارنده‌ی آب و رنگ سرخ، سرخاب؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر رستم از تهمینه، که در توران زاده و بزرگ شد و در جستجوی پدر با سپاهی به ایران آمد. پدر و پسر بی آنکه یکدیگر را بشناسند باهم جنگیدند و هنگامی ...

    سَهام‌ الدین

    سَهام‌الدین : (عربی) نصیب‌های دین، بهره‌های دین.

    سَهام

    سَهام : (عربی) 1- سهم  ها، بهره  ها، نصیب  ها، قسمت  ها؛ 2- (در قدیم) تیرهای کمان.

    سوشیانت

    سوشیانت : (اوستایی) 1- به معنی نجات دهنده؛ 2- (اَعلام) منجی موعود در دین زرتشتی.

    سورین

    سورین : 1- (در ایران باستان) نیرومند، قدرتمند؛ 2- (اَعلام) 1) یکی از خاندان ساسانی؛ 2) نام سرداری در زمان شاپور دوم.

    سورِنا

    سورِنا : (= سورِن)، ) سورِن.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    نام های عبری پسرانه

    اسم لاتین پسرانه

    اسم با ریشه ارمنی پسر

    اسم با ریشه سانسکریت پسرانه

    اسم بلوچی پسر

    اسم لری پسرانه

    اسم های پسرانه خارجی

    اسم کردی پسر

    اسم های ترکی پسرانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    سورِن

    سورِن : (اَعلام) 1) (= سورِنا) [قرن اول پیش از میلاد] سردار ایرانی، فرمانده سپاهیان ایران در جنگ با روم، که به کشته شدن کراسوس امپراتور روم انجامید [53 پیش از میلاد]. سورن بعدها به فرمان اُرُد اول اشکانی کشته شد؛ 2) یکی از خاندانهای ...

    سوران

    سوران : (کردی) 1- نام منطقه  ای وسیع در کردستان؛ 2- یکی از چهار لهجه  ی اصلی زبان کردی.

    سَواک

    سَواک : رفتار نرم، رفتار نرم و آهسته.

    سَنجر

    سَنجر : (ترکی) 1- یعنی مرغ شکاری؛ 2- (اَعلام) [511-552 قمری] شاه سلسله‌ی سلجوقی، که پس از چند جنگ پیروزمند بر ضد شاه غزنوی و اَتسِز خوارزمشاهی به دست غُزان اسیر شد و مدتی را در اسارت گذراند [548-551 قمری] و اندکی پس از آزادی ...

    سَمیع

    سَمیع : (عربی) 1- از نام‌های خداوند؛ 2- (در قدیم) شنوا.

    سَمیر

    سَمیر : (عربی) داستان پرداز، قصه گو.

    سَمندر

    سَمندر : 1- اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد؛ 2- (به مجاز) اسب تندرو و نیرومند؛ 3- (در یونانی) «سالامندرا» به معنی فرشته موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است.

    سُمران

    سُمران :  (معربِ سمرکند) سمرکند یا سمرقند، که نام شهری است در ایران قدیم و هم اکنون جزء کشور ازبکستان است.

    سلیمان

    سلیمان : (عبری) 1- پر از سلامتی؛ 2- (اَعلام) 1) حضرت سلیمان(ع): شاه و پیامبر یهود [حدود 972- حدود 932 پیش از میلاد] پسر و جانشین حضرت داوود(ع). کتابهای امثال سلیمان، کتاب جامعه، حکمت سلیمان و غزل غزلهای سلیمان در عهد عتیق به او منسوب ...

    سَلیم

    سَلیم : (عربی) 1- دارای قدرت تشخیص و داوری درست، سالم و بی‌عیب؛ 2- (در قدیم) آرام و مطیع، ساده دل و خوش‌باور؛ 3- (در حالت قیدی) در حال سلامت و به دور از هر گزند و آسیب؛ 4- (اَعلام) نام سه تن از شاهان ...

    سَلمان

    سَلمان :  (عربی) 1- سالم و مبّرا از عیب و نقص و آفت؛ 2- (اَعلام) 1) سلمان فارسی [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص)، نخستین مسلمان ایرانی، که در پارسایی و پرهیزگاری او بسیار نوشته‌اند در زمان عمر والی مداین شد و در آن شهر ...

    سقراط

    سقراط : (معرب یونانی، sokrates) (اَعلام) [469-399 پیش از میلاد] فیلسوف یونانی که می کوشید با پرسشهای پیاپی از دیگران، آنان را به دستیابی به حقیقت وا دارد. افلاطون از شاگردان او، در چندین رساله کوشیده است این روش را توضیح دهد. سقراط سرانجام در ...

    سعیدرضا

    سعیدرضا : (عربی) از نام‌های مرکب، ، سعید و رضا.

    سعید

    سعید : (عربی) 1- خجسته، مبارک؛ 2- (در قدیم) خوشبخت، سعادتمند؛ 3- (اَعلام) 1) سعیدابن زید: [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص)، پسر عمو، شوهر خواهر و برادر زن عمر خطاب، از نخستین مسلمانان و از مهاجران؛ 2) سعید ابن عاص: [قرن اول هجری] امیر ...

    سُعود

    سُعود : (عربی) (جمع سَعد) 1- (در قدیم) سعادت‌ها، نیک بختی‌ها، خجستگی‌ها؛ 2- (اسم مصدر) سعادت.

    سَعدی

    سَعدی : (عربی ـ فارسی) 1- (در قدیم) سعد بودن، خجستگی، مبارکی؛ 2- (اَعلام) سعدی [حدود 600-691 قمری] تخلّص و شهرت مشرف‌الدین (مصلح‌الدین) عبدالله شیرازی، شاعر و نویسنده‌ی ایرانی، مؤلف گلستان و بوستان، غزلها، قصیده ها و رساله‌ها‌ی مختلف، که همه در کلیات دیوان او ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    سَعدالدین

    سَعدالدین : (عربی) (موجب) 1- نیک بختی دین؛ 2- (اَعلام) سَعدالدین وراوینی [قرن 7 هجری] ادیب ایرانی، مترجم مرزبان نامه از زبان طبری به فارسی.

    سَعد

    سَعد : (عربی) 1- خجسته، مبارک، خوش یمن، سعادت، خوشبختی، خوش یمنی؛2- (اَعلام) 1) سعدابن ابوبکر: [قرن 7 هجری] اتابک فارسی و نواده‌ی سعدابن زنگی، که پیش از استقرار در جای پدرش و 12 روز پس از مرگ او درگذشت؛ 2) سعدابن ابی وقاص: (= ...

    سُروش

    سُروش :    1- (به مجاز) پیام‌ آور؛ 2- (در قدیم) فرشته‌ی پیام آور، فرشته؛ 3- (به مجاز) پیامی که از عالم غیب برسد، الهام؛ 4- (در قدیم) جبرائیل؛ 5- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه ماهور؛ 6- (در گاه شماری) روز هفدهم از هر ...

    سَرور

    سَرور : 1- آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ 2- فرمانده، رئیس، بزرگ.

    سَرمد

    سَرمد : (عربی) 1- (در قدیم) پایدار، پیوسته، همیشگی؛ 2- (در حالت قیدی) به طور دائم؛ 3- (اَعلام) سَرمد: 3- [قرن 11 هجری] شاعر و عارف یهودی از مردم کاشان، که مسلمان شد و به هند رفت و در آنجا به اتهام کفرگویی کشته شد.

    سرفراز

    سرفراز : (مخففِ سر افراز)، ( سر افراز.

    سردار

    سردار : 1- (در نظام) فرمانده یک گروه یا یک دسته‌ی نظامی؛ 2- عنوانی احترام آمیز درباره‌ی صاحب منصبان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی انتظامی، که دارای درجه‌ای بالاتر از سرهنگی هستند؛ 3- (به مجاز)، پیشوا، رهبر، سرور.

    سرافراز

    سرافراز : 1- (به مجاز) افتخار کننده به چیزی یا کسی، سربلند، مفتخر؛ 2- (در قدیم) دارای صفات نیکو و مایه افتخار؛ 3- (در قدیم) گردن فراز، گردن کش، زورمند.

    سِراج‌الدین

    سِراج‌الدین : (عربی) 1- چراغ دین؛ 2- (اَعلام) 1) سراج‌الدین ارموی: [594-682 قمری] متکلم مسلمان ایرانی، از مردم ارومیه، مؤلف مَطالِع الانوار، در کلام و منطق؛ 2) سراج‌الدین عثمان ابن عمر: (= مختاری غزنوی) [قرن 6 هجری] شاعر پارسی‌گوی دربار شاهان غزنوی، مؤلف منظومه‌ی حماسی ...

    سِراج

    سِراج : (عربی) (در قدیم) چراغ، روشنایی.

    سَدیف

    سَدیف : (اَعلام) نام چند تن از صحابه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    سخاوت

    سخاوت : (عربی) بخشش، عطا، کرم.

    سَحاب

    سَحاب : (عربی) ابر، توده‌ی بخار آب که به رنگهای سفید، خاکستری در آسمان دیده می‌شود.

    سَجّاد

    سَجّاد : (عربی) 1- بسیار سجده کننده؛ 2- (اَعلام) لقب زین‌العابدین ابن حسین(ع)، امام چهارم شیعیان ملقب به امام سجّاد(ع).

    سَتار

    سَتار :    (عربی) 1- آن‌که چیزی را پوشیده و در پرده می‌دارد، پوشنده؛ 2- از نام‌های خداوند؛ 3- (اَعلام) ستارخان از رهبران بزرگ نهضت مشروطیت در آذربایجان ملقب به سردار ملی.

    سپهرداد

    سپهرداد : (اَعلام) نام داماد داریوش که در شجاعت ممتاز بود.

    سپهر

    سپهر :   1- آسمان؛ 2- (به مجاز) روزگار؛ 3- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه راست پنجگاه؛ 4- (اَعلام) سپهر: شهرت و تخلّص محمّدتقی خان کاشانی [قرن 13 هجری]، مورخ ایرانی، ملقب به لسان الملک، مؤلف ناسخُ التَواریخ، به فارسی.

    سپهدار

    سپهدار :   1- فرمانده سپاه، سپهسالار؛ 2- فرمانروا، پادشاه.

    سپنتا

    سپنتا : (اوستایی) پاک و مقدس.

    سبلان

    سبلان : (= سولان) (اعلام) 1) رشته کوه آتشفشانی در شمال غربی ایران، در استان  های اردبیل و آذربایجان شرقی. بلندترین قله  اش 4821 متر ارتفاع دارد. دارای چشمه  های آب گرم و آب سرد فراوان است؛ 2) سبلان، سالم بن عبدالله، محدّث و فقیه ...

    سبحان

    سبحان : (عربی) 1- پاک، منزه؛ 2- از نام‌های خداوند.

    ساویز

    ساویز : شخص خوش‌اخلاق و نیک خو (ی).

    سانیار

    سانیار : (سان = کیفیت، چگونگی، قدرت، عزت + یار (پسوند دارندگی))، دارای عزت و قدرت و کیفیت.

    سامین

    سامین :  (سام + ین (پسوند نسبت))، منسوب به سام، ( سام.

    سامیار

    سامیار : (سام = سبیکه‌ی زر و سیم + یار (پسوند دارندگی)) (به مجاز) ثروتمند.

    ساتیار

    ساتیار : (اوستایی) 1- از نام‌های زرتشتی که گونه‌ی دیگر آن به نظر می‌رسد سادیار باشد؛ 2- (اَعلام) نام یکی از سرداران داریوش.

    سامِر

    افسانه گوینده، افسانه گویندگان.

    سامان

    سامان :    1- سرزمین، ناحیه، محل، مکان؛ 2- ‌ترتیب و روش چیزی یا کاری، ثروت، دارایی، قوت، توانایی؛ 3- (در قدیم) صبر، آرام و قرار؛ 4- (اَعلام) 1) جدِ خاندان سامانی که او را «سامان خدات» می‌گفتند؛ 2) نام شهری در شهرستان شهرکرد، در ...

    سام

    سام :    (در اوستایی) 1- به معنی سیاه؛ 2-  نام خانواده‌ای ایرانی؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) ایرانی نواده‌ی گرشاسب جهان پهلوان پدر زال و جد رستم جهان پهلوان؛ 4- (در عبری) سام به معنی «اسم» و آن نام فرزند ارشد نوح نبی(ع) می‌باشد، که ...

    سالم

    سالم :    (عربی) 1- فاقد بیماری جسمی یا روحی؛ 2- بدون عیب یا خرابی، بدون آلودگی؛ 3- (به مجاز) منزه و به دور از مفاسد اخلاقی؛ 4- (در حالت قیدی) در حال سلامت و تن‌درستی یا در حال بدون عیب و خرابی بودن.

    سالار

    سالار :    1- سردار سپاه، فرمانده لشکر؛ 2- (در قدیم) حاکم، والی، شاه، رهبر، قائد؛ 3- (در گفتگو) دارای صفات ممتاز و برجسته در نوع خود.

    ساکو

    ساکو :    (کردی) 1- کوه بدون گیاه؛ 2- ساده و بی آلایش؛ 3- یکسان و یکنواخت.

    ساعد

    ساعد :    (اَعلام) 1- (در شاهنامه) 1) پسر بهمن و نوه‌ی اسفندیار؛ 2) (در ایران باستان) جدّ اردشیر بابکان، سرپرست آتشکده‌ی استخر در فارس.

    ساسان

    ساسان :    (اَعلام) 1- (در شاهنامه) 1) پسر بهمن و نوه‌ی اسفندیار؛ 2) (در ایران باستان) جدّ اردشیر بابکان، سرپرست آتشکده‌ی استخر در فارس.

    سارو

    سارو :   1- (= ساروک) نام پرنده  ای سیاه رنگ در هندوستان که مانند طوطی سخن گو می  باشد؛ 2- (در کردی) طوطی؛ 3- (در ترکی) ساروج؛ 4- (اعلام) نام چندین روستا در شهرستان  های زاهدان، بهشهر، (سارو مزرعه) سمنان.

    سارنگ

    سارنگ :    1- نام پرنده‌ای کوچک به رنگ سیاه، سار، ساری؛ 2- (در موسیقی ایرانی) گوشه ای در آواز ابوعطا؛ 3- نام سازی مثل کمانچه (سارنگی).

    ساجد

    ساجد :    (عربی) (در قدیم) آن که سجده می‌کند، سجده کننده.

    ساتیار

    ساتیار :   (اوستایی) 1- از نام‌های زرتشتی که گونه‌ی دیگر آن به نظر می‌رسد سادیار باشد؛ 2- (اَعلام) نام یکی از سرداران داریوش.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۱۵۰ نظر

    لیست نام های پسرانه

    جدول حروف  اسم های پسرانه

    اسم های پسرانه - esmha.blog.ir

    د

    خ

    ح

    چ

    ج

    ث

    ت

    پ

    ب

    ا

    آ

    ع

    ظ

    ط

    ض

    ص

    ش

    س

    ژ

    ز

    ر

    ذ

    ی

    هـ

    و

    ن

    م

    ل

    گ

    ک

    ق

    ف

    غ

    دسترسی سریع به دیگر مطالب مرتبط:

    اسم های جدید پسرانه (سری جدید)

    اسم های جدید ترکی استانبولی پسرانه همراه با معنی

    اسم های پسرانه مذهبی و قرآنی شیک

    اسم های مذهبی و قرآنی پسرانه

    خوشگلترین و زیباترین نام های پسرانه

    اسم های پسرانه خارجی جدید و با کلاس

    اسم های خوشکل و شیک دوقلو پسر

  • ۱ لایک