دیدار : 1- ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن؛ 2- (در تصوف) مشاهده؛ 3- (به مجاز) چهره، روی و چشم.
دَیّان : (عربی) 1- قاضی، داور، حاکم، پاداش دهنده؛ 2- یکی از اسما الهی؛ 3- (در اوستا، dayān) به معنی فرمانده.
دیاکو : (اَعلام) (= دیا اکو)، پسر فرورتیش، نخستین شاه ایران [حدود 740-708 پیش از میلاد] از سلسلهی ماد که شهر همدان را به پایتختی برگزید.
دیار : (عربی) (جمعِ دار)، سرزمین، کشور، موطن، زادگاه.
دهقان : (معرب از فارسی دهگان) 1- کشاورز، مالکِ ده؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) ایرانی؛ 3- (به مجاز) زرتشتی؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) هر یک از دانایان و راویان تاریخ و اساطیر ایران؛ 5- بزرگ و حاکم ولایت.
دلیر : 1- (به مجاز) شجاع، دارای جرأت و جسارت؛ 2- (در قدیم) گستاخ، بی پروا.
دلاور : 1- (به مجاز) شجاع و جنگجو؛ 2- (در قدیم) گستاخ.
دَستان : 1- (در قدیم) آهنگ و لحن، داستان، قصه، افسانه؛ 2- (اَعلام) لقب زال پدر رستم.
داوودرضا : (عبری ـ عربی) از نام های مرکب، ← داوود و رضا.
داوود : (عبری) 1- محبوب؛ 2- (اَعلام) شاه عبرانیان [حدود 1012پیش از میلاد ـ حدود 972 پیش از میلاد] که شاعر و پیغمبر بود و در جوانی به شبانی پرداخت. به خاطر آواز خوش و نواختن بربط مورد توجه شائول قرار گرفت. پس از کشته ...
داور : 1- حَکَم؛ 2- (در حقوق) قاضی؛ 3- (به مجاز) خداوند، پادشاه، حاکم.
دانیار : (اَعلام) (= ودانوش) نام شخصی در داستان وامق و عذرا.
دانیال : خدا حاکم من است، نام یکی از چهار پیامبر مذکور در عهد عتیق
دانوش : (اَعلام) (= ودانوش) نام شخصی در داستان وامق و عذرا.
دانشور : (دانش + ور (پسوند دارندگی))، دارای علم و دانش، دانشمند.
دانش : دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاهی، عالم، علیم.
دانا : دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاهی، عالم، علیم.
دامون : 1- دشت و صحرا؛ 2- (اَعلام) از حکمای قدیم یونان و از فیثاغوریان.
داریوش : 1- (= دارا، دارای، داراب) به معنی دارندهی نیکی (بهی)؛ 2- (اَعلام) نام سه تن از شاهان ایرانی از سلسلهی هخامنشی. 1) داریوش اول: معروف به داریوش بزرگ (کبیر) [521-486 پیش از میلاد] پسر ویشتاسپ؛ که به یاری بزرگان پارسی گوماتا را ...
داریا : 1- دارنده؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) شاه ایران از سلسلهی کیانی، پسر بهمن و همای، که مادرش او را در شیرخوارگی در صندوقی نهاد و به آب انداخت. او وقتی بزرگ شد سلطنت را بازگرفت و با دختر فیلقوس پادشاه روم ...
داراب : 1- دارنده؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) شاه ایران از سلسلهی کیانی، پسر بهمن و همای، که مادرش او را در شیرخوارگی در صندوقی نهاد و به آب انداخت. او وقتی بزرگ شد سلطنت را بازگرفت و با دختر فیلقوس پادشاه روم ...
دارا : 1- برخوردار از چیزی یا در اختیار دارندهی چیزی، صاحب، مالک، ثروتمند؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) خداوند؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) آخرین شاه ایران از سلسلهی کیانی، پسر و جانشین داراب و برادر اسکندر، چون اسکندر از پرداخت خراج مقرر به ...
دادور : 1- (در قدیم) دادگر؛ 2- (به مجاز) قاضی؛ 3- از نامهای خداوند.
دادمهر : 1- عدالت دوست؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از امیر زادگان و شاهزادگان در تاریخ.
سلام اسم دوقلو
دیار_دلاریس
دیار_دانژه
داریس _دلاریس
کدو یک از این دو قلو ها قشنگ تره؟؟؟؟؟
دنا - داگل - ناهیرا - منیلا - رایسا - مرسا - آمینا - آمنا - امینا - طوبا - طراوت - ملاحت - آتریا - آدلیا - راشا - روشا - سریرا - کاملین - ماهلین - ناردیس - رودینا - فانیذ - مریسا - پریاس - آرمانا - ناتا - آرتینا - نازیار - آیپارا - ماهیدا -
سلام لطفا 5 اسم زیبا از بینشان انتخاب کنید.
سلام اسم دختر و پسر میخوام که به انسیه و حامد با فامیلی دهقان بخوره
ممنون میشم کمکم کنین
سلام دایان،دوران،دانیار،دیاکو،داریو،دامون،داوارا،دیان،دادمهر،دایار،داوین
کدومش قشنگتر دوتا را انتخاب کنید