ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسامی پسر» ثبت شده است

اسم پسر با حرف ج

اسم نام پسر با حرف جیم

نام پسر حرف جیم

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

جهاد

جهاد : (عربی) 1- در راه دین جنگیدن؛ 2- پیکار، مبارزه؛ 3- کوشیدن، تلاش.

جوانمرد

جوانمرد :   (به مجاز) دارای خصلت‌های نیک و پسندیده مانند بخشندگی، گذشت، دلیری و کمک به دیگران.

جوانشیر

جوانشیر : 1- شیر جوان؛ 2- کنایه از جوان زورمند و دلیر.

جوان

جوان : 1- آن که زمان زیادی از عمرش نگذشته است، کم سن و سال؛ 2- (به مجاز) شاداب و با طراوت.

جواد

جواد : (عربی)1- بخشنده، با سخاوت؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 3- (اَعلام) لقب امام محمّد ابن علی ابن موسی‌الرضا ابن جعفر(ع) [195-220 قمری] (= امام جواد) نهمین امام شیعیان.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

جُنید

 جُنید : (عربی)1- به معنای سرباز و لشکری؛ 2- (اَعلام) 1) جُنید بغدادی [قرن 3 هجری] عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتدا و سید صوفیان صفا بود؛ 2) جنید صفوی (= سلطان جنید) [قرن 9 هجری] پیشوای صوفیان صفوی و نوه‌ی صفی‌الدین اردبیلی، ...

جَمیل

جَمیل : (عربی) 1- زیبا؛ 2- (به مجاز) شایسته، بایسته، نیکو، خوب.

جمشید

جمشید :    1- به معنای جم درخشان یا جم شاه؛ 2- (اَعلام) آخرین شاه پیشدادی در داستانهای ملی ایران، ملقب به جَم، که 650 سال پادشاهی کرد و در سیصد سال نخست آن هیچ بیماری و مرگ نبود. سپس او گمراه و ستمکار شد ...

جمال‌الدین

جمال‌الدین :  1- به معنای جم درخشان یا جم شاه؛ 2- (اَعلام) آخرین شاه پیشدادی در داستانهای ملی ایران، ملقب به جَم، که 650 سال پادشاهی کرد و در سیصد سال نخست آن هیچ بیماری و مرگ نبود. سپس او گمراه و ستمکار شد و ...

جمال

جمال :  (عربی) 1- زیبایی؛ 2- (به مجاز) مایه‌ی زیبایی و زینت بخش؛ 3- (در تصوف) جلوه‌های الطاف خداوندی.

جلیل

جلیل : (عربی) 1- بلند مرتبه، بزرگوار؛ 2- بزرگ، شکوهمند؛ 3-از نام‌ها و صفات خداوند؛ 4- (اَعلام) منطقه‌ی تاریخی زراعتی در شمال فلسطین در شرق رود اردن [= جلیله] که به دو بخش جلیل سفلا و جلیل علیا تقسیم می‌شود،  بنا به روایت انجیل مرکز ...

جلال‌الدین

جلال‌الدین : (عربی) 1- شکوه و عظمت دین؛ 2- (اَعلام) 1) مولانا جلال‌الدین محمّد بلخی (= مولوی) از عارفان و شاعران بنام ایرانیِ قرن 7 هجری، مؤلف منظومه‌ی عرفانی معروف به مثنوی معنوی، مجموعه غزلهای موسوم به دیوان شمس، دو کتاب به نامهای فیه مافیه ...

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

             

         

        

  • ۰ لایک
  • ۸ نظر

    اسم پسر با حرف ث

    نام پسر با ث

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ثَناءالله

    ثَناءالله : (عربی) ثنای خدا.

    ثامن

    ثامن :(عربی) (در قدیم) هشتم، هشتمین. [این نام به اعتبار ثامن‌الائمه، امام هشتم شیعیان، علی بن موسی‌الرضا(ع) انتخاب می‌شود].

    ثامر

    ثامر : (عربی) مثمر، میوه دهنده، میوه دار.

  • ۰ لایک
  • ۲ نظر

    اسم پسر با حرف ت

    نام پسر با ت

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    توکل

    توکل : (عربی) 1- یقین داشتن به رحمت خداوند و امید بستن به او؛ 2- (در تصوف) واگذار کردن کارها به خداوند در جایی که اراده و قدرت بشری کارساز نباشد.

    توفیق

    توفیق : (عربی) 1- امکان دستیابی به مقصود، موفقیت، کامیابی؛ 2- یاری و تأیید، تأیید پروردگار، مدد الهی؛ 3- (در قدیم) سازگار گرداندن دو یا چند چیز با هم، سازگاری؛ 4-(اَعلام) 1) شاه مصر [1879-1892 میلادی] که نظارت بریتانیا را بر اداره‌ی امور مصر پذیرفت ...

    تورج

    تورج : (پهلوی) (اَعلام) نام پسر بزرگ فریدون؛ همان تور که توران منسوب به اوست، چنانکه ایران منسوب به ایرج است.

    توحید

    توحید : (عربی) 1- (در ادیان) یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرستی؛ 2- اخلاص؛ 3- (در تصوف) مرحله‌ای از سلوک در آن، سالک ذهن خود را از هر چه غیر حق است، خالی می‌کند و جز به خداوند به چیزی توجه ندارد؛ ...

    تَوانا

    تَوانا : دارای قدرت انجام کار، نیرومند، پر قدرت، قادر در مقابلِ ناتوان.

    تَمیم

    تَمیم : (عربی) 1- تمام و کامل؛ 2- استوار، سخت؛ (اَعلام) نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام.

    تقی

    تقی :  (عربی) 1- (در قدیم) تقوا پیشه، پرهیزکار؛ 2- (اَعلام) 1) امام محمّد تقی(ع) (= امام جواد)، ابوجعفر محمّد ابن علی: [195-220 قمری] نهمین امام شیعیان؛ 2) میرزا تقی خان امیرکبیر: [حدود 1220-1268 قمری] امیرنظام، دولتمرد ایرانی، نخستین صدراعظم ناصرالدین شاه [1264-1267 قمری] و ...

    تُراب

    تُراب : (عربی) خاک.

    تحسین

    تحسین : (عربی) ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمردن.

    تایماز

    تایماز : (ترکی) پابرجا، استوار.

    تارخ

    تارخ : 1- (در عبری) (= تارح) به معنی تنبل؛ 2- (اَعلام) نام پدر حضرت ابراهیم(ع)

    تاج‌الدین

    تاج‌الدین : (عربی) 1- تاجِ دین؛ 2- (به مجاز) مورد افتخار برای دین؛ 3- (اَعلام) نام پادشاهی از اتابکان لرستان.

    انتخاب اسم دخترو پسر جدید esmha.blog.ir

     

    چند اسم جدید و تازه و قشنگ پسر و دختر

    لیست اسم های جدید برای دختر و پسر

    محبوب ترین نام های پسر و دختر

    اسم انگلیسی پسرانه

    نظرسنجی خوشگلترین و زیباترین نام های پسرانه

    اسم های مورد علاقه فرزند پسر و دختر تهرانیها

    اسم های مورد علاقه فرزند پسر و دختر تهرانیها

    اسم گیلانی (گیلکی) و مازندرانی (مازنی) پسرانه

    اسم های پسرانه با ریشه سریانی

    نام و اسم های زیبای پسر با ریشه فرانسه ای

    نام زیبای آشوری پسر

    اسم خوشگل یونانی پسرانه

    نام های خوشگل عبری پسرانه

    اسم زیبای لاتین پسرانه

    اسم زیبای ارمنی پسر

    اسم زیبای سانسکریت پسر

    اسم زیبای بلوچی پسر

    نام دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی

    اسم پسرانه لری شیک و زیبا

    اسم های پسرانه خارجی جدید و با کلاس

    اسم کردی پسر شیک و جدید

    انتخاب اسم های جدید ترکی پسرانه

    اسم های خوشکل و شیک دوقلو پسر

    بهترین و زیباترین نام های پسر

    اسم های زیبا و شیک و تازه برای دختر و پسر

    اسم دوقلو دختر و پسر

  • ۰ لایک
  • ۱۰ نظر

    اسم پسر با حرف ب

    اسم پسر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    بِهشاد

    بِهشاد :  نیکوی شاد.

    بِهزاد

    بِهزاد : 1- نیک نژاد، نیکو تبار، نیکو زاده؛ 2- (اَعلام) 1) بهزاد نقاش و مینیاتور ساز مشهور اواخر عهد تیموری و اوایل دوره‌ی صفوی، ملقب به کمال الدین؛ 2) «استاد حسین بهزاد» مشهورترین نگارگر (مینیاتور ساز) معاصر ایران [1273-1347 شمسی].

    بِهروز

    بِهروز : 1- سعادتمند، خوشبخت؛ 2- همراه با سعادت و خوشبختی؛ 3- (اَعلام) نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی [1268-1350 شمسی] مؤلف در راه مهر، دبیره، تقویم و تاریخ در ایران، خط و فرهنگ و نمایشنامه‌های جیجکعلی شاه و شب فردوسی.

    بِهرنگ

    بِهرنگ :  نکوتر رنگ، رنگِ نیکوتر.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    محبوب ترین نام های پسر و دختر

    اسم انگلیسی پسرانه

    نظرسنجی زیباترین نام های پسرانه

    اسم گیلانی و مازندرانی پسرانه

    اسم های پسرانه با ریشه سریانی

    نام پسر با ریشه فرانسه

    نام با ریشه آشوری پسر

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    بَهرام

    بَهرام :  1- به معنای «در هم شکننده مقاومت»؛ 2- (در گزارش پهلوی اوستا، varhrān،varhrām،vahrām) به «پیروزگر» برگردانده شده؛ 3- (در نجوم) مریخ؛ 4- (در گاه شماری) روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران؛ 5- (در قدیم) در فرهنگ ایران قدیم فرشته‌ای موکل بر ...

    بِهراد

    بِهراد : جوانمرد نیکو.

    بِهداد

    بِهداد : در کمال عدل و داد.

    بِهتاش

    بِهتاش : (فارسی ـ ترکی) [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو + تاش(ترکی) (پسوند) = هم، شریک، صاحب به علاوه عنوانی برای امیران ترک.] 1- به معنی شریک خوب، صاحب اخلاق و رفتار نیکو؛ 2- ویژگی امیری ...

    بهبود

    بهبود :1- سلامت، تندرستی؛ 2- درست شدن، درستی، اصلاح.

    بَهامین

    بَهامین : فصل بهار، بهار.

    بَهادر

    بَهادر : (شکل فارسی و اردوی واژه‌ی ترکی مفعولیِ «بغاتور» یا «باغاتور») 1- (در قدیم) دلیر، شجاع، قهرمان؛ 2-(اَعلام) نام چند تن از پادشاهان در روزگار گذشته.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم با ریشه یونانی پسرانه

    نام های عبری پسرانه

    اسم لاتین پسرانه

    اسم با ریشه ارمنی پسر

    اسم با ریشه سانسکریت پسرانه

    اسم بلوچی پسر

    اسم لری پسرانه

    اسم های پسرانه خارجی

    اسم کردی پسر

    اسم های ترکی پسرانه

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    بَهاءالدین

    بَهاءالدین : (عربی) 1- آن که به آئین و دین خود ارزش دهد؛ 2- (اَعلام) 1) شیخ محمّد ابن حسین عاملی (منسوب به جبل عامل) معروف به شیخ بهائی، دانشمند بنام عهد شاه عباس صفوی؛ 2) بهاءالدین سلطان ولد عارف و شاعر [قرن 7 هجری]، ...

    بَها

    بَها : 1- قیمت، ارزش؛ 2- (در عربی) درخشندگی و روشنی؛ 3- (به مجاز) فر و شکوه؛ 4- (اَعلام) بهاء زُهَیر، ابوالفضل ابن محمّد ابن علی مُهَلَّبی اَزدی (معروف به بهاء زهیر)، شاعر عرب در عصر ایّوبیان، [قرن 6 و7 هجری].

    بنیان

    بنیان : بنیاد، آنچه باعث ماندن و پایداریِ چیزی است، اساس، پایه.

    بِنیامین

    بِنیامین : (عبری) 1- یعنی پسر دست راستِ من؛ 2- (اَعلام) آخرین پسر حضرت یعقوب (ع) و برادر تنی حضرت یوسف  (ع) که پدرش (حضرت یعقوب) وی را بنیامین نامید. [درباره وجه تسمیه‌ی بنیامین آمده است که مادرش، راحیل همسر محبوب یعقوب، به هنگام تولد ...

    بِلال

    بِلال : (عربی) 1- آب و هر آن چه که، گلو را تر کند؛ 2- (اَعلام) ابن رباح حبشی نام مؤذن و خازن و از یاران خاص و صمیمی پیامبر اسلام(ص).

    بَکتاش

    بَکتاش :  (ترکی) (در قدیم) 1- فرمانده‌ی یگ گروه، بزرگ ایل؛ 2- هر یک از خادمان و همراهان یک امیر، بزرگ ایل و طایفه.

    بَصیر

    بَصیر :  (عربی) 1- بینا؛ 2- (به مجاز) آگاه؛ 3- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 4- دانا، بیننده، روشن بین؛ 5-(اَعلام) 1) ابوعلی بَصیر کاتب، شاعر و مترسّل نابینای شیعی [قرن 3 هجری]؛ 2) حسین ابن علی بَصیر مشهور به ابن زکوم (زقوم) شاعر نابینای ...

    بَشیر

    بَشیر : (عربی) 1- مژده دهنده در مقابل نذیر، مژده آور، مژده رسان، بشارت دهنده؛ 2- (اَعلام) 1) از القاب پیامبر اسلام(ص)؛ 2) بشیر ابن سعد ابن ثَعلَبه، ابونعمان صحابی انصاری خَزرَجی که در پیمان عَقَبه و تمامی غزوه ها شرکت داشت.

    بِشر

    بِشر : (عربی) 1- گشاده رویی؛ 2- (اَعلام) بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد می‌زیست و گروهی از صوفیان را در اطراف خود گرد آورد. گویند وی در آغاز به کار لهو و لعب مشغول بود و بر اثر تذکر امام موسی ابن جعفر(ع) ...

    بَشّار

    بَشّار : (عربی) 1- بشارت دهنده؛ 2- (اَعلام) 1) از اصحاب امام صادق(ع)؛ 2) ابومُعاذ بَشّار بن بُرد شاعر نابینا و بلند آوازه‌ی عرب زبان عراقی [قرن2 هجری] که در شعرهایش ایران و ایرانیان را می ستود. از این رو عرب ها او را به ...

    بَسام

    بَسام : (عربی) 1- بسیار تبسم کننده، خوشرو، خندان، گشاده روی؛ 2- (اَعلام) یکی از شاعران فارسی گوی پس از اسلام در زمان یعقوب بن لیث.

    بزرگمهر

    بزرگمهر : (اَعلام) 1) طبق روایات نام وزیر فرزانه‌ی انوشیروان که در منابع فارسی و عربی او را به برخورداری از خرد استثنایی و تدبیرهای حکیمانه وصف کرده اند؛ [برخی از خاورشناسان بزرگمهر را شخص بخصوص ندانسته بلکه عنوان و نام مقامی از مقامات کشور ...

    بزرگ

    بزرگ : 1- دارای اهمیت و موقعیت اجتماعی، برجسته، مشهور؛ 2- بزرگوار، شریف.

    بُرَیر

    بُرَیر : (عربی) (اَعلام) 1) یکی از شهدای کربلا به روز عاشورا در رکاب امام حسین(ع) که او اول کسی است که بعد از حُر شهید شد؛ 2) ابن حقیر همدانی کوفی از زُهاد و عُباد و قاریان قرآن و پیشوای آگاهان به علوم قرآن ...

    بُرهان‌الدین

    بُرهان‌الدین : (عربی) 1- برهان دین، دلیل دین، حجت دین؛ 2-(اَعلام) لقب بسیاری از اشخاص در تاریخ.

    بُرهان

    بُرهان : (عربی) 1- دلیل، حجت، حجت روشن، دلیل قاطع؛ 2- از واژه‌های قرآنی؛ 3- اصطلاحی در منطق و فلسفه؛ 4- (اَعلام) 1) نام پادشاهی از طبقات سلاطین اسلام؛ 2) محمّدحسین ابن خلف تبریزی (برهان) فرهنگ نویس ایرانی [قرن 11هجری] ساکن هند و مؤلف برهان ...

    برومند

    برومند : 1- بَرمند، باردار، بارور، صاحب نفع، مثمر؛ 2- قوی، رشید؛ 3- کامروا، کامیاب.

    بُرنا

    بُرنا : 1- جوان؛ 2- (در قدیم) شاب، ظریف، خوب، نیک، دلاور.

    بَرمک

    بَرمک : 1- صورت دگرگون شده‌ی واژه‌ی سانسکریت پَرَه مَکه (پرمکا) به معنای رئیس، عنوان رئیس روحانی بودایی؛ 2- (اَعلام) نام جد وسر دودمان برمکیان، مقارن حکومت بنی امیه بر خراسان.

    بَرکت

    بَرکت : (عربی) 1- فراوانی و بسیاری و رونق؛ 2- خجستگی، یمن، مبارک بودن؛ 3- نعمت های موجود در طبیعت، چنان که نان.

    بَرسام

    بَرسام : (اَعلام) 1) از نام‌های شاهنامه؛ 2) فرزند بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید.

    بَرزین

    بَرزین : (پهلوی) 1- بالنده (بالنده مهر) فشرده‌ی آذر برزین مهر؛ 2- (اَعلام) نام یکی از آتشکده‌ی ی بزرگ ایران.

    بُرزو

    بُرزو : 1- (اوستایی) تنومند، بلند پایه؛ 2- (اَعلام) 1) نام پسر سهراب پسر رستم زال در روایات ملی؛ 2) نام آتشکده‌ی عهد ساسانی در استان مرکزی.

    بُرزان

    بُرزان : (بُرز = شکوه و جلال، عظمت، دارای قدرت، نیرومند و با شکوه، فراز + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به شکوه و جلال و عظمت؛ 2- منتسب به قدرتمندی و نیرومندی؛ 3- قدرتمند، نیرومند. [این واژه (بُرزان) با کلمه‌ی اوستایی «بَرزان» به معنای ...

    بَردیا

    بَردیا : 1- (در یونانی، smeydis)؛ 2- (در اوستایی) به معنای «بلند پایه»؛ 3- (اَعلام) دومین پسر کورش بزرگ و برادر کمبوجیه (سومین پادشاه هخامنشی) است[حدود 525 پیش از میلاد] بَردیا ظاهراً به امر کمبوجیه کشته شد.

    بَرات

    بَرات : 1- نوشته‌ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حُکام حواله‌ای وجهی دهد؛ 2- کاغذ زر.

    بدیع

    بدیع : (عربی) 1- جدید، تازه، نوآیین؛ 2- زیبا؛ 3- جالب، شگفت انگیز، نادر؛ 4- (در ادبیات) از دانش  های ادبی که در آن از آرایش  ها و زیبایی  های شعر و نثر بحث می  شود؛ 5- از نام  های خداوند، مبدع، آفریننده؛ 6- (اعلام) ...

    بخشایش

    بخشایش : (اسم مصدر از بخشودن و بخشاییدن)، گذشت و چشم‌‌پوشی کردن گناه یا کار نادرست کسی، عفو، رأفت، رحمت و شفقت.

    بختیار

    بختیار : دارای بخت، با اقبال، آن که بختش مساعد باشد، نیکبخت، کامروا.

    بامداد

    بامداد :  (در پهلوی، bāmdāt) 1- مدت زمانی از هنگام روشن شدن هوا تا طلوع آفتاب و یک یا دو ساعت بعد از آن، صبح، صبا؛ 2- (اَعلام) 1) اسم پدر مزدک؛ 2) بامداد [محمّدعلی بامداد] از آزادی خواهان و مشروطه خواهان وطن پرست که ...

    باقر

    باقر: (عربی) 1- (در قدیم) شکافنده، گشاینده؛ 2- (اَعلام) 1) لقب محمّد ابن علی امام پنجم شیعیان محمّد باقر(ع). [همه ی مؤلفان در مذاهب شیعه و سنی سبب ملقب شدن آن حضرت را به «باقر» دانش فراوان او دانسته‌اند]؛ 2) «باقرخان» ملقب به سالار ملی، ...

    باسم

    باسم : (عربی) (در قدیم) 1- تبسم کننده؛ 2- شکر.

    باسِط

    باسِط :  (عربی) 1- (در قدیم) بسط دهنده، گسترش دهنده؛ 2- از نامهای خداوند.

    بارمان

    بارمان : 1- شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ؛ 2- (اَعلام) 1) از سرداران تورانی در دوران نوذر؛ 2) نام دلاوری تورانی که با دوازده هزار سپاه و با هدیه‌های فراوان از سوی افراسیاب به نزد سهراب فرستاده شد تا بکوشد که رستم و ...

    بارِزان

    بارِزان : (= بارِز) نامِ قوم بارز یا بارزان یا بارجان، تاریخ این قوم به پیش از اسلام می‌رسد و نام آن از دوره‌ی ساسانیان در متون ضبط شده است، نخستین بار نام بارجان (بارزان) در کارنامه‌ی اردشیر بابکان آمده است. این قوم در کوه‌های ...

    باربد

    باربد : [(بار = رخصت، اجازه + بد/ badـ/ و/ bodـ/ (پسوند محافظ یا مسئول)]، 1- خداوندِ بار (بارگاه)، پرده‌دار؛ 2- (اَعلام) نوازنده و موسیقی دان معروف دربار خسرو پرویز. نام او در پهلوی به صورت‌های پهربد و پهلبد و در منابع عربی به صورت ...

    بابک

    بابک : 1- پرورنده و پدر را گویند؛ 2- (در قدیم) خطاب فرزند به پدر از روی مهربانی؛ پدر جان؛ 3- (اَعلام) 1) پدر اردشیر بابکان [قرن 2 میلادی]؛ 2) نام دلاور ایرانی که از سوی اردوان فرمانروای اصطخر بود [قرن 3 هجری]؛ 3) نام ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۸۲ نظر