ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۴۳۷ مطلب با موضوع «نام های دخترانه» ثبت شده است

اسم دختر با حرف ص

نام دختر با حرف ص

             

         

        

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

صَهبا

صَهبا :    (عربی) (= صَهباء) (مؤنث اصهب)، 1- سرخ و سفید؛ 2- (در قدیم) شراب انگوری، می.

صونا

صونا :    (عربی ـ فارسی) (صون + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صون؛ 2- خویشتن داری از گناه، صیانت.

صوفیا

صوفیا :    (عربی ـ فارسی) (صوفی + ا (پسوند نسبت))، منسوب به صوفی، ( صوفی.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

صنوبر

صنوبر :    (عربی، صَنَوبر، معرب از یونانی) (در گیاهی) نام چند نوع گیاه درختی از خانواده  ی بید با برگ  های براق که در کنار جوی  ها کاشته می  شود و چوب آن در کاغذسازی و کبریت سازی به کار می  رود، سپیدار، سفیدار، ...

صنم

صنم :    (عربی) 1- (به مجاز) (شاعرانه) بت، شخص زیبا رو، معشوق زیبارو؛ 2- (در عرفان) صنم در نزد بعضی از عرفا عبارت است از حقایق روحی در ظهور تجلی صورت صفاتی است.

صمیمه

صمیمه :    (عربی) (مؤنث صَمیم) 1- صمیمی؛ 2- خالص، ناب؛ 3- اصیل.

صَفیه

صَفیه :    (عربی) 1- (مؤنث صفی)،( صفی. 1- ، 2- و 3-  ؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از زنان مشهور صدر اسلام، از جمله 1) صفیه قُرَیشی [قرن اول هجری] دختر عبدالمطلب، عمه‌ی پیامبر اسلام(ص) و مادر زبیر ابن عوام، نخستین بانوی اسلام، ...

صَفیا

صَفیا :    (عربی) (= صَفیه)،   صَفیه 1-.

صفورا

صفورا :    (معرب از عبری) (اَعلام) نام زوجه‌ی حضرت موسی(ع) و دختر حضرت شعیب(ع).

صفا

صفا :    (عربی) 1- داشتن رفتار و کرداری همراه با دوستی و صمیمیت، یکرنگی، خلوص و صمیمیت؛ 2- (اَعلام) نام جایی در مکه در دامنه‌ی کوه ابوقبیس که حاجیان سعی خود را در آنجا تکمیل می‌کنند؛ 3- (در عرفان) پاکی در برابر کدورت را ...

صغری

صغری :    (عربی) 1- (مؤنث اصغر)، کوچک، کوچکتر؛ 2- (اَعلام) فاطمه‌ی صغری: دختر علی ابن ابی طالب(ع).

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

صُراحی

صُراحی :    (عربی) 1- (در قدیم) ظرف شراب، ظرف شیشه‌ای شراب؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) شراب زلال؛ 3- (در تصوف) مقام انس را گویند.

صِدیقه

صِدیقه :    (عربی) 1- (مؤنث صدیق)،   صدیق. 1- ،2- و 3-  ؛ 2- 1) (اَعلام) لقب حضرت فاطمه(س)؛ 2) لقب حضرت مریم مادر حضرت عیسی(ع).

صدف

صدف :    (عربی) 1- نام عمومی نرم‌تنان دو کفه‌ای و نوعی خاص از آنها؛ 2- (در قدیم) (در نجوم) نام سه ستاره به شکل مثلث بر دورِ قطب که ستاره‌ی قطبیِ جَدْی در میان آن است. [قدما اعتقاد داشتند که قطره‌ی بارانی در درون ...

صدری

صدری :    (عربی ـ فارسی) (صدر + ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صدر، مربوط به صدر (سینه)، م صدر. 1- ، 2- ، 3- ، 4- و 5- ؛ 2- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در آواز افشاری از ملحقات دستگاه شور؛ 3- (در ...

صدر

صدر :    (عربی) 1- جایی در مجلس که مخصوص نشستن بزرگان است و معمولاً روبروی درِ ورودی قرار دارد، طرف بالای مجلس؛ 2- (به مجاز) اشخاص برتر و دارای مقام بالاتر؛ 3- (احترام آمیز) (به مجاز) مهتر و رئیس؛ 4- (در قدیم) سینه؛ 5- ...

صداقت

صداقت :    (عربی) 1- راستی و درستی؛ 2- (در عرفان) نزد اهل سلوک پایداری دل در وفا و جفا و منع و عطا است.

صحرا

صحرا :    (عربی، صحراء) 1- (در جغرافیا) بیابان؛ 2- محلی خارج از منطقه  ی مسکونی، که دارای پوشش گیاهی است؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) میدان جنگ؛ 4- (اَعلام) (= صحرای آفریقا) وسیعترین بیابان دنیا در شمال آفریقا، که از غرب به شمال، از ...

صَبیه

صَبیه :    (عربی) به گونه‌ احترام آمیز به معنی دختر (فرزند).

صَبیحه

صَبیحه :    (عربی) (مؤنث صَبیح)، ( صَبیح.

صبوره

صبوره :    (عربی ـ فارسی) (صبور + ه (نسبت))، 1- منسوب به صبور؛ 2- (به مجاز) صبور و شکیبا.

صبورا

صبورا :    (عربی ـ فارسی) (صبور + ا (الف نسبت یا تعظیم))، به معنی بردبار، صبور.

صبور

صبور :    (عربی) 1- آن‌که در برابر سختی‌ها و رنج‌ها بردبار است، صبر کننده، شکیبا؛ 2- از نام‌های خداوند.

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

صبریه

صبریه :    (عربی) (صبر + ایه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور و شکیبا.

صبری

صبری :    (عربی ـ فارسی) (صبر + ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور و شکیبا.

صبرا

صبرا :    (عربی ـ فارسی) [صبر = بردباری کردن در برابر سختی‌ها و ناملایمت‌ها، شکیبایی؛ (در تصوف) شکیباییِ سالک در مقابل سختی‌ها و انتظار فرج از جانب خداوند +ا (پسوند نسبت)] 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور و شکیبا (؟)؛ 3- (اَعلام) ...

صَبا

صَبا :    (عربی) 1- نسیم ملایم و خنکی که در برخی نواحی از طرف شمال شرق می‌وزد در مقابلِ دَبور؛ 2- (شاعرانه) (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق؛ 3- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) یکی از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم؛ 4- ...

صائمه

صائمه :    (عربی) (مؤنث صائم) (در قدیم) آن‌که روزه می‌گیرد، روزه‌گیر، روزه‌دار.

صائبه

صائبه :    (عربی، صائبَة) (مؤنث صائب) صائب

صاحبه

صاحبه :    (عربی) (مؤنث صاحب)، ( صاحب)

صابرین

صابرین :    (عربی) (جمع صابر)، ( صابر)

صابره

صابره :    (عربی) (مؤنث صابر)، ( صابر)

اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

             

         

        

  • ۰ لایک
  • ۱۹ نظر

    اسم دختر با حرف ا

    اسم دختر با حرف الف

    اسامی دخترونه حرف الف

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ایناس

    ایناس:  (عربی) (در قدیم) انس، مؤانست، انس دادن، خو گرفتن، انس یافتن، دمسازی.

    ایمانه

    ایمانه:    (عربی ـ فارسی) (ایمان + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ایمان، م ایمان.

    ایما

    ایما:    (عربی) 1- چیزی را با حرکتِ دست یا چشم و ابرو نشان دادن، اشاره؛ 2- بیان موضوعی به طور رمز یا خلاصه.

    ایلناز

    ایلناز :    (ترکی ـ فارسی) (ایل + ناز = افتخار، نوازش، زیبا)، 1- افتخار ایل؛ 2- مورد نوازش ایل؛ 3- نازنین ایل.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ایلا

    ایلا:    (عربی) 1- ایلا و ایله در قاموس کتاب مقدس به معنی درختان آمده؛ 2- (اَعلام) نام شهری در ساحل شرقی خلیج بحر قلزم.

    ایرن

    ایرن :    گونه‌ای دیگر از واژه‌ی ایران، گ ایران.

    ایرانه

    ایرانه :    (ایران + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی، منتسب به ایران‌ زمین.

    ایران‌دخت

    ایران‌دخت :    (ایران + دخت = دختر)، دختر ایران، دختر ایرانی، دختر آریایی.

    ایران

    ایران :    1- نجد (فلات) ایران، کشور (مملکت) ایران؛ 2- آزادگان.

    ایدا

    ایدا:    یاری نمودن.

    ایپک

    ایپک:    (ترکی) ابریشم، حریر، ابریشمی.

    اوین

    اوین :    (= آوین) 1- آوردن؛ 2- (اَعلام) نام منطقه‌ای در شمال غرب تهران، که پیشتر از روستاهای شمیران بود.

    اولدوز

    اولدوز:    (ترکی) ستاره، اختر، کوکب، نجم.

    اَنیسه

    اَنیسه :    (عربی) (مؤنث انیس)، زن انس گیرنده و همدم، زن مصاحب و هم‌نشین. + ( اَنیس.

    اَنیسا

    اَنیسا:    (عربی ـ فارسی) (اَنیس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به اَنیس؛ ( اَنیس.

    اَنیس

    اَنیس :    (عربی) 1- انس گیرنده، همدم، مصاحب، هم‌نشین؛ 2-(به مجاز) محبوب و مطلوب.

    انوشه

    انوشه :    1- جاوید، باقی، پایدار؛ 2- (در حالت قیدی) به طور همیشگی، جاویدان، ابدی.

    اَنوشا

    اَنوشا :    بی‌مرگ و جاویدان.

    اِنسیّه

    اِنسیّه:    (عربی) ‌(‌اِنس‌= ‌انسان،‌ بشر‌+ ایه (پسوند نسبت))، مربوط به انس، منسوب به انس، انسانی، آدمی.

    اِنسی

    اِنسی :    (عربی ـ فارسی) ( اِنس = انسان، بشر + ی (پسوند نسبت))، 1- مربوط به انس، انسانی؛ 2- (در قدیم) فردی از انس، انسان.

    اندیشه

    اندیشه:   1- آنچه از اندیشیدن حاصل می‌شود‌، فکر؛ 2- (در قدیم) توجه، غم‌خواری.

    اِنتصار

    اِنتصار :    (عربی) 1- (در قدیم) یاری دادن، کمک کردن؛ 2- یاری یافتن، نصرت یافتن، پیروزی یافتن، داد ستدن.

    امینه

    امینه :    (عربی) (مؤنث امین)، زن مورد اطمینان و درستکار. + ( امین. 1- و2-

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    امیده

    امیده :    (امید + ه (پسوند نسبت) منسوب به امید،   امید.

    اُم‌کلثوم

    اُم‌کلثوم :    (عربی) 1- شیر ماده؛ 2- (اَعلام) 1) سومین دختر پیامبر اسلام(ص) [سال 9 هجری] و همسر عثمان خلیفه؛ 2) نام زینب صغری(س) دختر علی ابن ابی‌طالب(ع)؛ 3) نام دختر امام حسین(ع).

    اُم‌فَروه

    اُم‌فَروه :    (عربی) (اَعلام) 1) مادر امام جعفر صادق(ع)؛ 2) نام دختر امام موسی بن جعفر(ع).

    اُم‌سلمه

    اُم‌سلمه :    (عربی) (اَعلام) 1) [حدود سال 60 هجری] نام یکی از همسران پیامبر اسلام(ص)؛ 2) کنیه‌ی چند تن از دختران امامان معصوم.

    اَمانه

    اَمانه :    (عربی) 1- اطمینان و آرامش قلب.

    اُم‌البنین

    اُم‌البنین :    (عربی) 1- مادر پسران؛ 2- (اَعلام) لقب فاطمه‌ی کلابیه دومین همسر امیرالمؤمنین علی(ع) و مادر حضرت عباس‌(ع).

    اِلینا

    اِلینا  :    (عربی) (الی= نیکویی، نعمت + نا = ضمیر اول شخص جمع در عربی) نیکویی و نعمت برای ما.

    الین

    الین :    (ترکی ـ فارسی) (ال= ایل+ ین (پسوند نسبت))، 1-منسوب به ایل؛ 2- (به مجاز) هم نژاد و هم خون (؟).

    اِلیکا

    اِلیکا :  (سنسکریت) 1- هیل [= هِل، دانه‌ی معطر گیاهی از تیره‌ی زنجبیلی‌ها]؛ 2- (در عربی) قاقله‌ی صغار؛ 3- (در هندی) لاچی.

    اَلیسا

    اَلیسا :    (= دیدو) ( در اعلام) بانی و ملکه‌ی افسانه‌ای کارتاژ [از سرزمین‌های شمالی افریقا که جمعی از مهاجر نشینان فنیقیه بنا نهادند. (در حدود 880 پیش از میلاد)] که دختر شاه صدر بود و گویند اَلیسا نام داشت.

    الیانا

    الیانا :    (ترکی) 1- نیکی و هدیه؛ 2- (به مجاز) به معنی مأنوس؛ 3- دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل.

    الیا

    الیا :    (یونانی) 1- گل خطمی صحرایی؛ 2- (در عربی) شحم‌المرج.

    اِلهه

    اِلهه :    (عربی) (= الاهه) (مؤنث «اله»رب‌النوع)؛ 1- پرستش کردن؛ 2- ماه نو؛ 3- آفتاب؛ 4- بتان؛ 5- (در ادیان) در اعتقادات قدیم نیمه خدایی که نماینده‌‌ی نوعی خاص بوده و به صورت زنی ظاهر می‌شده است.

    الهام

    الهام :    (عربی) 1- به دل افکندن، در دل انداختن؛ 2- القاء معنی خاص در قلب به طریق فیض؛ 3- رسیدن فکر به ذهن و در معارف اسلامی القای امری از سوی خداوند به دل کسی؛ 4- (در قدیم) دریافت و شعور غریزی.

    الوان

    الوان :    (عربی) 1- رنگ‌ها، نوع‌ها، رنگارنگ، رنگین؛ 2- (در قدیم) گوناگون، گونه‌گون؛ 3- (در قدیم) اقسام، انواع؛ 4-(اَعلام) نام شهری در شهرستان شوش در استان خوزستان.

    اِلناز

    اِلناز :    (ترکی ـ فارسی) 1- مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر و ولایت؛ 2- موجب نعمت و رفاه و آسایش.

    اِلِنا

    اِلِنا :    (یونانی) (= هلن، هلنا)،    هلن و هلنا.

    المیرا

    المیرا :    (ترکی ـ فارسی) (ال = ایل + میرا) (به مجاز) فدائی ایل.

    الماس

    الماس :  (از یونانی) 1- (در مواد) کربن خالصی که در دما و فشار زیاد متبلور شده باشد. سخت‌ترین ماده‌ی طبیعی است و کاربردهای تزیینی و صنعتی دارد؛ 2- (در قدیم) ( به مجاز) شمشیر.

    اُلگا

    اُلگا :    (ترکی) (= الکا) (در قدیم) سرزمین، ناحیه؛ (اَعلام) قدیسه الگا [حدود 890-969 میلادی] اولین قدیسه‌ی روسی، همسر و نایب السلطنه‌ی امیر کِیف [945-957 میلادی]، که مسیحی شد و مسیحیت را در روسیه رواج داد.

    اُلفت

    اُلفت :    (عربی) خو گیری، انس‌، محبت، دوستی، همدمی، عادت کردن به کسی (چیزی) همراه با دوست داشتن ِاو (آن).

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اِلسانا

    اِلسانا :    (ترکی ـ فارسی) [ال = آل، شهر و ولایت، خویشی + سان (پسوند شباهت) + ا (الف اسم ساز)]، مثل ایل، مثل مردم ایل و شهر و ولایت، چون خویشان.

    اِلسا

    اِلسا :  (ترکی ـ فارسی) (ال= ایل+ سا (پسوند شباهت)) مثل ایل، همانند ایل.

    اُلدوز

    اُلدوز :    (ترکی) (= اولدوز)،    اولدوز.

    اِل‌آی

    اِل‌آی :    (ترکی) 1- ماه ایل؛ 2- (به مجاز) زیباروی ایل.

    اَکرم

    اَکرم :    (عربی) 1- گرامی‌تر، آزادتر، بزرگتر، بزرگوار، گرامی؛ 2- از نام‌های خداوند.

    اِکرام

    اِکرام :    (عربی) 1- بزرگداشت، گرامی داشتن، احترام‌کردن، حرمت، احسان؛ 2- از واژه‌های قرآنی.

    اِقلیما

    اِقلیما :   (معرب از یونانی) 1- (= اقلیمیا) (در قدیم) ماده‌ای که از گداختن برخی از فلزات مانند طلا و نقره به دست می‌آورند؛ 2- (اَعلام) نام دختر آدم(ع) که به نقل تاریخ در ازدواج هابیل بود.

    اَقدس

    اَقدس :    (عربی) 1- پاکتر، پاکیزه‌تر، مقدس‌تر؛ 2- عنوانی احترام آمیز برای بزرگان یا مکان‌های مقدس.

    اَفشان

    اَفشان :    1- افشاننده، پریشان، پراکنده، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان چنان که زلف؛ 2- (در گیاهی) ویژگی ریشه در گیاهان تک لپه‌ای که در آن تشخیص ریشه‌ی اصلی از ریشه‌ی فرعی ممکن نیست.

    اَفسون

    اَفسون :    1- نیرنگ، حیله، مکر؛ 2- سحرانگیزی، جاذبه؛ 3- آنچه جادوگران برزبان می  رانند، سخنی که برای فریب دادن و تحت تأثیر قرار دادنِ دیگران گفته می  شود؛ 4- (به مجاز) ویژگی دختری که به لحاظ زیبایی جاذبه دارد و دیگران را افسون ...

    افسانه

    افسانه :    1- سرگذشت، قصه، داستان، سرگذشت و حکایت گذشتگان؛ 2- افسون، سحر؛ 3- ترانه.

    افروزه

    افروزه :    1- آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره؛ 2- شهاب.

    افروز

    افروز :    افروختن، افروزنده.

    اِفراح

    اِفراح :    (عربی) (در قدیم) شاد کردن.

    اََفرا

    اََفرا :    (در گیاهی) 1- درختی از تیره‌ی افراها، اسپندان، اسفندان، بوسیاه؛ 2- کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا.

    اِفتخار

    اِفتخار :    (عربی) فخر، فخر کردن، نازش، نازیدن، سرافرازی.

    اَعظم

    اَعظم :    (عربی) 1- بزرگ، بزرگتر، بزرگترین، بزرگوار، بزرگوارتر؛ 2- از صفات خدوند.

    اَطهره

    اَطهره :   (عربی ـ فارسی) (اطهر + ه (پسوند نسبت)) منسوب به اطهر،   اطهر.

    اَطهر

    اَطهر :    (عربی) (در قدیم) پاکیزه‌تر، پاک تر، طاهرتر.

    اطلس

    اطلس :   (معرب از یونانی) 1- پارچه‌ی ابریشمی، پرنیان، دیبا، ابریشم گران‌بها؛ 2- (در نجوم) فلک نهم، فلک اطلس.

    اَشواق

    اَشواق :   (عربی) (جمع شَوق) (در قدیم) شوق  ها، آرزومندی  ها.

    اَشرف

    اَشرف:    (عربی) 1- گرانمایه تر، شریف‌تر؛ شریف‌ترین، والاترین؛ 2- (در قدیم) بالاتر؛ 3- (اَعلام) نام پیشین شهر بهشهر در استان مازندران.

    اُسوه

    اُسوه :  (عربی) 1- پیشوا‌، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد؛ 2- از واژه‌های قرآنی.

    اَسنا

    اَسنا :    ارفع، بلندتر، عالی‌تر.

    اَسمر

    اَسمر :    (عربی) (در قدیم) گندم‌گون؛ سبزه.

    اَسما

    اَسما :  (عربی) 1- نام‌ها، اسامی؛ 2- معارف، حقایق؛ 3- (در تفسیر قرآن) و (در تصوف) به معنای معارف، حقایق و علوم آمده است؛ 3- (اَعلام) 1) نام همسر پیامبر اسلام(ص)؛ 2) نام دختر امام موسی کاظم(ع)؛ 3) نام همسر حضرت علی(ع).

    اَسرین

    اَسرین :    (کردی) اشک، سرشک.

    اِسرا

    اِسرا :   (عربی) 1- به شب راه رفتن، در شب سیر کردن؛ 2- معراج پیامبر اسلام(ص)؛ 3- (اَعلام) نام هفدهمین سوره‌ی قرآن کریم دارای صد و یازده آیه.

    اَزهار

    اَزهار :    (عربی) (جمع زَهر) (در قدیم) گل‌ها، شکوفه‌ها.

    اریکا

    اریکا :    1- (در گیاهی) فوفل، پوفل، درختی از تیره‌ی نخل ها که در مناطق گرم آسیا می‌روید، نخل هندی؛ 2- (در عربی) فُوفَل، تانبُول، کَوتَل؛ (در انگلیسی و آلمانی) اریکا،  Areka،Areca .

    اَریسا

    اَریسا :    (معرب یونانی) (= ایرسا)، ( ایرسا.

    اَرنیکا

    اَرنیکا :    1- آریایی نیکو کردار، آریایی نیکو رفتار، 2- آریایی خوب و زیبا.

    اَرنَواز

    اَرنَواز :    1- آن که سُخنش رحمت می‌آورد؛ 2- (در شاهنامه) نام خواهر جمشید که ضحاک او را به همسری خود درآورد؛ 3- (در اوستا) ارنوک.

    ارمغان

    ارمغان :    (ترکی) تحفه‌ای که از جایی دیگر برند، سوغات، ره آورد.

    اُرکیده

    اُرکیده:    (فرانسوی) (در گیاهی) 1- گلی به شکل  های غیرعادی و رنگ  های درخشان، که یک گل  برگِ آن از دو گل  برگِ دیگرش بزرگتر است؛ 2- گیاه این گل که علفی است و انواع متعددی دارد که ممکن است پیچنده، بالارونده یا زمینی ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ارغوان

    ارغوان :    1- (در گیاهی) درختی است زینتی از تیره‌ی پروانه واران با گلهایی به رنگ سرخ مایل به بنفش؛ 2- (در گیاهی) گلی قرمز رنگ و چسبیده به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگ‌ها پدیدار می‌شود؛ 3- (به مجاز) چهره‌ی زیبا و ...

    اَرشین

    اَرشین :    1- دوست‌ترین؛ 2- (اَعلام) نام یکی از شاهدخت‌های هخامنشی است که در زمان خود به درایت و کاردانی مشهور بوده است.

    اَرزنده

    اَرزنده :    (صفت فاعلی از ارزیدن) 1- دارای ارزش، ارزشمند، ارزمند، شایسته و لایق؛ 2- (به مجاز) محترم، با شخصیت، مورد احترام.

    ادیبه

    ادیبه :    (عربی) (مؤنث ادیب)، ( ادیب. 1- ، 2- ، 3- ، 4- و5-

    ادنا

    ادنا : (عربی، ادنی) 1- از واژه  های قرآنی؛ 2- (در قدیم) کمترین، جزئی  ترین؛ 3- پایین  تر؛ 4- پایین  ترین، نازل  ترین.

    اِخلاص

    اِخلاص :    (عربی) 1- دوستی خالص داشتن، خلوص نیت داشتن، عقیده داشتن، عقیده پاک داشتن، ارادت صادق داشتن؛ 2- (در تصوف) یک سره روی کردن و پرداختن به خداوند؛ 3- (اَعلام) سوره‌ی صد و دوازدهم از قرآن کریم دارای چهار آیه؛ 4- (در قدیم) رها ...

    اختر

    اختر :    1- (در نجوم) جرم فلکی، ستاره، کوکب، نجم؛ 2- (در گیاهی) نام گل و گیاهی است؛ 3- (در قدیم) در باور قدما ستاره‌ی بخت و اقبال؛ 4- (در قدیم) سرنوشت، بخت، طالع؛ 5- (در قدیم) پرچم، عَلَم، درفش.

    اَحیا

    اَحیا :    (عربی) 1- زندگان؛ 2- زندگی؛ 3- زندگی از نو؛ 4-خاندان‌ها، قبیله‌ها.

    اَحلام

    اَحلام :    (عربی) 1- جمع حلم، بردباری‌ها، وقارها؛ 2- عقل‌ها؛ 3- جمع حلیم، بردباران.

    اِحسانه

    اِحسانه :    (عربی ـ فارسی) (احسان + ه (پسوند نسبت))، منسوب به احسان، ( احسان.

    اِحترام

    اِحترام :    (عربی) 1- حرمت داشتن، محترم بودن؛ 2- حرمت، پاس، بزرگداشت؛ 3- رفتار و گفتاری که نشان دهنده‌ی بزرگداشت و اهمیت دادن به کسی یا چیزی است.

    اَبریشم

    اَبریشم :    (پهلوی) 1- رشته‌ای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر؛ 2- (در گیاهی) گلی به صورتِ رشته‌های باریک آویخته به رنگ زرد یا سرخ که در تابستان‌ها می‌رویَد؛ 3- درخت این گل؛ 4- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) نوعی ...

    اِبتهاج

    اِبتهاج :    (عربی) 1- شادن شدن، خوش و خرم؛ 2- (در قدیم) شادمانی، خوشی.

    اِبتسام

    اِبتسام :    (عربی) 1- لبخند زدن، تبسم کردن؛ 2- (در قدیم) تبسم، لب‌خند.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

  • ۰ لایک
  • ۱۰۱ نظر

    اسم دختر با حرف ش

    اسامی دختر با شین

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شیوه

    شیوه :    1- روش، طریقه؛ 2- (در قدیم) عشوه، ناز، حالت، وضع؛ 3- (در عرفان) اندک جذبه را گویند که گاه هست و گاه نیست.

    شیوا

    شیوا :    1- ویژگی سخنی که به زیبای و با فصاحت بیان شده باشد، شمرده و واضح و دلنشین؛ 2- (در قدیم) فصیح، نغز، خوب؛ 3- (اَعلام) یکی از سه خدای بزرگ آیین هندو، که نماینده‌ی مرگ و تجدید حیات است.

    شینا

    شینا :    1- شنا و آب ورزی، شیناب، شناوری، 2- سعی و کوشش و جِد و جَهد.

    شیما

    شیما :    1- (عربی) زن خال دار؛ 2- (اَعلام) دختر حلیمه‌ی سعدیه خواهر رضاعی پیامبر اسلام(ص).

    شیلر

    شیلر :    (آعلام) ناحیه‌ای مرزی در شمال شرقی عراق، به صورت  پیش آمدگی در استان کردستان ایران، میان شهرستانهای بانه و مریوان. رود شیلر در آن جریان جریان دارد و از شهرهای مهم آن سلیمانیه است.

    شیلان

    شیلان :    (در قدیم) (در گیاهی) (= چیلان)، 1- درخت عناب؛ 2-(در مغولی) مهمانی، سور؛ 3- (در قدیم) غذا، طعام.

    شیلا

    شیلا :    نام نهری در سیستان و بلوچستان که از دریاچه‌ی هامون به خارج از آن جریان دارد.

    شیفته

    شیفته :    (صفت فاعلی از شیفتن)، آن که به کسی یا چیزی دل بسته است، عاشق.

    شیرین‌دخت

    شیرین‌دخت :    1- (شیرین + دخت = دختر)، دختر شیرین؛ 2- (به مجاز) زیبا، گرامی، عزیز.

    شیرین

    شیرین :    1- دارای مزه‌ی شیرینی؛ 2- (به مجاز) مطبوع، دلنشین و دلپذیر؛ 3- (به مجاز) زیبا؛ 4- (به مجاز) شیوا یا ادا شده با لهجه‌ای گوش نواز (سخن)؛ 5- (به مجاز) گرامی، عزیز، به طور دلپذیر، خیلی خوب، مطبوع و خوشایند شدن؛ 6- ...

    شیده

    شیده :    (شید= خورشید + ه (پسوند نسبت)) 1- منسوب به شید؛ 2- خورشید، نور، روشنی، روشنایی؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    شیدرخ

    شیدرخ :    1- آفتاب رو، درخشان رو؛ 2- (به مجاز) زیبا.

    شیدخت

    شیدخت :    (شید= خورشید + دخت = دختر) 1- دختر خورشید؛ 2- (به مجاز) زیباروی.

    شِیدا

    شِیدا :    1- عاشق، دلداده؛ 2- (در قدیم) آشفته و پریشان؛ 3- (در عرفان) شدت غلیان عشق و عاشقی را گویند، در این مقام عاشق خود را فراموش می‌کند. اهل جذبات را نیز شیدا گویند.

    شیبا

    شیبا :    (= شیوا)، آشفته، شیفته.

    شهین‌دخت

    شهین‌دخت :    (شهین + دخت = دختر)، 1- دخترِ شاهزاده؛ 2- (به مجاز) دخترِ بلند مرتبه و عالی مقام.

    شهین

    شهین :    (شه + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به شاه؛ 2- (به مجاز) دارای ارزش و مقامِ شاهانه.

    شهناز

    شهناز :    1- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه شور؛ 2- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) از لحن‌های قدیم ایرانی؛ 3- شاهناز.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شهلا

    شهلا :    (عربی) 1- دارای چشم رنگ سیاه چون رنگ چشم میش؛ 2- (به مجاز) زیبا و فریبنده (چشم)؛ 3- (در گیاهی) ویژگی نوعی نرگس که حلقه‌ی وسط آن سرخ یا بنفش است؛ نرگس، نرگس شهلا.

    شهگل

    شهگل :    بهترین گل، گلِ شاهانه.

    شهزاد

    شهزاد :    1- شاهزاده، فرزند شاه یا از نسل شاه؛ 2- عنوان برای امامزاده‌ها.

    شهره

    شهره :    (عربی) مشهور، نامور.

    شهرو

     شهرو :  حکومت کننده، سلطنت کننده؛ 2- (اعلام) 1) شهرو [اساطیر] از زمان ایران باستان است که نمایه  ای از زنِ دانا، اندیشمند و توانا را به تماشا می  گذارد. نویسنده  ی داستان حماسی برزونامه در چهره  ای که از این زن رسم کرده است ...

    شهرناز

    شهرناز :    (اعلام) (در شاهنامه) نام دختر جمشید که او را با خواهرش ارنواز به ایوان ضحاک بردند و ضحاک او را از جادویی بپرورد و کژی و بدخویی آموخت و چون فریدون به کاخ ضحاک درآمد فرمان داد تا او و ارنواز را ...

    شهرزاد

    شهرزاد :    1- (مخفف شهرزاده)، زاده‌ی شهر، شهری؛ 2- (اَعلام) شخصیت اصلی کتاب هزار و یک شب، که به همسری پادشاه در می‌آید و هر شب بخشی از داستانهای هزار و یک شب را برای او نقل می‌کند.

    شهربانو

    شهربانو :    1- (در قدیم) همسر پادشاه، ملکه؛ 2- (اَعلام) دختر یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی، که گفته می‌شود پس از اسیر شدن به دست مسلمانان، به عقد امام حسین(ع) در آمد و امام زین‌العابدین(ع) فرزند اوست. بقعه‌ای به نام بی‌بی‌شهربانو در شهرری به ...

    شهدخت

    شهدخت :    (شه = شاه + دخت = دختر)، 1- دختر شاه؛ 2- (به مجاز) عالی قدر و ارزشمند.

    شهد

    شهد :    (عربی) 1- عصاره‌ی میوه که بر اثر جوشیدن غلیظ شده است؛ 2- ماده‌ی قندی مذاب یا مایع؛ 3- (در قدیم) عسل؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) هر چیز دلپذیر و مطبوع.

    شهپر

    شهپر :    (= شاه پر)، هر یک از پرهای اصلی پرندگان.

    شوکت

    شوکت :    (عربی) 1- جاه و جلال؛ 2- عظمت، بزرگی

    شوکا

    شوکا :    1- نوعی گوزن بومی اروپا و آسیا؛ 2- (در مازندرانی) به معنی آهو و غزال.

    شورانگیز

    شورانگیز :    1- ایجاد کننده‌ی هیجان، هیجان انگیز؛ 2- (در قدیم) آشوب به پا کننده، فتنه انگیز.

    شَمین

    شَمین :    (عربی ـ فارسی) (شم = بو، رایحه + ین (پسوند نسبت))، خوشبو.

    شمیمه

    شمیمه :    (عربی) (در قدیم) بوی خوش.

    شمیم

    شمیم :    (عربی) (در قدیم) بوی خوش.

    شُمیلا

    شُمیلا :    قلب شده‌ی [پدیده آوایی در زبان مثل: دیوار و دیوال] شُمیرا.    شُمیرا و سمیرا. 1-

    شمیسا

    شمیسا :    (= شمسا)، ( شمسا.

    شمه

    شمه :    (عربی، شَمَّة) (در قدیم) بوی خوش.

    شمشاد

    شمشاد :    1- (در گیاهی) درختچه‌ای همیشه سبز با انواع مختلف که در حاشیه‌ی باغچه‌ها کاشته می‌شود؛ 2- (در قدیم) مرزنگوش؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) شخص خوش قد و قامت؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) زلف و معشوق.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شمسی

    شمسی :    (عربی ـ فارسی) 1- (منسوب به شمس)، 2- دارای شمس (خورشید)؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) سرخ رنگ.

    شمسه

    شمسه :    (عربی ـ فارسی) 1- نقش زینتی به شکل خورشید که در تذهیب، جواهر سازی، کاشی کاری و مانند آنها به کار می‌رود؛ 2- نوعی پارچه؛ 3- (در قدیم) خورشید؛ 4- (به مجاز) عالی‌ترین و بهترین فرد.

    شمس‌جهان

    شمس‌جهان :    (عربی ـ معرب فارسی) 1- خورشید جهان، آفتاب گیتی؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    شمامه

    شمامه :    (عربی) 1- (در قدیم) رایحه و بوی خوش؛ 2- گلوله‌ی خوشبو، دستنبو؛ 3- (به مجاز) شخص یا چیز دوست داشتنی و خوشایند.

    شَلیر

    شَلیر :    (= شَلیل)،1- میوه‌ی خوشبو و گوارا و آبدار شبیه شفتالو و هلو؛ 2- درخت این میوه.

    شَلاله

    شَلاله :    (عربی) 1- آبشار؛ 2- (در منابع عربی) شلال؛ 3- (در ترکی) آبشار، فوّاره.

    شکیلا

    شکیلا :    (عربی ـ فارسی) (شکیل = خوشگل، زیبا + ا (پسوند نسبت))، منسوب به شکیل، خوشگل و زیبا.

    شکیبا

    شکیبا :    صبور، برد بار، باشکیبایی.

    شکوه

    شکوه :    حالتی در کسی که به بزرگی جلوه کند و احترام برانگیزد یا چشم‌ها را خیره کند، بزرگی، حشمت و جلال.

    شکوفه

    شکوفه :    (در گیاهی) هریک از گل‌های درختان میوه که معمولاً در فصل بهار می‌شکفند.

    شکوفا

    شکوفا :    1- ویژگی گل یا غنچه‌ای که باز شده است، شکفته؛ 2- (به مجاز) با رونق، پیشرفته، رشد یافته.

    شکرانه

    شکرانه :    (عربی ـ فارسی) 1- سخنی که به عنوان سپاسگزاری گفته می‌شود، یا عملی که برای سپاس انجام می‌شود، یا آنچه به عنوان هدیه برای قدردانی داده می‌شود؛ 2- (در قدیم) (در حالت قیدی) به عنوان سپاسگزاری برای تشکر؛ 3- شکرگزاری و حق ...

    شقایق

    شقایق  :    (عربی) 1- (در گیاهی) گلی سرخ رنگ؛ 2- گیاهی یک ساله و علفی یا کاشتنی این گل که بیشتر در مزارع، دشت ها و دامنه‌های کوهستان می‌روید؛ 3- کاسه بشکنک.

    شفیعه

    شفیعه :    (عربی) (مؤنث شفیع)،    شفیع.

    شفق

    شفق :    (عربی) نوری سرخ که تا مدتی پس از غروب خورشید از آسمان به زمین می‌تابد.

    شفا

    شفا :    (عربی) 1- بهبود، بهبود یافتن از بیماری؛ 2- (در اصطلاح عرفانی) از میان رفتن بیماری دل به سبب تابش انوار ملکوتی است؛ 3- (اَعلام) دایرة المعارف عربی از ابن سینا، در زمینه‌ی منطق، علوم طبیعی، ریاضیات و الاهیات، که بیشتر آن به ...

    شعله

    شعله :    (عربی) زبانه‌ی آتش، بخش گرم و نورانی آتش.

    شریفه

    شریفه :    (عربی) (مؤنث شریف)، ( شریف.

    شریعه

    شریعه :    (عربی) 1- شریعت،   شریعت؛ 2- (در قدیم) محل در آمدن به آب، محل برداشتن آب از رودخانه و مانند آن.

    شریعت

    شریعت :    (عربی) 1- شرع؛ 2- (در قدیم) طریقه، روش؛ 3- (در اصطلاح) اقوال واعمال و احکامی است که حق تعالی به زبان پیامبر اسلام(ص) بر بندگان مقرر فرموده است و موجب انتظام امور معاش و معاد است.

    شَرمینه

    شَرمینه :    (شرم + اینه (پسوند نسبت))، منسوب به شرمین، + شرمین.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شَرمین

    شَرمین :    (در قدیم) شرمگین، با حُجب و حیا، خجالت زده.

    شَرف‌نسا

    شَرف‌نسا :    (عربی) موجب آبرو،‌ حرمت و اعتبار زنان.

    شَرف

    شَرف :    (عربی) 1- حرمت و اعتباری که از رعایت کردن ارزش‌های اخلاقی بوجود می‌آید، بزرگواری، افتخاری که از امری نصیب شخص می‌شود؛ 2- برتری؛ 3- (در احکام نجوم) محل یک سیاره در منطقه‌البروج که سیاره در آن محل تأثیری قوی دارد.

    شرافت

    شرافت :    (عربی) 1- حالتی در شخص که او را از ارتکاب رذایل باز می‌دارد؛ 2- بزرگ منشی، بزرگواری.

    شَراره

    شَراره :    (عربی) 1- شرار، پاره‌ای از آتش که به هوای پرد، جرقه، اخگر؛ 2- (به مجاز) درخشش، روشنی.

    شبنم

    شبنم :    (در علوم زمین) رطوبت هوا که مخصوصاً هنگام شب، در مجاورت اجسام سرد به مایع تبدیل می‌شود به شکل قطره‌های کوچک آب بر سطح آنها می‌نشیند، ژاله.

    شباهنگ

    شباهنگ :    (= شب آهنگ) 1- (در قدیم) (در نجوم) شِعرای یمانی، ستاره‌ی بامدادی، ستاره‌ی سهیل؛ 2- نام پرنده‌ای (بلبل)، شب آهنگ کننده، مرغ سحر، مرغ سحرخوان.

    شاینا

    شاینا :    شاهدانه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    شایسته

    شایسته :    (صفت فاعلی از شایستن)، 1- دارای ویژگی مطلوب، مناسب، سزاوار و در خور، لایق؛ 2- دارای توانایی‌های لازم برای به دست آوردن چیزی یا انجام دادن کاری.

    شایا

    شایا :    (= شایسته)، ( شایسته.

    شاهده

    شاهده :    1- منسوب به شاهد؛ 2- زیبارو؛ 3- (به مجاز) محبوب و معشوق.

    شاه‌پری

    شاه‌پری :    پری، عنبر.

    شانلی

    شانلی :    ( ترکی) 1- افتخار آمیز؛ 2- مشهور.

    شادیه

    شادیه :    1- وضع و حالت شاد، شاد بودن، خوشحالی، سرور؛ 2- (در قدیم) جشن؛ 3- (در عرفان) بسطی که پس از قبض برای سالک حاصل می‌شود.

    شادی

    شادی :    1- وضع و حالت شاد، شاد بودن، خوشحالی، سرور؛ 2- (در قدیم) جشن؛ 3- (در عرفان) بسطی که پس از قبض برای سالک حاصل می‌شود.

    شادلین

    شادلین :    (شاد + لین = نرمی و ملایمت)، شاد رویِ نرمخو و آرام.

    شادان

    شادان :    1- شاد، مسرور؛ 2- (در حالت قیدی) باحال شاد، شادمانه.

    شاداب

    شاداب :    با طراوت، تازه، شاد، شادان، مسرور.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۶۹ نظر

    اسم دختر با حرف ت

    اسم ناز دخترانه

    اسامی دختر حرف ت

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    لیست اسم های جدید برای دختر و پسرجدید

    تینا

    تینا :    1- (در زند و پازند) گل سرخ ؛ 2- (در عربی) طین.

    تیام

    تیام :    اسم دخترانه و پسرانه - (لُری) 1- چشمانم؛ 2- (به مجاز) عزیز و گرامی.

    تهمینه

    تهمینه :    [مرکب از «تهم» به معنی نیرومند و قوی + «ینه»/ ine ـ/ پسوند نسبت)] 1- منسوب به تهم؛ 2- (به مجاز) نیرومند قوی؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) همسر رستم، دختر شاه سمنگان و مادر سهراب.

    تَهانی

    تَهانی :    (عربی) (در قدیم) تهینت گفتن به یکدیگر.

    توران‌دخت

    توران‌دخت :    (توران+ دخت = دختر)، 1- دختر تورانی؛ 2- (اَعلام) نام دختر خسرو پرویز که بعد از شیرویه به شاهی رسید.

    توران

    توران :    (در پهلوی، turān )، (تور = پسر فریدون + ان (پسوند نسبت)) (اَعلام) 1) سرزمین تورانیان که منسوب به تور پسر فریدون می‌باشد؛  2) (در قدیم) قوم باستانی در داستانهای ملی ایران، که در روزگار کیانیان با ایرانیان در جنگ بودند؛ 3) ...

    توتیا

    توتیا :    1- از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می‌کند؛ 2-نوعی ماده شیمایی که به عنوان سُرمه استفاده می‌کنند.

    تَوار

    تَوار :    1- (در کردی) پرنده؛ 2- نوعی ریسمان؛ 3- (اعلام) 1) (توارکوه) نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس ؛ 2) نام محلی در ناحیه برسویر در ایالت دوسِور فرانسه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    تَندیس

    تَندیس :    1- مجسمه؛ 2- (در قدیم) بت، تصویر برجسته، تمثال؛ 3- (به مجاز) زیباروی.

    تَمنا

    تَمنا :    (عربی) 1- آرزو؛ 2- خواستن چیزی معمولاً همراه با فروتنی و تواضع.

    تِلّی

    تِلّی :    (ترکی) 1- موهای پر پشت و بلند، دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، زلف دار؛ 2- زباندار و سخنور.

    تِلما

    تِلما :    (عربی) گندمگون.

    تَکتَم

    تَکتَم :    1- نام چاه زمزم؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع). [مرحومِ دهخدا معتقد است که: نام مادر حضرت رضا (ع) را نجمه نوشته‌اند که بعداً به «تکتم» و «طاهره» مسمی شده و ظاهراً این قول استوار نمی‌نماید].

    تسنیم

    تسنیم :    (عربی) 1- از ریشه‌ی «سنم» در لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» و نیز «بزرگ و مهتر قوم گردیدن» است؛ 2- (اَعلام) طبق روایات چشمه‌ای در بهشت، مذکور در قرآن کریم. و (به مجاز) آب آن چشمه.

    تُرنج

    تُرنج :    1- (در گیاهی) بالنگ؛ 2- طرحی (در قدیم) مرکّب از طرح‌های اسلیمی و گل و بوته‌ای که معمولاً در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار می‌رود؛ 3- گُویی از مواد معطر.

    تِرمه

    تِرمه :    نوعی پارچه (قیمتی) از جنس کرک، پشم، یا ابریشم با نقش‌های بته جقه، اسلیمی، و مانند آنها که معمولاً از آن، جانماز، بقچه و لباس تهیه می‌کنند.

    تَرلان

    تَرلان :    1- (در ترکی) مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ 2- (در کردی) 1) به معنی زیبا؛ 2) نام نوعی اسب است.

    تَرانه

    تَرانه :    1- (در موسیقی) شعری متشکل از چند بیت مقفا و هم‌سان از نظر تعداد هجاها و مصراع‌ها که با آواز خوانده می‌شود؛ لید؛ 2- (در موسیقی) هرنوع سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده شود؛ 3- (در موسیقی ایرانی) قطعه آوازی، نوع جدیدی ...

    تُحفه

    تُحفه :    (عربی) 1- هدیه؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شخص بسیار ارزشمند.

    تبسّم

    تبسّم :    (عربی) 1- لبخند، خنده‌ی بدون صدا؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) درخشیدن.

    تبرّک

    تبرّک :    (عربی) 1- مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی؛ 1- برکت گرفتن.

    تانیا

    تانیا :    در گویش خراسانی به معنی توانستن (؟).

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    تامیلا

    تامیلا :    (عربی) 1- (مصدر باب تفعیل) از روی امیدواری، امیدوارانه؛ 2- در برخی منابع به معنی بخشنده.

    تامارا

    تامارا :    (اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکناره‌ی جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمده‌ی دریای بالتیک.

    تالین

    تالین :    (اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکناره‌ی جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمده‌ی دریای بالتیک.

    تارا

    تارا :    ستاره، کوکب، مردمک چشم.

    تابنده

    تابنده :    (صفت فاعلی از تابیدن)، آنچه می‌تابد و نورافشانی می‌کند، درخشان.

    تابان

    تابان :    دارای نور و روشنی، درخشان، روشن.

    لیست اسم های جدید برای دختر و پسرجدید

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۴۴ نظر