اسم های خوشکل و شیک دوقلوی پسر:
آراز و اوکتای
الشن و الوین
ارمیا و ایلیا
آرتین و آرمین
عرشیا و عرفان
امیرمحمد و امیرحسین
آرش و ارین
علی و عماد
سپهر و سهیل
آراد و آراز
عماد و عرفان
عرفان و احسان
امید و نوید
حمید و حامد
سامان و شایان
عرفان و عارف
افشین و فرشید
ایمان و ایلیا
عرفان و آرمان
آرمین و آروین
شایان و رادان
عرشیا و بردیا
ایلیا و ارمیا
ایلیا و شنتیا
آریا و آرتا
رادین و رادوین
سینا و سروش
آرسام و آرشام
آرسام و آرشام
آراد و آرسام
رامیتن و آبتین
سام و رهام
فربد و رامبد
کوروش و داریوش
آرمین و آبتین
ارسالی دوستان از طریق نظرات:
آراد و باراد، هیرسا و هورا، آرشام و آرشان، آرسام و برسام، آرسام و آرسن، آرسین و یاسین، معین و متین، سروین و سیروان،
قدیمی ترین اسامی مردان و پسران
ضربعلی- سلطانعلی- قربانعلی- تیمور- مشدی- رمضان- ریزعلی- کرم- مرسدس- جمال- شربتعلی- بخشعلی- زلفعلی- الله بخش- یارحسین- نقدعلی- کبلعلی- قنبر- بمانعلی- براتعلی - مونس آقا- شیر علی- گل مراد- قلی- غفور- وهاب- آقا وردی - تاریوردی- حق وردی -امام وردی - خداوردی- اجاق وردی - آقاجان -آغابابا- جمعه- شنبه- بابا- گرگعلی- رجب- شعبان- صفر- رمضانعلی- حشمت- نصرت- قدمعلی- چراغعلی- رحمخدا- پناه برخدا- بلال- مظفر- حمزه- بهادر- بشیر- صحبت لله- فرج لله- ابولفتح- کاووس- شاه مراد- خانکرم- صیاد- مروت- عیواض- شهرت علی- عسگر- اسکندر- اژدر- خانکیشی- بال اوغلان- قارداش- پاشا- بایرام- ابیل- جولان- بالاش- درویش- ربعلی- قوچعلی- بیوک- عین الله- غنضفر- کتابعلی- مطلبعلی- مانگه- نورمن- صدتومنی- طلا پنج علی- اجاقعلی- نقرعلی-چراغعلی- کتاب- مسیب- جهانشا- ارستون- یارمحمد- نوروز- داداش- فرمان- قابوس- روح ا...- جهانگیر- سر کارآقا- اسم علی- گرگ - شیرعلی- ظفرعلی- گدا- گداعلی- نورعلی- عشقعلی- صفدرعلی- ابراهیم میرزا- سلبعلی- دولت- گرگعلی- چراغ علی- روشن علی- قیبلی- مشت علی- غلام علی- میرآقا- سلطان علی - فضلعلی- سبزعلی- شیر علی- فیروز علی- غضنفر- ستم- مسکو- قبلعلی- عزیز- رشید- خانعلی- ژوزف- شوقعلی- نوراله- اقابیگم- غضنفر- جمعه علی- صفر- ماندنی- رجبعلی- براتعلی- مریژ (نامی لری)- اوستعلی- قاعوتی (به معنای مورچه)- ودوود- شوقی- خدا رحم- علی یار- شهاب السلطنه
ایلیار : (ترکی ـ فارسی) دوست و رفیق ایل، یار و یاور ایل، کسی که همدم و مونس ایل و طایفه است.
ایلیاد : (ترکی ـ فارسی) 1- یاد ایل، به یاد ایل؛ 2- (در یونانی) منظومهی منسوب به هومر در شرح جنگ تروا، معروفترین حماسهی دنیای قدیم و از شاهکارهای ادبیات جهان [قریب به 9 قرن پیش از میلاد].
ایلمان : (ترکی) سمبل ایل.
ایلقار : (ترکی) عهد و پیمان.
ایلشَن : (ترکی) (= الشن)، ( اِلشن.
اسم های جدید ترکی استانبولی پسرانه همراه با معنی
امیرپاشا : (عربی ـ ترکی) از نامهای مرکب، ( امیر و پاشا.
امیربهادر : (عربی ـ ترکی) 1- پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاع؛ 2- (اعلام) لقب حسین پاشاخان قراباغی [1336 هجری] از دولتمردان دربار مظفرالدین شاه محمّدعلی شاه و از دشمنان سرسخت مشروطه.
امیراصلان : (عربی ـ ترکی) پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر.
امیرارسلان : (عربی ـ ترکی) 1- (به مجاز) امیر و پادشاه شجاع و دلیر؛ 2- (اَعلام) امیر ارسلان رومی پسر پادشاه روم و قهرمان داستان مشهور فارسی از نقیب الممالک، داستان سرای دربار ناصرالدین شاه.
الیار : (ترکی ـ فارسی) یار و یاور ایل، دوست و رفیق ایل، یار شهر و ولایت، یاور خویشان.
اِلشن : (ترکی) شادی ایل، حاکم، رهبر، حکمران یک منطقه.
اُکتای : (ترکی) 1- (اَعلام) نام پسر چنگیز؛ 2- (در ترکمنی) نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش.
اَفشار : (ترکی) 1- معاون و شریک؛ 2- (در موسیقی ایرانی) گوشهای در دستگاه شور (آوازِ افشاری)؛ 3- (اَعلام) 1) ایل بزرگی از غُزها، که همراه سلجوقیان به ایران آمدند و بعدها طایفههای مختلف آن در خراسان، آذربایجان (مراغه و ارومیه)، خمسه، خوزستان، فارس و ...
اَصلان : (ترکی) (= اسلان) شیر، شیر بیشه.
اَرسلان : (ترکی) 1- شیر، شیر درنده، اسد؛ 2- از نامهای خاص ترکی؛ 3- (به مجاز) مرد شجاع و دلیر.
اتابک : (ترکی) 1- پدربزرگ؛ 2- (در قدیم) در دورهی قاجار, لقبی که به وزیران داده میشد؛ 3- لقب هر یک از پادشاهان مستقل که حکومتهای محلی داشتند؛ کسی که پرورش فرزندان پادشاه و بزرگان را بر عهده داشت؛ 4- (اَعلام) 1) میرزاعلی اصغرخان اتابک: ...
آیدین : (ترکی) 1- به معنی روشنایی، روشن، آشکار، شفاف، نورانی، صاف، معلوم، واضح؛ 2- روشنفکر؛ 3- (اَعلام) 1) نام شهری در جنوب شرقی ازمیرِ ترکیه؛ 2) نام سلسلهای از امرای ولایت لیدیا.
آیدن : (ترکی) (= آیدین)، ( آیدین. 1- و 2-
آران : (اَعلام) 1) نام پادشاه آذربایجان در عهد باستان؛ 2) نام سرزمینی در شمال غربی ایران و مغرب دریای خزر (کشور آذربایجان)؛ 3) نام شهری است که قباد آن را بنا کرده است؛ 4) نام شهری در کاشان.
آراس : 1- (در ترکی) آراز، به معنی رود ارس؛ 2- (اَعلام) مرکز استان پادوکاله، در شمال فرانسه.
آراز : (ترکی) 1- ارس؛ 2- (اَعلام) قهرمان منسوب به طایفهی آس. + ن.ک. آراس، 1-
آتیلا : 1- (ترکی) (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامی، نامدار(؟)؛ 2- (اَعلام) پادشاه هونها [434-453 میلادی] که به روم شرقی تاخت و کشتار و ویرانی بسیار کرد، در جنگ با روم غربی شکست خورد، کشیشان به او تازیانهی ...
آتا : (ترکی) 1- پدر، جد، سرپرست، ریش سفید؛ 2- (اَعلام) نام پادشاهی در دامنههای شمالی جبال «نیشپو» که در جنوب آن «داگارا» واقع بود. و محتملاً در نقطهای [در جغرافیای قدیم] از ناحیهی صحنه (سنندج) که توسط لشکر آشوریان تار و مار شد.
بِهتاش : (فارسی ـ ترکی) [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو + تاش(ترکی) (پسوند) = هم، شریک، صاحب به علاوه عنوانی برای امیران ترک.] 1- به معنی شریک خوب، صاحب اخلاق و رفتار نیکو؛ 2- ویژگی امیری ...
بَکتاش : (ترکی) (در قدیم) 1- فرماندهی یگ گروه، بزرگ ایل؛ 2- هر یک از خادمان و همراهان یک امیر، بزرگ ایل و طایفه.
تایماز : (ترکی) پابرجا، استوار.
سَنجر : (ترکی) 1- یعنی مرغ شکاری؛ 2- (اَعلام) [511-552 قمری] شاه سلسلهی سلجوقی، که پس از چند جنگ پیروزمند بر ضد شاه غزنوی و اَتسِز خوارزمشاهی به دست غُزان اسیر شد و مدتی را در اسارت گذراند [548-551 قمری] و اندکی پس از آزادی ...
شهریار : 1- پادشاه، شاه؛ 2- (در قدیم) حاکم، فرمانروا؛ 3- (اَعلام) 1) پسر خسرو پرویز از شیرین و پدر یزدگرد سوم ساسانی؛ 2) (در شاهنامه) پسر برزو، نوادهی رستم؛ 3) محمّدحسین شهریار [1285-1367 شمسی] شاعر ایرانی، از مردم آذربایجان، سرایندهی شعر به فارسی و ...
علیپاشا : (عربی ـ ترکی) از نامهای مرکب، علی و پاشا.
محمّدپاشا: (عربی ـ ترکی) از نامهای مرکب، محمّد و پاشا.
یاشار : (ترکی) به معنی زنده باد!، آفرین!.
زایر : (عربی) 1- آن که به زیارت اماکن مقدسه میرود، زیارت کننده؛ 2- (در قدیم) دیدار کننده، زائر؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) تقاضا کننده.
زاهد : (عربی) 1- پارسا، پرهیزکار؛ 2- (در تصوف) آن که از دنیا و بهرههای آن روی گردان است و مدام در حال عبادت و ذکر است؛ 3- (اَعلام) شیخ زاهد گیلانی از عارفان بنام ایرانی در قرن 7 هجری.
زاوش : (یونانی) نام ستارهی مشتری، زاوش، مشتری، به قولی از کلمهی یونانی زوس zeus (خدای بزرگ) مشتق باشد. + ن.ک. راوش.
زال : 1- (= زر) سفید موی؛ 2- (اَعلام) پسر سام و پدر رستم، پهلوان افسانه ای ایران، که به وسیله ی سیمرغ پرورش یافت.
زاگرس : (اَعلام) نام رشته کوهی که از مغرب ایران تا شرق ترکیه و شمال عراق ادامه دارد که همان کوههای پشتکوه کنونی یا پاطاق است و یونانیان آن را زاگرس گفتهاند.
چند اسم جدید و تازه و قشنگ پسر و دختر
لیست اسم های جدید برای دختر و پسر
نظرسنجی خوشگلترین و زیباترین نام های پسرانه
اسم های مورد علاقه فرزند پسر و دختر تهرانیها
اسم های مورد علاقه فرزند پسر و دختر تهرانیها
اسم گیلانی (گیلکی) و مازندرانی (مازنی) پسرانه
نام و اسم های زیبای پسر با ریشه فرانسه ای
نام دخترانه و پسرانه اوستایی پهلوی
اسم های پسرانه خارجی جدید و با کلاس
انتخاب اسم های جدید ترکی پسرانه