ظریفه : (عربی) (مؤنث ظریف)، ظریف.
ظریف : (عربی) 1- دارای اجزا یا ساختار نازک، باریک و همراه با ظرافت و تناسب؛ 2- ویژگی آن که (به ویژه زن) اندامی کوچک، ریز نقش، و متناسب یا حرکات و رفتاری همراه با ظرافت و نرمی دارد؛ 3- (به مجاز) دقیق یا ...
طَیبه : (عربی) (مؤنث طیب)، ی طیب.
طَهورا : (عربی) 1- از واژههای قرآنی (و انزلنا من السماء ماء طهورا) به معنی پاک کننده، تطهیر کننده؛ 2- (به مجاز) پاک و پاکیزه.
طوعه : (عربی) 1- اطاعت، فرمانبری؛ 2- (اَعلام) نام زنی که مسلم ابن عقیل به خانه او پناه برد.
طوبی : (معرب از عبری) 1- خیر، شادی، سعادت، بهشت؛ 2- درختی در بهشت؛ 3- (مؤنث اطیب) به معنی پاکیزهتر، پاکیزه، نیکو؛ 4- طوبی به صورت شبه جمله (در عربی) (در قدیم) به معنی خوشا (برگرفته از قرآن کریم).
طنین : (عربی) 1- انعکاس صوت، پژواک؛ 2- حالتی از صدا که دارای تأثیر و نفوذ باشد؛ 3- خوش آهنگی.
طَناز : (عربی) 1- ویژگی زن یا دختری که ظاهری زیبا و حرکات و رفتاری دلنشین و همراه با ناز و عشوه دارد؛ 2-(به مجاز) بسیار زیبا، دلنشین و فریبنده؛ 3- (در قدیم) آن که به کنایه و از روی طنز و ریشخند سخن ...
طُلوع : (عربی) 1- دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن؛ 2- (به مجاز) ابتدای روز؛ 3- (به مجاز) آغاز پیدایش چیزی؛ 4-(در نجوم) پیدایی و آشکار شدن ستاره هنگامی که تحتالشعاع خورشید نباشد، مقابلِ غروب.
طَلعت : (عربی) (در قدیم) چهره، روی.
طَلیعه : (عربی) (به مجاز)، طلایه. ( طلایه.
طُلوع : (عربی) 1- دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن؛ 2- (به مجاز) ابتدای روز؛ 3- (به مجاز) آغاز پیدایش چیزی؛ 4-(در نجوم) پیدایی و آشکار شدن ستاره هنگامی که تحتالشعاع خورشید نباشد، مقابلِ غروب.
طَلعت : (عربی) (در قدیم) چهره، روی.
طَلایه : (عربی) (به مجاز) نشانه یا جلوهی نخستین از هر چیز که پیش از دیگر نشانهها نمایان شود.
طَلا : (عربی) 1- زر، فلزی زرد رنگ و قیمتی؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) هر شیئی یا هر شخص بسیار ارزشمند؛ 3- (به مجاز) آب طلا.
طَریفه : (عربی) (مؤنث طریف) (در قدیم) نو، تازه).
طَراوت : (عربی) 1- تر و تازگی؛ 2-(در قدیم) (به مجاز) سامان و رونق.
طاهره : (عربی) 1- (مؤنث طاهر)، زن پاک از پلیدی و عیوب. + ( طاهر. 1- ، 2- و3- ؛ 2-(اَعلام) لقب حضرت فاطمه(س).
طاووس : (معرب از آرامی) 1- پرندهای از خانوادهی کبک که پرهای رنگارنگ و زیبا دارد؛ 2- (در نجوم) یکی از صورتهای فلکی در نیمکرهی جنوبی آسمان، میان صورتهای اُکتان، تلسکوپ و هندی.
حیات : (عربی) زندگی، زیست.
حوریه : (عربی) زن سفید پوست و زیباروی.
حوریا : (عربی ـ فارسی ـ فارسی) [حور = زن زیبای بهشتی، زنان زیبای بهشتی+ ی (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، 1- منسوب به حور؛ 2- (به مجاز) زن یا دختر حورچهر، زن زیبارو و پریگونه.
حوری : (عربی ـ فارسی) 1- (در ادیان) حور؛ 2- (به مجاز)، زن زیبا.
حوروش : (عربی ـ فارسی) (حور+ وش (پسوند شباهت)) دختری چون زن (زنان) زیبای بهشتی.
حورالعین : (عربی) (در قدیم) زن یا زنان سفیدپوست درشت چشم.
حورا : (عربی) 1- (در قدیم) (در ادیان) حور، زن زیبای بهشتی؛ 2- زنِ سفید پوستِ سیاه چشم و موی.
حوا : (عربی)1- نخستین انسان ماده در مذاهب سامی؛ 2- (در نجوم) (= ماراَفسای) صورت فلکی بزرگی در آسمان نیمکرهی جنوبی، که آن را به صورت مارگیری مجسم می کنند که ماری را با دو دست گرفته است؛ 3- (اَعلام) به روایت تورات و ...
حنیفه : (عربی) (مؤنث حنیف) دختر درست و پاک، دختر راستین، زن ثابت قدم در دین.
حَنیسه : (عربی) زن شجاع.
حَنّانه : (عربی) 1- بسیار نوحه کننده، ناله کننده؛ 2- ستونی که قبل از ساختن منبر پیامبر اسلام(ص) هنگام وعظ به آن تکیه میفرمودند.
حنا : (عربی) گیاهی درختی که گلهای سفید و معطر دارد، گرد بسیار نرم سبز رنگی از گیاهی به همین نام.
حمیرا : (عربی) 1- (مصغّر حمرا)، زن سرخ و سپید، زن سرخ؛ 2- (اَعلام) لقبی که پیامبر اسلام(ص) به عایشه داده بود.
حمیده : (عربی) 1- (مؤنث حمید) ستوده، پسندیده؛ 2- (اَعلام) مادر امام موسی کاظم(ع).
حمده : (عربی) سپاس و شکرگزاری.
حماسه : (عربی) 1- کاری افتخار آفرین؛ 2- نوعی شعر؛ 3- دلیری، شجاعت، بیباکی.
حِلیه : (عربی) 1- (در قدیم) زینت، پیرایه، زیور؛ 2- (به مجاز) مشخصات صورت و اندام.
حلیمه : (عربی) (مؤنث حلیم) زن خویشتن دار، صبور و با تحمل، دختر بردبار.
حَلیا : (عربی) زیور و آرایش.
حُلما : (عربی) (جمع حَلیم) بردباران، صبوران.
حکیمه : (عربی) (مؤنث حکیم)، زن حکیم و دانشمند.
حفیظه : (عربی) 1- موکّل به چیزی؛ 2- حافظ و محفوظ.
حَفصه : (عربی) 1- اسد، شیر؛ 2- (اَعلام) دختر عمر بن خطاب و همسر پیامبر اسلام(ص).
حشمت : (عربی) 1- بزرگی و احترام ناشی از داشتن قدرت و ثروت بسیار؛ 2- (در قدیم) شرم، حیا، پروا.
حَسیبه : (عربی) دارندهی نام و شرف و بزرگی، زنِ شریف در اصل و نسب.
حَسِیبا : (عربی ـ فارسی) (حَسِیب = پاک نژاد، پاکزاد، اصیل + ا (پسوند نسبت))، دارای اصل و نسب، پاک نژاد، پاکزاد و اصیل.
حُسنیه : (عربی) نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکو.
حَسنه : (عربی) خوب، نیک، پسندیده، عمل نیک و پسندیده؛ عمل پسندیده به ویژه عمل مطابق با شرع، کار نیک.
حُسنا(حُسنی) : (عربی) (در قدیم) نیک، پسندیده.
حَسْنا : (عربی) 1- (= حَسناء)، زیبا، زن زیبا؛ 2- (در اعلام) نام شاعره برمکی.
حِسانه : (عربی) 1- زن بسیار نیکو؛ 2- (اَعلام) از صحابیات و از دوستان نزدیک حضرت خدیجه کبری (س) است.
حُریه : (عربی) (=حُره)، حُره.
حریر : (عربی) 1- ابریشم؛ 2- نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک؛ 3- پیله ی ابریشم که در حرارت زیاد، کّرمِ درون آن کشته شده باشد؛ 4- (در قدیم) نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک که از آن برای نوشتن نامه استفاده می کردند؛ 5- به عنوان نماد ...
حُرمت : (عربی) 1- احترام؛ 2- (در قدیم) اطاعت و فروتنی در برابر اوامر الهی، دوری از زشتیها و به جای آوردن حقوق که رعایت آنها واجب دانسته شده است.
حَدیقه : (عربی) (در قدیم) باغ.
حدیثه : (عربی) (در قدیم) امروزی، جدید، نو.
حدیث : (عربی) 1- سخنی که از پیامبر اسلام(ص) یا بزرگان دین نقل کنند، روایت، سخن، گفته؛ 2- (در قدیم) داستان، جدید، تازه، نو؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) عشق، سودا.
حبیبه : (عربی) (مؤنث حبیب)، دوست، یار، معشوقه.
حَبه : (عربی) 1- دانهی بعضی از میوهها و گیاهان؛ 2- (به مجاز) پول بسیار اندک.
حانیه : (عربی) مهربان، دلسوز.
حاتمه : (عربی) (مؤنث حاتم)، حاتم.
دینا : 1- داور، داوری؛ 2- (در اوستایی) دین؛ 3- (در عبری) (= دینه) انتقام یافته؛ 4- (اَعلام) نام خواهر یوسف(ع).
دیلان : (کردی) 1- رقص گروهی، نوعی آهنگ؛ 2- نام منطقهای در کردستان.
دیبا : (= دیباه) (در قدیم) نوعی پارچهی ابریشمی معمولاً رنگین.
دیانا : 1- (اوستایی) نیکی رسان، نیکویی بخش؛ (در اسطورههای رومی) الههی ماه، جنگلها، جانوران و زایمان، همتای آرتمیس یونانی.
دنیز : (ترکی) دریا، بحر.
دنیا : (عربی) (در نجوم) کیهان؛ جهان، گیتی.
دِنا : (اَعلام) 1) قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس که قلهای معروف به همین نام دارد؛ 2) نام شهرستانی در شرق استان کهگیلویه و بویراحمد.
دلیله: (عربی) 1- راهنما، هدایت کننده، 2- (اَعلام) (در تورات) (به معنی معشوقه) معشوقهی شمشون، که راز نیرومندی او را یافت و با افشای آن به دشمنان وی، موجب گرفتاری او شد.
دلنیا : (کردی) 1- آسوده خاطر، مطمئن، فارغ البال؛ 2- اطمینان، تضمین.
دلنواز : 1- (به مجاز) مایهی آرامش دل، آرامش بخش؛ 2- (در قدیم) نوازشگر، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق.
دلناز : (دل + ناز = نوازش)، نوازشِ دل، دلنواز.
دلشاد : خوشحال و شادمان، در حال شادمانی.
دلبند : 1- (به مجاز) عزیز و دوست داشتنی؛ 2- (در قدیم) معشوق، اسیر کنندهی دل، جذاب و گیرا.
دلدار : (به مجاز) 1- معشوق و محبوب؛ 2- (در قدیم) مهربان، با محبت؛ 3- (در تصوف) حق، خداوند.
دلبر : (به مجاز) دارای زیبایی، جذابیت و توانایی جلب عشق و علاقهی دیگران؛ معشوق.
دلافروز : (به مجاز) مایهی شادی و خوشی دل، محبوب و خوشایند؛ (در قدیم) شاد و خرم، معشوق؛ (اَعلام) (در شاهنامه) دل افروز فرخ پی نامِ زنی رومی و ایرانی نژاد که شاپور ذوالاکتاف از اسارت رومیان رهانید و این نام را بر او ...
دلارام : (به مجاز) موجب آرامش خاطر، محبوب، معشوق، با آسودگی خاطر.
دلآرا : 1- موجب آرامش و شادی دیگران؛ 2- (در قدیم) محبوب، معشوق؛ 3- (اَعلام) نام همسر دارا (داریوش سوم) و مادر روشنک بنا بر روایات ایرانی.
دُریه : (عربی ـ فارسی) (دُر + ایه (پسوند نسبت))، مانند دُر، درخشان، روشن.
دُرین : (عربی ـ فارسی) (دُر + ین (پسوند نسبت)) 1- از دُر، ساخته شده از دُر؛ 2- (به مجاز) گران بها و قیمتی.
دَریا : 1- (در جغرافیا) تودهی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، رود بزرگ؛ 2- (به مجاز) شخص بسیار آگاه و دانشمند در زمینههای گوناگون؛ 3- (به مجاز) (در تصوف) حقیقت یا ذات حق.
دُرناز : (عربی ـ فارسی) (دُر= مروارید، لؤلؤ + ناز = زیبا و قشنگ) (به مجاز) زیبا رو و گران بها.
دُرنا : (ترکی) پرندهی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ.
دُرسا : (عربی ـ فارسی) (دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت))، 1- شبیه به دُر؛ 2- (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند.
دُردانه : (عربی ـ فارسی) 1- (به مجاز) بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده؛ 2- (به مجاز) نیز فرزند بسیار گرامی.
درخشنده : (صفت فاعلی از درخشیدن)، 1- دارای درخشش و تلألؤ؛ 2-روشن و تابان.
درخشان : 1- دارای درخشش، روشن و تابان، درخشنده؛ 2- (به مجاز) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز.
دُرافشان : (عربی ـ فارسی) 1- آن که مروارید میافشاند؛ 2- (به مجاز) بخشنده؛ 3- (به مجاز) دارای فصاحت و زیبایی؛ 4- باران ریز.
دایانا : (دایا (زر سرخ و طلا) + پسوند اسم سازِ ( نا)) 1- به معنی مثل زر سرخ؛ 2- (به مجاز) زیبا روی.
دانیا : گشنیز؛ نام هندی کزبره.
دالیا : نوعی از گلِ کوکب.