نازآفرین : (= نازآفریننده) 1- (به مجاز) معشوقی که ناز بسیار به کار برد؛ 2- آنکه نعمت و رفاه و خوشی پدید آورد؛ 3- نازآفریده؛ 4- پدید گشته از ناز و فخر و تکبر؛ 5- به لطف و نرمی آفریده شده.
وَیُونا : [وَیُو (در سنسکریت) = عروس و (در اوستایی) = ازدواج کردن + نا (پسوند نسبت)] 1- منسوب به وَیو؛ 2- (به مجاز) عروس؛ دختری که عروس شده(؟).
وینا : 1- بینا. [از ریشهی «وین»/vin/ به آرش دیدن در فرس هخامنشی «وئین» و در زند «ویتن» /vitan/ به آرش دیدن. (از فرهنگ پاشنگ)]؛ 2- (در کردی، wenā) شناخت، شناسایی.
ویستا : (اوستایی) یابنده، برخوردار.
ویدا : 1- پیدا، هویدا، ظاهر، آشکار؛ 2- (در پهلوی) یابنده، جوینده.
ویانا : (اوستایی) فرزانگی، بخردی، دانایی.
ونوشه : (در طبری) (= بنفشه)، ( بنفشه.
ونوس : (فرانسوی:venus ) 1- (= زهره)، زهره؛ 2- (در میتولوژی) [اسطوره شناسی] ونوس یونانی یکی از نمادهای دیرینهی آریایی و برداشت دوبارهای از ایزد بانوی آب های درخشان اردویسور آناهیتا یا مادر باکره است. که در روم باستان نیز به نام آفرودیت تجلی ...
وَندا: 1- (در زند و پازند) خواهش و خواسته؛ 2- (در اوستا) ستایش کننده، نیایش کننده.
وسیمه : (عربی) (مؤنثِ وسیم) زنِ زیبا و نیک روی.
وُستا: (اوستایی) 1- (= اوستا) اوستا؛ 2- (در ادیان) کتاب مقدس زردشتیان.
وحیده : (عربی) (مؤنث وحید)، ( وحید. 1- و2-
وَجیهه : (عربی) (مؤنث وجیه) زیبا، خوشگل (زن).
وَجیه : (عربی) 1- زیبا، خوشگل، وجیهه؛ 2- دارای قدر و منزلت و محبوبیت نزد مردم.
وانیا : (عربی) ملایم، آهسته (نسیم).
والیه : (عربی) (مؤنث والی) (در قدیم) حاکم و پادشاه و سلطان (زن).
والِه : (عربی) 1- عاشق بی قرار، شیفته و مفتون؛ 2- حیران، سرگشته، مبهوت؛ 3- (در حالت قیدی) در حال شیفتگی. (اَعلام) واله/vāle/، [فرانسوی] ایالتی در جنوب سویس، نزدیک مرز فرانسه و ایتالیا.
واحده : (عربی) (مؤنث واحد)، ، واحد.