کیاوش
کیاوش : (کیا + وش (پسوند شباهت))، ویژگی آن که مثل پادشاهان، سروران و بزرگان است.
کیانوش
کیانوش: 1- بزرگ جاویدان. [از واژهی اوستایی «کوئی» = بزرگ، گرامی+ اَنوش = بیمرگ]؛ 2- (اَعلام) نام برادر فریدون.
کیانمهر
کیانمهر : (کیان+ مهر = محبت، دوستی و خورشید)، 1- محبت و دوستی شاهانه و بزرگوارانه، خورشید پادشاهان و بزرگان؛ 2- (به مجاز) آن که در میان پادشاهان، بزرگان و سروران موقعیت ویژه دارد.
کیان
کیان: 1- (به مجاز) سروران و بزرگان؛ 2- (اَعلام) 1) کیها، هرکدام از پادشاهان داستانی ایران از کیقباد تا دارا؛ پادشاهان و سلاطین؛ 2) نام شهرستانی در شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری.
کیامهر
کیامهر: (کیا = پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا + مهر = خورشید، مهربانی و محبت)، 1- خورشید شاه؛ 2- پادشاه مهربان و با محبت.
کیارش
کیارش: (از کی + آرش)، 1- در اوستا «kavi arshan» به معنی کی و شهریار دلیر؛ 2- (اَعلام) نام یکی از چهار پسر کیقباد است.
کیا
کیا : 1- (در قدیم) پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا، والی؛ 2-(به مجاز) سرور و بزرگ؛ 3- (به مجاز) حرمت، عزت، آبرو؛ 4- (اَعلام) عنوان بعضی از حکام و رؤسای طبرستان و گیلان در قدیم.
کوشیار
کوشیار : (= گوشیار)، [از گوش (نام فرشته) + یار (پسوند مبدل «داد» به معنی داده)]، 1- روی هم به معنی دادهی فرشته؛ [گونهی دیگر این واژه (گوشیار) در برخی منابع فارسی «نگهبان چهار پایان» معنی شده است]. 2-(اَعلام) کوشیار گیلانی [قرن 4و5 هجری] ...
کوشان
کوشان: (از کوش (کوشیدن) + ان (پسوند صفت فاعلی))، 1- (= کوشا)، کوشا؛ 2- (اَعلام) نام قوم و سرزمینی.
کوشا
کوشا: [از کوش + ا (پسوند فاعلی و صفت مشبهه)]،آن که بسیار تلاش و کوشش میکند، ساعی، تلاشگر.
کوروش (کورش)
کوروش(کورش) : 1- به نقل از« یوستی» [از مستشرقین] کوروش از کلمه ی «کورو» به معنی خور یا خورشید؛ 2- به نقل از بعضی منابع از ریشه ی بابلی به معنی چوپان؛ 3- (اَعلام) نام سه تن از شاهان ایران از سلسلهی هخامنشی 1) ...
کنعان
کنعان : (عبری) 1- طبق تورات کنعان به معنی «حلیم و بردبار» است؛ 2- (اَعلام) 1) سرزمینی در میان رود اردن، دریای مدیترانه و بحرالمیت، مطابق فلسطین قدیم؛ 2) نام چهارمین پسر حام.
کُمیل
کُمیل: (عربی) 1- کامل، تمام؛ 2- (اَعلام) کمیل ابن زیاد: [قرن اول هجری] مسلمان عرب، از اصحاب و هواداران حضرت علی(ع)، که به فرمان حجاج ابن یوسف کشته شد. دعای کمیل به او منسوب است.
کمال
کمال : (عربی) 1- آخرین حد چیزی، نهایت، بسیاری؛ 2- سرآمد بودن در داشتن صفتهای خوب، بیعیب و نقص بودن، کامل بودن؛ 3- خردمندی و دانایی، فرزانگی، درایت؛ کاملترین و بهترین صورت و حالت هر چیز؛ 4- (در تصوف) رسیدنِ سالک به مقام محو؛
کسری(کسرا)
کسری(کسرا): (معرب از فارسیِ خسرو)؛ (اَعلام) عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی. + ( خسرو.
کاویان
کاویان: کاویانی، منسوب به کاوه (شخصیت اساطیری شاهنامه)، + ک کاوه.
کاوه
کاوه: (= گاودرفش)، 1- عَلَم و رایَت گاو؛ 2- (اَعلام) نام شخصیتِ اساطیری شاهنامه و آهنگری ایرانی که روزبانان ضحاک هفده پسر او را کشته و قصد داشتند آخرین فرزند او را نیز قربانی ماران دوش ضحاک سازند، کاوه دادخواهان به مجلس ضحاک در ...
کاووس
کاووس : (= کیکاووس)، ( کیکاووس.
کاوش
کاوش : (اسم مصدر از کاویدن)، 1- جستجو، بررسی و تحقیق؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) ستیزه، رخنه و نفوذ.
کامین
کامین: (کام = آرزو، اراده، قصد، لذت، خوشی، توانایی، معشوق + ین (پسوند نسبت)) 1- به معنی آرزومند؛ 2- صاحب اراده و قصد؛ 3- توانا.
کامیار
کامیار : 1- (در قدیم) (به مجاز) کامیاب، ( کامیاب، 2- (در حالت قیدی) با شادی و با خوشحالی؛ 3- (اَعلام) امیر کمالالدین ابن اسحاق، قاضی ارزنجان یکی از بزرگان امرای علاءالدوله کیقباد سلجوقی [متوفی 635 قمری] مردی فقیه، سخنگو و حکیم مشرب و ...
کامیاب
کامیاب : (به مجاز) آن که به خواست و آرزویش رسیده است، پیروز.
کاموس
کاموس : (اَعلام) نام مبارزی کشانی که پادشاه سنجاب بود وی از بهادران توران و از امرای زیردست افراسیاب بود.
کامران
کامران : 1- (در قدیم) (به مجاز) آن که در هر کاری موفق است، موفق؛ 2- خجسته، مبارک؛ 3- مسلط، چیره؛ 4- (در حالت قیدی) با کامروایی و موفقیت.
کامبیز
کامبیز : صورت دیگری از کمبوجیه که در زبان فرانسه کامبیز شده و مجدداً وارد فارسی شده است. ص کمبوجیه.
کارن
کارن : شجاع و دلیر است. نام فرزند کاوه آهنگر و هچنین نام سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد.
سلام وقتتون بخیر،اسم پسر و دختر که به کژال بیاد ؟
سپاسگزارم اگه جواب بدین.
- رافده - فانیذ - فرتیام - فرنیا - فایحه - فرحسا - فریحا - فرهت - ملاحت - طراوت - طوبا - هورناز - هورین - فلامک - فدک - مهرک - فریاس - نیکفام - گلوار - مهوار - باران - مهوین - مهرو - فرلیان - ماهفر - فریماه - مرسا - مهنا - مینو - مژده - ترنم - هلسا - هلناز - فرنیکا - فرنگار - مهرنگار - مه نگار - مینوفر -
سلام لطفا ۴ اسم زیبا از بینشان انتخاب کنید.
پسرم شهربور ۱۴۰۰ ب دنیا میاد فامیلش کیوان ی اسم مبختم ب فامیلش بیاد شوهرم مبگه کسرا ب نظرمنم خوبه بقیه میگن ن و اینکه فک میکنم قدیمیه نظر شما چبه ؟؟؟؟
سادینا - اسما - حسنا - راحمه - ضحا - ساره - صبیحا - متینا - آیدینا - سما - سلام کدوم اسم قشنگتره ؟
سلام و ممنونم بخاطر اسم های قشنگتون
ولی به نظر من کارن قشنگ تره
سلام پسردومم دو روز دیگه بدنیا میاد .هنوز نتوستیم براش اسم پیدا کنیم .لطفا اسم پسر که به کامیار بیاد پیشنهاد بدین .سپاس
سلام یه اسم دختر و پسر میخواستم به وزن اسم کارن باشن و بهش بیان ولی از ک نباشن و هر حرفی که میخواد داشته باشه
سلام لطفا اسمهای پسرانه که با ک شروع بشه یا به کامیار بیاد رو بهم معرفی کنید
سلام.اسم پسرانه میخواستم از نام پدر و مادر به نام کمیل و پریما
ممنونم از لطفتون
اسم پسرم کیان هست یعنی پادشاه.دومی رو شاید بزارم کارن.که معنی پادشاه جهان یا محافظ پادشاه معنی میده.قشنگهم. میخواستم دومین رو بزارم کی سان که به لطف مردم همیشه در صحنه ترسیدم بن بهش نیسان.بخیال شدم.کارن قشنگه
سلام کدومشون قشنگترن سه تا را انتخاب کنید 🙏
کیانمهر،کیاسام،کیاوش،کامبوزیا،کارن،کیومهر،کیاشا