نام فرزند هلاکوخان مغول ، دومین ایلخان مغول
آبر(فارسی، آبرو) + لی (ترکی) دارای آبرو، آبرومند
پدر، پدربزرگ
یادگار مانده از پدر بزرگ ، مرد کوچک اندام
آتا(ترکی) + بای ، پدربزرگ، نام یکی از طوایف بزرگ...
پدر بزرگ - مربی کودکان و بالاخص شاهزادگان - اتابک
لقب احترام برای خطاب کردن پیران، لقب مربیان...
اسم های جدید ترکی استانبولی پسرانه همراه با معنی
آداش، همنام
شمشیر پدری
آمدن پدر
مانند پدرم
پرتاب کننده
کسی که بدن استوار و اندام محکمی دارد
بی اسب، بدون اسب، نام سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهی
سواره ، صاحب اسب ، اسب سوار
عدد شصت که از اعداد مقدس است. همچنین پرتاب کردنی
(به مجاز) اسبسوار. [البته در برخی از گویشهای زبان ترکی مفهوم اسب سوار را به ذهن متبادر میکند.
یال اسب - از اسامی مرسوم بین قبایل ترکمان
تیر انداز ماهر
نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد.
باز ، گشوده - نام پسرانه و دخترانه
آتاش ، همنام ، هم اسم
خوش نام ، معمولا درباره حضرت محمد (ص) بکار برده میشود.
پسر آذر بایجان
آذر (فارسی) + تاش (ترکی) دو تن که اجاق و بخت
گویش ترکی رودخانه ارس، زلال و سر زنده
در ترکی همان آراز ، به معنی رود ارس .
نام دریاچهای در آسیا (ترکستان غربی)
آرکا، مایه اطمینان و پیشتگرمی
آرخا- مایه اطمینان و پیشتگرمی
همیشه سبز- باطراوت - شاداب
اسم های خوشکل و شیک دوقلوی پسر:
آراز و اوکتای
الشن و الوین
ارمیا و ایلیا
آرتین و آرمین
عرشیا و عرفان
امیرمحمد و امیرحسین
آرش و ارین
علی و عماد
سپهر و سهیل
آراد و آراز
عماد و عرفان
عرفان و احسان
امید و نوید
حمید و حامد
سامان و شایان
عرفان و عارف
افشین و فرشید
ایمان و ایلیا
عرفان و آرمان
آرمین و آروین
شایان و رادان
عرشیا و بردیا
ایلیا و ارمیا
ایلیا و شنتیا
آریا و آرتا
رادین و رادوین
سینا و سروش
آرسام و آرشام
آرسام و آرشام
آراد و آرسام
رامیتن و آبتین
سام و رهام
فربد و رامبد
کوروش و داریوش
آرمین و آبتین
ارسالی دوستان از طریق نظرات:
آراد و باراد، هیرسا و هورا، آرشام و آرشان، آرسام و برسام، آرسام و آرسن، آرسین و یاسین، معین و متین، سروین و سیروان،
قدیمی ترین اسامی مردان و پسران
ضربعلی- سلطانعلی- قربانعلی- تیمور- مشدی- رمضان- ریزعلی- کرم- مرسدس- جمال- شربتعلی- بخشعلی- زلفعلی- الله بخش- یارحسین- نقدعلی- کبلعلی- قنبر- بمانعلی- براتعلی - مونس آقا- شیر علی- گل مراد- قلی- غفور- وهاب- آقا وردی - تاریوردی- حق وردی -امام وردی - خداوردی- اجاق وردی - آقاجان -آغابابا- جمعه- شنبه- بابا- گرگعلی- رجب- شعبان- صفر- رمضانعلی- حشمت- نصرت- قدمعلی- چراغعلی- رحمخدا- پناه برخدا- بلال- مظفر- حمزه- بهادر- بشیر- صحبت لله- فرج لله- ابولفتح- کاووس- شاه مراد- خانکرم- صیاد- مروت- عیواض- شهرت علی- عسگر- اسکندر- اژدر- خانکیشی- بال اوغلان- قارداش- پاشا- بایرام- ابیل- جولان- بالاش- درویش- ربعلی- قوچعلی- بیوک- عین الله- غنضفر- کتابعلی- مطلبعلی- مانگه- نورمن- صدتومنی- طلا پنج علی- اجاقعلی- نقرعلی-چراغعلی- کتاب- مسیب- جهانشا- ارستون- یارمحمد- نوروز- داداش- فرمان- قابوس- روح ا...- جهانگیر- سر کارآقا- اسم علی- گرگ - شیرعلی- ظفرعلی- گدا- گداعلی- نورعلی- عشقعلی- صفدرعلی- ابراهیم میرزا- سلبعلی- دولت- گرگعلی- چراغ علی- روشن علی- قیبلی- مشت علی- غلام علی- میرآقا- سلطان علی - فضلعلی- سبزعلی- شیر علی- فیروز علی- غضنفر- ستم- مسکو- قبلعلی- عزیز- رشید- خانعلی- ژوزف- شوقعلی- نوراله- اقابیگم- غضنفر- جمعه علی- صفر- ماندنی- رجبعلی- براتعلی- مریژ (نامی لری)- اوستعلی- قاعوتی (به معنای مورچه)- ودوود- شوقی- خدا رحم- علی یار- شهاب السلطنه
قَوام : (عربی) استواری، استحکام.
قطب الدین : (عربی) 1- محور آیین و کیش؛ 2- (اَعلام) 1) قطبالدین شیرازی: (= محمود ابن مسعود) [634-710 قمری] دانشمند و حکیم ایرانی، شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی و استاد کمالالدین فارسی. سفرهای زیادی کرد. پیدایش رنگین کمان را توضیح داد. بر قانون ابن ...
قدیر : (عربی) 1- (در قدیم) توانا، قادر؛ 2- از نامها و صفات خداوند.
قدوس : (عربی) (در قدیم) 1- پاک و منزه؛ 2- از نام ها و صفات خداوند.
قدرتالله : (عربی) قدرت خداوند.
قدرت : (عربی) 1- توانایی، توان، سلطه و نفوذ؛ 2- (در فلسفه قدیم) توانایی ویژهی موجود زنده که با آن از روی قصد و اراده عملی را انجام میدهد یا ترک میکند.
قباد : 1- محبوب، شاه محبوب، سرور گرامی؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر کاوه و برادر قارِن، که به دست پهلوانی تورانی کشته شد؛ 2) (در شاهنامه) (= کیقباد) شاه داستانی ایران، نخستین شاه از سلسلهی کیانیان و از تبار فریدون، ...
قائم : (عربی) 1- ایستاده، به حالت عمودی قرار گرفته؛ 2- (در ادیان) لقب امام دوازدهم شیعیان که غایب است (عج)؛ 3- (در قدیم) اقامه کنندهی حق، برپادارندهی دین؛ 4-(به مجاز) قدرتمند و با اراده؛ 5- (اَعلام) 1) دومین خلیفهی فاطمی مغرب [322-334 قمری]، ...
قائد : (عربی) 1- آن که جمعی از مردم را رهبری میکند، رهبر، پیشرو، پیشوا؛ 2- (در قدیم) رئیس قافله، کاروان سالار؛ 3- (در قدیم) (در نجوم) نام ستارهای در انتهای دُم صورت فلکی دُب اکبر.
قانع : (عربی) 1- آن که به دارایی خود یا آنچه در اختیار دارد، راضی است و بسنده میکند، قناعت کننده، خرسند؛ 2- راضی و خرسند از جواب یا از سخنی که شنیده است، مُجاب.
قاسم : (عربی) 1- (در قدیم) بخشکننده، مقسم؛ 2- (اَعلام) 1) قاسم ابن حسن: [حدود 44-61 قمری] فرزند امام حسن(ع) و از نخستین یاران امام حسین(ع) که در واقعهی کربلا شهید شد؛ 2) نام یکی از فرزندان پیامبر اسلام(ص).
قادر : (عربی) 1- دارای قدرت، توانا؛ 2- از نامها و صفات خداوند.