ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۵۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسم اصیل فارسی پسر» ثبت شده است

اسم پسرانه لری بختیاری شیک و زیبا

آروان

آرین (ایرانی ، آریایی ، ایران) ؛ نام روستایی در طایفه‌های لرستان

آسام

سام ، داستان خوشایند ، حدیث خوش

ارسام

نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی.

تیام

در گویش لرستان به معنی چشمانم ، بسیار عزیز - نام پسرانه و دخترانه
  • ۰ لایک
  • ۵۸ نظر

    اسم کردی پسر شیک و جدید به ترتیب حروف الفبا

    اسم کردی پسر شیک و جدید به ترتیب حروف الفبا

    نام کردی پسر شیک و جدید

    100 اسم جدید دختر و پسر امسال

    اسم های جدید لیست اسم های جدید برا دختر و پسر اسم های جدید

    آدان

    مفید سودمند

    آران

    درای طبیعت گرم - همچنین اسم شهری قدیمی

    آری

    آریایی - نام یکی از ایالات ایران قدیم

    آریاس

    قومیت: کرد

    آریتما

    نام یکی از سران ماد

    آریز

    نام کوهی در مسیر مریوان به سنندج

    آزا

    در کردی به معنی سلامتی و بی دردی - نام پادشاه...

    آکام

    نتیجه، ثمره،سود،فایده

    آکو

    قله کوه،مکان بلند،انسان با عظمت و مقتدر

    آگا

    آگاه، مطلع،با خبر

    آمانج

    هدف،مقصد

    آمیار

    همکار ، یاور

    آویر

    آتش

    آهیر

    آتش

    اربیل

    بسیار خوب

    اردلان

    نام طایفه ای از ایلات کرد ایران

    افشار

    نام ناحیه ای در کردستان

    اوات

    آرزو

    اورامان

    نام منطقه ای کوهستانی در کردستان - نام پسرانه و دخترانه با ریشه کردی

    بابا

    با احترام اسم از پدر بردن ، پدر بزرگ

    بابان

    خانه پدری ، نام عشیره ایی درکردستان -  نام پسرانه و دخترانه

    بابک

    استوار ، پدر کوچک ، پاپک، از شخصیتهای شاهنامه

    باپوک

    کولاک

    باپیر

    پدر بزرگ ، کنایهاز دانای کهنسال ، تخلص شاعر کرد

    بادلیس

    کنایهاز همیشه ‏مست ، نام شهری درکردستان

    بادینان

    بهدینان، مۆمنان ، نام عشیرهایی معروف در کردستان

    بارزان

    نام بارزیا بارجان ، از طوایف قدیمی ایران - نام پسرانه و دخترانه

    بارمان

    از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از...

    باریسان

    نام قبیلهایی ازکردها

    باریکان

    دماغه ‏کوه

    بازبان

    کسی که ‏باز را برای شکار تربیت می‏کند

    بازیار

    بازدارنده، داور مسابقه پرشپ

    بازیان

    مکان روباز ، مکانی نزدیک سلیمانیه

    باژار

    شهرک ، بازار، مکان داد و ستد

    باسام

    ترسناک

    باستان

    قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته

    باسکان

    قلههای چند کوه ‏در یک سلسله جبال

    باشار

    مقاومت ، مقابله ، چاره، علاج،‌ درمان

    باشوان

    نام کوهی در بانه، آشیانه

    باشور

    جنوب

    باشوک

    نوعی پرنده شکاری

    باغبان

    باغبان

    باکور

    شمال

    بالا

    قیافه

    بالبان

    نوعی پرنده ‏شکاری

    بالک

    استخوان کتف ، نام کوهی در کردستان

    بالویز

    سفیر

    بانگ

    خبرکردن مردم، اذان

    باوا

    بابا

    باهوز

    گردباد

    باهیف

    بادام

    بایزید

    با ایمان، مۆمن ، نام عارفی مشهور کرد زبان

    بایف

    بادام

    بتام

    خوشمزه

    بتاو

    سریع

    بجرگ

    کنایه ‏از آدم بیباک وشجاع

    بختیاری

    خوشبختی، کامرانی ، یکی از تیرههای بزرگ کرد لرستان

    بخشان

    منتشر کردن

    بخشینر

    سخی،بخشنده،سخاوتمند

    برآلین

    نام گیاهی خوشبو است که مصرف طبی دارد

    براخاس

    دوست دانا و عاقل

    براخاص

    نام پسرانه با ریشه عربی,کردی

    برا (کردی) + خاص( عربی) برادر خاص. در گویش کردی، لری و لکی به معنای خوب و عزیز به کار برده میشود. براخاص = برادر خوب

    برادر

    اخوی، داداش ، کنایه ‏از رفیق

    برادوست

    دوست صمیمی ، نام یکی از قبایل کرد ، نام کوهی در کرددستان

    برام

    خوشبو

    براو

    زمینی که بوسیله ‏چشمه یا رودخانه ‏آبیاری شود

    برپرس

    مسئول. رئیس

    برتاو

    جای آفتابگیر

    برچاو

    منتظر ، زیبا ، پدیده

    برداش

    نتیجه

    بردل

    صبحانه

    برزآفرین

    تشویق بزرگ

    برزان

    نگا «بارزان»

    برزاو

    مد دریا

    برزفر

    دارای قامتی با شکوه،بلند پرواز ، از سرداران کرد.

    برزما

    ماه شب چهارده. بدر

    برزو

    بلند بالا ، کنایه ‏از عظمت ،نام پسر سهراب

    برزویه

    نام پزشک نامدار ایرانی که کتاب کلیه و دمنه را در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی از هند به ایران آورد.

    برژانگ

    مژه، یکی از سرداران ساسانی - نام پسرانه و دخترانه با ریشه کردی

    برکاو

    دامنه کوه

    برکو

    خرمن کوچک قبل از خرمن بزرگ

    برکوش

    پیش بند

    برگش

    سینی، طبق

    برمال

    جلوی منزل ، سجاده، خانهدار

    برو

    بلوط

    بروا

    اعتقاد

    بروار

    آن قسمت از دامنه کوه که زیباترین قسمت آن می‏باشد ،...

    بروان

    پیش بند

    بروسکان

    جمع «بروسکه»

    بروسکه

    برق ناشی از ابر یا هر چیز دیگر ، تلگراف

    برهم

    بهره، حاصل، نام خوانندهکرد زبان «برهم حسن»

    بریار

    قرار، تصمیم،عهد و پیمان

    بریان

    گذر آب یا باد

    بریز

    محترم

    بریسکه

    نگا «بروسکه»

    بریکار

    وکیل

    برین

    پیشین ، عریض، پهناور

    بریندار

    زخمی ، تخلص شاعر معاصر «محمد رستمی»

    بزرگ

    والا، برجسته، نام شاعری کرد

    بزوتنوه

    حرکت، جنبش ، کنایه ‏از پیروزی آرام آرام

    بزوین

    محرک

    بژار

    وجین کردن ، شمارش

    بژوار

    زمین سرسبز

    بسام

    ترسناک ، نام روستایی ، نام سرداری در دوره ‏بهرام...

    بستک

    رختخواب ، نام یکی از بزرگان دوره سکایی

    بستیر

    نوعی فرش با نقش‏های خیلی زیبا

    بسود

    دارای فایده

    بسوز

    از ته دل

    بسیه

    کافی

    بلباس

    به برخی عشایر کرد بلباس می‏گویند

    بلویر

    نی‏لبک

    بلیمت

    نابغه

    بنار

    دامنه کوه که ‏رو به ‏دشت است

    بندن

    بلندی روی کوه

    بوار

    محل عبور در رودخانه

    بوبان

    بهسوی بالا

    بوتان

    لهجهای در زبان کردی

    بودیان

    نام یکی از قبایل ماد

    بورباش

    از فرمانروایان کاسی

    بوژان

    ، نمو کردن، شکوفا شدن ، بهخود بالیدن

    بوسیان

    نام پسرانه با ریشه کردی

    از قبایل ماد

    بهرام

    نام پسرانه با ریشه فارسی,کردی

    فتح و پیروزی ، نام ستاره مریخ ،

    بهمن

    نام پسرانه با ریشه فارسی,کردی

    نیک اندیش ، نام ماه یازدهم از سال شمسی ،

    بهیز

    نام پسرانه با ریشه کردی

    نیرومند

    بی بش

    نام پسرانه با ریشه کردی

    محروم

    بیاره

    نام پسرانه با ریشه کردی

    نام روستایی

    بیباک

    نام پسرانه با ریشه کردی

    با جرأت

    بیتاوان

    نام پسرانه با ریشه کردی

    بی گناه

    بیرشاد

    نام پسرانه با ریشه کردی

    یادمان خوشحالی

    بیرگا

    یادگه. بیرگه. یادگه

    بیرور

    متفکر

    بیزار

    کسی که ‏از اعمال زشت پرهیز کند

    بیساران

    بی سرها، بی دلیل قتل ‏عام شده ها ، نام روستایی نزدیک سنندج.

    بیستون

    محل عبادت خدا ، خانه ‏یا کاخی که درآن ستون نباشد.

    بیکس

    تنها و بدون حامی

    بیلاش

    مفقود الاثر.

    بینر

    بیننده

    پاپریک

    نام گیاهی خوشبو است

    پاپک

    استوار ، پدر کوچک ، از شخصیتهای شاهنامه

    پادار

    ثابت

    پاداش

    جزا، اجر کار خوب، مکافات نیکی

    پاداشت

    جزا

    پادشا

    حاکم

    پاره وان

    بانک

    پاره یار

    کارمند بانک

    پایار

    پایدار ، مقاوم

    پشتیسار

    یاور

    پولا

    فولاد

    تریفه

    به معنی هاله ماه - نام پسرانه و دخترانه

    چاوه

    عزیز

    چیا

    کوهستان، کوه

    چیاکو

    کوه کوچک

    خاوین

    پاک سرشت

    دادیار

    حامی قانون، مجری عدالت

    رازاوه

    آراسته شده

    ربن

    یکدست. یک اندازه

    روجیار

    روژیار

    روژمان

    روشن مانند روز ، کسی که دارای فکر باز و اندیشه.

    زانیار

    دانا، دانشمند

    زیلان

    نام پسرانه و دخترانه

    ژابیز

    اشک آتش

    ژان

    نام روستایی در نزدیکی سنندج - نام پسرانه و دخترانه

    ژاوه

    نوعی گیاه وحشی از تیره کاکوتی - نام پسرانه و دخترانه

    ژنوا

    شنوا

    ژیار

    شهرنشینی ، تمدن ، زندگی شهری

    ژیان

    خشمناک و غضبناک؛ (به مجاز) بی‌باک و شجاع . زندگی.

    ژیلوان

    کوهنورد

    ساکو

    در بین کردهای ایران این اسم مرسوم است.

    سامرند

    نام کوهی است

    سانا

    آسان و راحت - گویش محلی صنعا پایتخت یمن که قهوه آن معروف است.

    سانان

    بزرگ ایل

    سانیار

    حامی وپشتیبان ، نام یکی از قبایل کرد.

    ساوان

    سامان نام روستایی در نزدیکی سقز

    سوران

    منطقه ای وسیع در کردستان ، یکی از چهار گویش اصلی زبان کردی ، جمع سور به معنی شادی.

    سیامند

    نام کوهی است

    سیروان

    عربی ساربان، نام رودی در غرب ایران.

    سیوان

    ماه

    شارو

    بازمانده یا پنهان

    شایار

    وزیر

    شوان

    گله بان، چوپان

    گایار

    یار بزرگ. یار قدرتمند

    گشین

    به معنای برافروخته و شعله ور شدن آتش - نام پسرانه و دخترانه

    لاوین

    نام منطقه ای مرزی در مغرب ایران، نوازشگر، آواز خواندن همراه با نوازش - نام پسرانه و دخترانه

    ماردین

    نام منطقه ای کرد نشین در ترکیه

    مانوش

    نام کوهی، نام چندتن از نیاکان منوچهر پادشاه...

    میشواک

    منطقه ای در کردستان

    نیهاد

    نهاد ، سرشت ، طبیعت ، ضمیر دل ، بنیاد ، اساس ،...

    واتیار

    سخنگو

    وادیار

    اینطور که پیداست، ظاهر امر

    وارش

    بارش - باریدن باران

    وانیار

    با سواد ،فارغ التحصیل - نام پسرانه و دخترانه

    وتار

    مقاله، سخنرانی

    ورزان

    محافظ، نگهبان ، فصلها

    ورزمیار

    حامی اهورا مزدا

    ورزیار

    برزگر

    ورزیر

    برزگر

    ورشنگ

    آفتاب خوشحال

    ورگر

    با دوام

    ورگیر

    مترجم

    ولام

    پیام ، پاسخ

    ویرا

    شجاع

    ویس

    عشیرهیکرنگ

    هاوار

    فریاد

    هایکا

    آرام ، مرموز ، از اسطوره های کردستان

    هستیار

    احساس کننده، ادیب

    هفال

    رفیق

    هلبژارده

    انتخاب شده

    هلبژیر

    انتخاب کننده

    هلبست

    شعر

    هلدیر

    آبشار

    هلکو

    کوه کوچک، تپه

    هلکوت

    فرصت، وقت

    هلگر

    ، بردارنده، حامل ، بلند نگهدارنده

    هلگورد

    بهترین جلودار

    هلمت

    حمله، هجوم

    هلموت

    کنایه از کوهی که صعود به آن دشوار است

    هلو

    عقاب

    هلورین

    ریختن چیزی از بالا به ‏پایین

    هنرمند

    هنرمند

    هوار

    قشلاق ، خیمهسلطان در قشلاق

    هوال

    خبر ، رفیق

    هوتخش

    صنعت گر

    هوراز

    دوست صمیمی

    هورامان

    منطقهایی در کردستان نزدیک

    هوران

    مرغزار کوچک در کوهستان

    هوزان

    نرگس نو شکفته - نام پسرانه و دخترانه

    هوسکر

    شنزار، کویر

    هوگر

    انس گرفتن ، عادت کردن

    هولان

    چوگان بازی

    هیدی

    آهسته، پاورچین

    هیرا

    فراخ، وسیع

    هیرش

    فشار ، هجوم

    هیرو

    گل ختمی

    هیژا

    محترم، بزرگوار

    هیمن

    آرام، موقر،شکیبا

    هیوا

    در کردی به معنای امید - نام پسرانه و دخترانه
  • ۰ لایک
  • ۲۲۳ نظر

    بهترین و زیباترین نام های پسر

    اسم انگلیسی پسرانه

    اسم فرانسه ای پسرانه

    نظرسنجی زیباترین اسم های پسرانه

    اسم های مورد علاقه پسر و دختر تهرانی

    اسم گیلانی و مازندرانی پسرانه

    نام زیبای آشوری پسر

    اسم زیبای یونانی پسرانه

    اسم های خوشگل عبری پسرانه

    لیست اسم های جدید دختر و پسر

    الف

    آبادان : خرم و باصفا
    آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
    آبدوس : نام یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی
    آبستا : اوستا
    آتروپات : نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)
    آترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ
    آتش : فروغ و روشنایی
    آخشیج : نماد، عنصر
    آدُر : آذر، آتش
    آدُرباد : نام موبد موبدان دوران شاپور
    آذر بُرزین : نام موبدی بوده
    آذر بُرزین : نام موبدی بوده
    آذرآیین : نام پسر آذرساسان
    آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار
    آذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم
    آذربُد : نام پسر هومت که نوشتن نامه دینکرد را به انجام رساند
    آذربود : موبدی در زمان یزدگرد
    آذرپَژوه : پسر آذرآیین پسر گستهم نویسنده کتاب گلستان دانش
    آذرپناه : نام یکی از ساتراپ آذرآبادگان
    آذرخش : صاعقه، برق
    آذرفر : در اوستا به دارنده فرآذر
    آذرکیوان : از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ
    آذرمهر : نام موبدی است در زمان کواد
    آذرنوش : در اوستا به دوست‌دار فرهنگ
    آذین : زیور، نام فرمانده لشکر بابک خرمدین
    آراستی : نام عموی اشوزرتشت و پدر میدیوماه
    آرتمیس : نام فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه 
    آرتین : نام هفتمین پادشاه ماد
    آرش : پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی
    آرمان : آرزو، خواسته
    آرمین : آرامش، آسودگی
    آریا : اصیل و آزاد ، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورش
    آریامن : نام فرمانده ناوگان خشایار شاه
    آریامنش : نام پسر داریوش
    آریامهر : دارنده مهر ایران

    آرتاباز: از نامهای برگزیده
    آریوبَرزَن : دلاور و پهلوان. سردار داریوش سوم
    آزاد : نام بهدینی که در فروردین یشت ستوده شده
    آزاد منش : راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگی 
    آزادمهر : از نام های برگزیده
    آژمان : بی زمان
    آسا : نام پدر بهمن که در چکامه از او یاد شده
    آستیاک : نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد
    آونگ : آویخته، نگهدارنده
    آویز : آویختن، نگهداری
    آیریک : نام نیای یازدهم اشوزرتشت
    اَبدَه : بی آغاز
    اَبیش : بی رنج 
    اپرنگ : نام پسر سام
    اَپروَند : دارنده بلندی و شکوه یا فرهمند
    اَپروَیژ : پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
    اَپیوه : نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانی
    اَترس : دلیر، بی ترس
    اَرتان : راستگو. نام پسر ویشتاسب
    ارج : ارزنده. نام یکی از نیاکان اشوزرتشت
    ارجاسب : اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش
    ارجمند : با ارزش
    ارد : نام سیزدهمین پادشاه اشکانی
    اردشیر : نام پادشاه هخامنشی و ساسانی
    اردلان : از واژه ارد ایرانی است
    اردوان : در اوستا ، پشتیبان راستی و درستی است
    ارژنگ : نام سالار مازندران
    ارشا : راست و درست
    ارشاسب : دارنده اسبهای نر
    اَرشام : پسر عموی داریوش بزرگ
    اَرشان : نام نیای داریوش بزرگ
    ارشک : نام نخستین پادشاه اشکانی
    اَرشَن : نام برادر کاووس
    اروتَدنر : نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار
    اروَند : شریف- نجیب. نام پدر لهراسب
    اُزیرن : گاه پسین
    اسپاد : دارنده سپاه نیرومند
    اسپنتمان : نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت
    اسپهبُد : نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان
    اسفندیار : نام پسر کی گشتاسب کیانی و برادر پشوتن
    اشا : راستی ، درستی ، راه خوشبختی
    اشاداد : داده پاکی و پارسایی
    اشتاد : راستی
    اشکان : نام سومین نیای پاکر
    اُشهن : گاه سپیده دم، آغاز روشنایی
    اَشوداد : نام برادر هوشنگ پیشدادی
    اشوفْرَوَهَر : پاکروان
    اشومنش : پاک منش
    افروغ : روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
    افشین : نام سردار ایرانی
    اقاقیا : درختی با گل های سپید
    اَگومان : بی گمان
    البرز : کوه بلند. نام پهلوانی است
    الوند : توانا و تیزپا
    امید : نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینکرد
    امیدوار : نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار
    اندریمان : کسی که اندیشه اش در پی شهرت و ستایش است
    اَنوش : بی مرگ. جاویدان
    انوشیروان : پاکروان، پادشاه ساسانی
    اَهنَوَد : رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات‌ها
    اهورا : هستی بخش، خداوند
    اوتانا : نام یکی از یاران داریوش
    اَوَخشیا : بخشاینده
    اَوَرداد : از سرداران کورش بزرگ
    اَوَرکام : نام پسر داریوش هخامنشی
    اورمزدیار : خدایار، یاور اهورا
    اَُورنگ : تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن
    اُوژن : زننده و شکست دهنده دشمن
    اوس : در اوستا به چم دارنده چشمه ها
    اوستا : دانش، کتاب دینی
    اوستانَه : نام سردار سغد در زمان هخامنشی
    اوشَه : بامداد و سپیده در اوشهین گاه
    اوشیدر : پروراننده قانون مقدس
    ایدون : اینچنین، اینگونه
    ایران پناه : از نام های برگزیده
    ایرانپور : از نام های برگزیده
    ایرانشاه : نام یکی از بزرگان ایران
    ایرانمهر : روشنایی ایران
    ایرج : یاری دهنده آریایی ها
    ایزد : ستایش و ستودن
    ایزدیار : یاور ستودنی
    ایسَدواستَر : خواستار کشتزار و آبادکننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت

    ب


    بابک : نام پسر ساسان در زمان اشکانیان
    باتیس : نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم
    بادرام : کشاورز
    باربُد : نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز
    بامداد : نام پدر مزدک
    بامشاد : نام نوازنده. نامی در روزگار ساسانیان
    بامگاه : هنگام بامداد
    بایگان : نگهدارنده
    بخت آفرین : نام پدر هیربد شهریار
    بَختیار : از فرزندان رستم در روزگار خسرو پرویز
    بَخشا : از نام های روزگار هخامنشیان
    بَدخشان : لعل
    بدره : بهره. نام یکی از سرداران خشایار شاه
    بَرازمان : بلند اندیشه
    بَردیا : نام پسر کوچک کورش
    بُرزو : بلندبالا. نام پسر سهراب
    بُرزویه : نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسرو
    بَرسام : نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی
    بَرَسم : شاخه های گیاهی
    بَرِشنوم : پاک و تمیز
    بَرمک : نام وزیر شیروی ساسانی
    بُزرگمهر : نام مهین دستور انوشیروان دادگر
    بَگاداد : نام یکی از سرداران ایرانی روزگار هخامنشی
    بَگاش : نام یکی از سرداران هخامنشی
    بلاش : نام نوزدهمین پادشاه ساسانی
    بُندار : دارنده اصل و بنیاد
    بُنشاد : شاد بنیاد
    بَهاوند : در اوستا به چم وهوونت دارنده نیکی
    بِهراد : نیکی بخش
    بهرام : فتح و پیروزی است. نام پهلوانی در شاهنامه
    بَهرامشاه : نام یکی از دانشمندان و عارفان زرتشتی
    بِهروز : روزگار نیک و خوش
    بِهزاد : نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور
    بِهمرد : از نام های برگزیده
    بهمن : نیک منش. نام پسر اسفندیار
    بهنام : نیک نام
    بوبار : دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار
    بوجه : رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی
    بوخشا : رستگار
    بیژن : نام پسر گیو

    پ


    پارسا : پرهیزکار
    پاساک : نام برادر زاده داریوش بزرگ
    پاکدین : دین درست، دین پاک
    پاکروان : پاک باطن، نیک نفس
    پاکزاد : پاک نژاد، نجیب
    پاکمهر : از نام های برگزیده
    پالیز : کشتزار
    پَتَه مانی : دادگستر
    پدرام : نام نبیره سام. درود، شادباش
    پرچم : درفش
    پَرنگ : نام پسر سام
    پرهام : از نام های برگزیده
    پرویز : شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانی
    پَریبُرز : بلند بالا، نام پسر کیکاووس
    پژدو : نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامه سرایان نامی زرتشتی
    پژمان : از نام های برگزیده
    پَشَنگ : نام برادر زاده فریدون پیشدادی
    پشوتَن : پیشکش کننده تن یا فداکار
    پوروشسب : دارنده اسبان زیاد پدر اشوزرتشت
    پوریا : نام یکی از پهلوانان ایران
    پولاد : نام پسر آزادمرد پسر رستم
    پویا : جوینده
    پویان : پوییدن
    پیروز : پادشاه ساسانی
    پیروزگر : پیروز، کامیاب 
    پیشداد : نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری
    پیلتَن : پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال
    پیمان : مهر، عهد

    ت


    تاژ : برادر هوشنگ پیشدادی
    تخشا : کوشنده
    تَسو : واحد زمان
    تکاپو : جستجو
    تَنسِر : نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکان
    تَهماسب : از بزرگان ملک داراپادشاه ایران
    تَهمتَن : بزرگ پیکر
    تهمورس : دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادی
    توانا : نیرومند، زورمند
    تور : نام پسر شاه فریدون
    تورج : دلیر و پهلوان
    توس : نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران
    تیرداد : بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیان
    تیس : نام درختی است
    تیگران : نام یکی از سرداران خشایار شاه

    ج

     

    جان‌پرور : نشاط انگیز
    جانان : دلیرو زیبا
    جاوید : نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان
    جم : مخفف جمشید
    جمشید : از پادشاهان پیشدادی
    جهانگیر : نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران

    چ


    چالش : با ناز و غرور
    چالیک : از بازی‌های کودکان
    چلیپا : گردونه مهر
    چوگان : ابزار بازی قدیمی
    چینوَد : چگونه زیستن

    خ


    خدابخش : از نام های برگزیده
    خداداد : از نام های برگزیده
    خدایار : از نام های برگزیده
    خدیو : بلند جایگاه، سرور
    خردمند : نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان
    خرم : شادمان، خوش
    خسرو : نیک آواز. نام پادشاه ساسانی
    خشاشه : از سرداران ایرانی در دورة پادشاهی شاه گشتاسب
    خشاشه : از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب
    خشایار : شاه دلیر و مردمنش
    خشنود : شاد، شادمان، خوشحال
    خورسند : راضی
    خوش‌منش : نیک نهاد
    خوشنام : درستکار، نیکنام
    خُونیرِث : نام یکی از هفت کشور زمین

    د


    داتَه : دادگری، قانون
    دادار : دادگر، عادل
    دادبان : نگهبان قانون
    دادبه : قانون خوب
    دادبه : قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده
    دادپویه : از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان
    دادجو : جوینده عدل و داد
    دادخواه : خواستار عدل و داد
    دادرس : دادرسنده
    دادفر : از نام های برگزیده
    دادمهر : از نام های برگزیده
    دادنام : از نام های برگزیده
    دادوَر : دادگر، عادل
    دارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی
    داراب : نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی
    داریوش : نام سومین شاهنشاه هخامنشی
    داژو : سوخته، داغ
    دانا : هوشیار، آگاه
    داور : نام موبدی است
    دَریز : نام داماد داریوش بزرگ
    دَسَم : فرمانده ده تن سرباز
    دلاور : دلیر، قهرمان
    دماوند : نام سرداری درزمان ساسانیان
    دهناد : از نام های برگزیده
    دینشاه : یاور و سرور دین
    دینیار : یاری دهنده دین
    دیهیم : کلاه پادشاهی

    ر


    راتین : بخشنده. یکی از سرداران اردشیر دوم
    راد : بخشنده
    رادمان : سخاوتمند . نام سپهدار خسرو پرویز
    رادمهر : مهربخش. نام سردار داریوش سوم
    رادین : بخشندگی
    رازقی : گل سپید، گونه‌ای انگور
    رامتین : نام چنگ نواز نامی خسروپرویز
    رامیار : کسی که ایزدرام(شادمانی) یاور اوست
    رامین : نام یکی از فرزندان کیخسرو
    رپیتون : گاه نیمروزی
    رَتوشتَر : نام برادر بزرگتر اشوزرتشت
    رَتوناک : دارای بزرگی و سروری یکی از بزرگان هخامنشی
    رَخشان : تابان، از سرداران داریوش
    رَزین : واژه پهلوی به چم زورمند
    رَسام : نام پیکار نگار بهرام گور
    رستم : بالش و روینده. پسر زال پهلوان نامی ایران
    رشن : نام یکی از مفسران اوستا
    رَشنُو : ایزد دادگری و آزمایش
    رشنواد : نام سپهدار همای بهمن
    رَنگوشتَر : نام برادر بزرگ اشوزرتشت
    رها : آزاد
    رُهام : نام یکی از پهلوانان ایرانی. پسر گودرز
    رهی : آزاد، رها
    روزبِه : نام وزیر بهرام گور
    روشاک : نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر
    روشن : تابان ، درخشان
    رویین تن : نام دیگر اسفندیار پسر گشتاسب کیانی
    ریوند : میوه ریواس

    ز


    زادان : نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرون
    زال : نام پدر رستم
    زامیاد : نگهبان زمین
    زروان : نام خوانسالار انوشیروان ساسانی
    زَریر : دارنده جوشن زرین
    زَم : نام یکی از پسران غباد ساسانی
    زنگه : از پهلوانان ایرانی در دوره کاووس شاه کیانی
    زَهیر : نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی
    زَواره : پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستم
    زوپیر : یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابل
    زیار : نام پدر مردآویچ
    زیگ : راه ستاره شناسی

    ژ

    ژاماسب : نام شوهر پورچیستا جوانترین دختر اشوزرتشت ژوپین : نام پسر کیکاووس
    ژیان : از نام های برگزیده

    س


    ساسان : نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
    سالار : پدر زال، پسر نریمان
    سام : بهدینی از خاندان گرشاسب
    سامان : نام بزرگ زاده بلخ
    سَپْرَنگ : نام پسر سام
    سِپنتا : مقدس، ورجاوند
    سپند : ورجاوند و مقدس. اسفند
    سِپِهر : آسمان
    سپهرداد : داده یا آفریده آسمان
    سپیدار : درخت بلند و راست
    ستایش : خوب گفتن
    ستُرگ : قوی هیکل، نیرومند
    سرافراز : سربلند، با افتخار
    سُرایش : سرودن
    سُرخاب : نام پنجمین پادشاه باوندی
    سُروش : گوش دادن به صدای وجدان و فرمانبردار
    سزاوار : شایسته
    سَلم : نام یکی از سه پسران شاه فریدون پیشدادی
    سهراب : تابش سرخ. نام پسر زال
    سورن : دلیر و پهلوان ، توانا
    سوشیانت : برگزیده دینی
    سیامک : نام پسر کیومرس در شاهنامه
    سیاوخش : سیاوش، پسر کیکاووس
    سیاوش : نام پسر کیکاووس
    سیروس : نام کورش به پیکره دیگر
    سینا : یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت

    ش


    شا بهرام : نام بهرام گور پادشاه ساسانی
    شاپور : نام دومین شاهنشاه ساسانی
    شاخه : بخشی از گیاه و درخت
    شاد : نام یکی از بزرگان روزگار ساسانیان
    شادان : شادمان و خشنود. نام پسر برزین. از کارمندان نگارش شاهنامه
    شادبه : از نام های برگزیده
    شادفر : از نام های دوران هخامنشی
    شادکام : نام برادر فریدون
    شادمان : خوشحال
    شادنوش : از نام های برگزیده
    شاهرخ : از نام های برگزیده
    شاهروز : نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر
    شاهین : نام یکی از بزرگترین سرداران لشکر ایران در زمان خسرو پرویز
    شایان : سزاوار، شایسته
    شایگان : گرانمایه، لایق
    شباروز : همه گاه، شبانه روز
    شباهنگ : مرغ سحر، ستاره بامدادی
    شباویز : پرنده شب پرواز
    شتاب : چالاکی و سرعت
    شتابان : پرسرعت
    شروین : نام پسر سرخاب
    شکیبا : بردبار
    شهاب : ستاره باران
    شهباز : باز سفید و بزرگ
    شهداد : از نام های برگزیده
    شهراد : از نام های برگزیده
    شهرام : از نام های برگزیده
    شهران : از نام های برگزیده
    شهرَوان : از نام های برگزیده
    شهروز : از نام های برگزیده
    شهریار : فرمانروای شهر ، نام پسر خسروپرویز
    شهزاد : از نام های برگزیده
    شهسوار : دلاور، ماهر
    شهیار : از نام های برگزیده
    شیان : درختی بلند ، خون سیاووشان
    شیدفر : از نام های برگزیده
    شیده : نام پسر افراسیاب
    شیدوَر : از نام های برگزیده
    شیدوش : نام پسر گودرز. پهلوان نامی زمان
    شیردل : شجاع، دلیر
    شیرزاد : زاده شیر، بچه شیر ، نامی از روزگار انوشیروان
    شیرمرد : از نام های برگزیده
    شیروان : از نام های برگزیده
    شیروَش : همانند شیر
    شیشَم : از ابزار خنیاگری

    ف


    فاتک : نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی
    فراز : بالا، بلندی
    فرازمان : از نام های برگزیده
    فرازمند : از نام های برگزیده
    فرامرز : نام پسر رستم زال
    فربُد : نگهبان و نگهدار فر
    فربود : راست و درست
    فرخ : بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی
    فرداد : از نام های برگزیده
    فردین : پیشرو در دین
    فرزاد : از نام های برگزیده
    فرزام : از نام های برگزیده
    فرزین : از نام های برگزیده
    فرشاد : شادبخت و شادمان
    فرشوشتر : یکی از وزیران کی گشتاسب
    فرشید : نورانی تر
    فرمنش : از نام های برگزیده
    فرنام : نام یکی از سرداران شاپور
    فرنوش : از نام های برگزیده
    فرهاد : پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی
    فَرََهمند : از نام های برگزیده
    فَرهود : از نام های برگزیده
    فرهومند : باشکوه و بزرگ
    فُرود : نام پسر سیاوش
    فْرَََوَرِتیش : نام دومین پادشاه ماد
    فَرَوَشی : فَرَوَهَر، نیروی اهورایی
    فَرَوَهَر : نیروی اهورایی درون انسان
    فریان : خاندانی از دوستان اشو زرتشت
    فریبرز : نام پسر کیکاووس
    فریدون : از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا
    فوکا : نوعی درخت بید
    فوگان : نوشیدنی از دانه جو
    فولاد : از نام های برگزیده
    فیروز : نام هجدهمین پادشاه ساسانی

    ک


    کاچار : سر و سامان
    کاردار : پسر مهر نرسی از ارتشتاران دوره ساسانی
    کارن : از نام های برگزیده
    کاری : تلاشگر
    کامبوزیا : کمبوجیه
    کامبیز : از نام های برگزیده
    کامجو : از نام های برگزیده
    کامدین : از نام های برگزیده
    کامران : نام دانشمندی زرتشتی اهل شیراز
    کامکار : کامروا، کامران
    کاموس : نام یکی از سرداران افراسیاب
    کامیاب : کامروا، خوشبخت
    کامیار : کامیاب ، کامروا
    کاوش : جستجو کردن، کاویدن
    کاوه : نام آهنگر نامی که پادشاهی ذهاک را برانداخت
    کاووس : از نام های برگزیده
    کاویان : از نام های برگزیده
    کرتیر : نام موبد موبدان روزگار شاپور یکم
    کرکوی : از نوادگان سلم، پسر فریدون
    کمبوجیه : از نام های برگزیده
    کورنگ : نام پادشاه زابلستان و پدر زن جمشید پیشدادی
    کوروش : بنیانگزار شاهنشاهی هخامنشی
    کوسان : نام رامشگری است
    کوشا : کوشیدن
    کوشان : کوشا بودن
    کوشیار : نام یکی از سرداران تبری
    کیا : بزرگ، صاحب، پادشاه
    کیافر : از نام های برگزیده
    کیامرد : از نام های برگزیده
    کیامنش : از نام های برگزیده
    کیان : جمع کی، پادشاه
    کیان پور : از نام های برگزیده
    کیانزاد : از نام های برگزیده
    کیانفر : از نام های برگزیده
    کیانمهر : از نام های برگزیده
    کیانوش : نام برادر شاه فریدون پیشدادی
    کیقباد : نام سردودمان و نخستین پادشاه کیانیان
    کیکاووس : پدر سیاوش و پدر بزرگ شاه کیخسرو کیانی
    کیهان : جهان، گیتی
    کیوان : نام پدر موبد سروش، از شاگردان دستور آذرکیوان
    کیومرس : نام نخستین انسان روی زمین

    گ


    گالوس : نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس
    گرامی : ارجمند، مقدم
    گرانمایه : پرارزش، پر ارج
    گرایش : گرویدن، پیروی
    گَرشاسب : در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامه
    گرگین : نام پهلوان نامی ایران
    گژدهم : از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید
    گژگین : از نام های برگزیده
    گشتاسب : نام پنجمین پادشاه کیانی
    گشواد : نام پهلوانی در شاهنامه
    گوارا : خوش‌آیند، با مزه
    گودرز : نام پسر گیو، از پهلوانان نامی لشکر کیکاووس
    گیل : گرد و پهلوان
    گیو : پهلوان ایرانی

    ل


    لهراسب : دارنده اسب تیزرو . پدر گشتاسب

    م


    مازار : یکی از سرداران مادی کورش
    مازنه : مازندران در اوستا
    مازیار : نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان
    ماکان : نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی
    ماندگار : پایدار، ماندنی
    مانوش : نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب
    مانی : نام پیکر نگار نامی در دوران شاپور
    ماهان : نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد
    ماهر : زبر دست
    ماهوار : از گوشه‌های موسیقی
    ماونداد : نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
    مزدا : دانای بزرگ، پروردگار
    مزدک : نام پسر بامداد در دوران ساسانی
    مشیا : نام نخستین مرد در اوستا
    منوچهر : پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادی
    منوشفر : نام پدر منوچهر شاه پیشدادی
    مه زاد : از نام های برگزیده
    مِهراب : نام پادشاه کابل و پدر رودابه
    مهران : یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی
    مهربان : نگهبان روشنایی و مهر
    مهربُرزین : دارنده برترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم
    مهرپرور : از نام های برگزیده
    مهرپوی : از نام های برگزیده
    مهرپیکر : از نام های برگزیده
    مهرجو : از نام های برگزیده
    مهرداد : نام چوپانی که کوروش را پرورش داد
    مهرزاد : زاده مهر
    مهرگان : جشن ملی ایران
    مهرمَس : مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام نیای ششم اردشیر بابکان
    مهرنوش : نام یکی از چهار پسران اسفندیار
    مهریار : از نام های برگزیده
    مِهرین : از نام های برگزیده
    مهیار : از نام های برگزیده
    مویز : دانه خشک انگور

    ن


    نارون : نام درختی تنومند
    ناشا : دادگر
    نامجو : جوینده نام
    نامدار : دارنده نام
    نامور : از نام های برگزیده
    ناوَرز : سرباز دریایی. از نام های دوران هخامنشی
    نریمان : دلیر و پهلوان. دارای اندیشه بلند و مردانه
    نَستور : نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب
    نکیسا : نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز
    نمایان : آشکار، هویدا
    نوبخت : از نام های برگزیده دوران ساسانی
    نوبهار : نام نویسنده دساتیر
    نوتریکا : نام سومین برادر اشوزرتشت
    نوذر : یکی از سه پسران منوچهر
    نوش : شهد، عسل ، انگبین
    نوش آذر : نام پسر آذرافروز
    نوشی : نوشیروان
    نوشیروان : انوشیروان. از نام های برگزیده
    نوید : مژده شادمانی
    نیسان : نی‌زار، محل روییدن نی
    نیک پی : خجسته ، خوش قدم
    نیکدل : از نام های برگزیده
    نیکروز : سعادتمند، خوشبخت
    نیکزاد : از نام های برگزیده
    نیکنام : نیکونام، خوشنام
    نیکو : خوب، زیبا، نیکو کار
    نیما : نام یکی از شاعران ایرانی
    نیو : پهلوان و دلیر
    نیوتیش : نام کوچکترین برادر اشوزرتشت

    و


    واته : ایزد آب در اوستا
    وخش : روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین نیای آدرباد مهر اسپند
    وخش داد : آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی
    وخشور : پیام آور
    ورجاوند : مقدس و نورانی . از نیاکان شاه بهرام
    ورزم : شعله آتش، گرمی آتش
    ورساز : جوان آراسته و زیبا 
    وَرَهرام : نماد پیروزی
    وَسپار : بخشنده
    وَسنه : نام کوهی در اوستا
    وفادار : از نام های برگزیده
    وَلخش : بلاش، پادشاه اشکانی
    وهامان : نام پدر سلمان فارسی
    وَهمنش : خوش منش، نیک منش
    وُهومن : ریشه اصلی بهمن امروزی
    ویسپرد : از بخش‌های اوستا
    ویشتاسب : نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت

    ه


    هارپارک : نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد
    هامان : یکی از درباریان خشایار شاه
    هامرز : نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی
    هامون : از نام های ایرانی
    هامین : تابستان در اوستا
    هاون : گاه بامدادی
    هاونی : ایزد نگهبان بامداد
    هَخامنش : دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان
    هَردار : نام هشتمین نیای اشوزرتشت
    هُرمز : نام سومین پادشاه ساسانی
    هرمزدیار : یار خدا
    هُزوارش : شرح و تفسیر
    هُژبر : دلیر و نامجو
    هَژیر : خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز
    همتا : مانند، شریک
    همگون : همرنگ، همانند
    هنگام : زمان، گاه
    هوبَر : دربردارنده نیکی
    هوتَخش : سازنده خو. پیشه ور
    هوتن : فرماندار ساحلی در روزگار داریوش
    هوداد : نیک آفرید
    هودین : نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان
    هور : خورشید
    هورا : می صاف و مقدس
    هوشنگ : پسر سیامک پسر کیومرس، دومین پادشاه پیشدادی
    هوشیدر : از نام های برگزیده
    هوکَرپ : واژه ای پهلوی خوش اندام
    هوم : گیاه مقدس
    هومان : از نام های برگزیده
    هومَت : اندیشه نیک
    هومن : خوب‌منش
    هیمه : نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی

    ی


    یادگار : اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد
    یزدان داد : موبدی در سده نهم که در کرمان می‌زیسته
    یزدان مهر : از نام های برگزیده
    یزدان یار : از نام های برگزیده
    یزدانشاه : نام پسر انوشیروان دادگر
    یزدگرد : نام پادشاه ساسانی
    یَسنا : از بخش‌های اوستا

    ---------------------------------------

  • ۰ لایک
  • ۸ نظر

    راهنمای انتخاب اسم برای کودک

    انتخاب اسم زیبا برای کودک دختر و پسر

    همیشه یک بحث شیرین برای والدین بوده و هست. پدر مادرها معمولا معیارهای مختلفی را برای انتخاب نام نی نی خود دارند. معیارهایی که اکثرا در نهایت زیبایی نام در درجه اول اهمیت قرار می گیرد و سپس سایر معیارها. در ادامه به برخی نکات انتخاب نام فرزند می پردازیم.

    انتخاب اسم بچه اسم زیبا برای کودک

    اسم کودک به اسم مامان بابا بیاید!

    معمولا برای انتخاب اسم فرزند اول دختر یا پسر پدر مادر ها سعی می کنند نام کودک به اسم پدر مادر بیاید و با نامشان هماهنگ باشد. مثلا اگر اسم پدر و مادر با حرف خاص یکسانی شروع شود، زیبا ست که اسم فرزند هم با همان حرف آغاز شود. یا اگر اسم والدین هم وزن باشند مثل سینا و بیتا زیبا ست که نام دختر یا پسرشان نیز بر این وزن باشد. البته بدیهی است که امکان این تشابه بین اسامی پدر و مادر کم است اما دقت به این امر در انتخاب اسم فرزند ضروری است.

    انتخاب اسم فرزند دختر پسر و حروف ابجد

    برخی از والدین در انتخاب اسم نینی خود به حروف ابجد نیز دقت می کنند. همانطوری که می دانید هر یک از حروف ابجد معرف عددی خاص است و هر کلمه جمع حروف ابجد تشکیل دهنده اش است. مثلا برخی پدر مادرها سعی می کنند اسم کودک شان را طوری انتخاب کنند که از نظر حروف ابجد همانگ با اسم خودشان (مامان و بابا) و یا هماهنگ با فامیلی باشد. در مطالب بعدی سایت درباری حروف ابجد و اسم کودک بحث خواهیم کرد.

    بقیه در ادامه مطلب

  • ۰ لایک
  • ۹۸ نظر