خلیلالرحمان : (عربی) (= خلیل الله)، ( خلیل الله.
خلیل : (عربی) 1- دوست، دوست یکدل؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت ابراهیم(ع) در قرآن کریم. (سورهی نساء آیهی 125).
خَلف : (عربی) 1- صالح، شایسته (فرزند)؛ 2- جانشین؛ 3- (به مجاز) پیروی کننده از پدر در اخلاق و کردار؛ 4- (در قدیم) فرزند.
خشنود : 1- خوشحال و راضی؛ 2- (در قدیم) قانع.
خِضر : 1- (اَعلام) 1) پیامبری که بنا به روایات با شستشو در چشمهی آب حیات عمر جاودان یافته است. او پیوسته گرد جهان می گردد و درماندگان را یاری میکند و گاه بر برخی اولیا ظاهر میشود؛ 2) خضر اتابک لر کوچک [692-93 قمری] ...
خشایار : 1- دلیر، نیرومند؛ 2- (اَعلام) نام دو تن از شاهان هخامنشی 1) خشایارشای اول: شاه [485-465 پیش از میلاد] پسر و جانشین داریوش اول، که آتن را تسخیر کرد و آتش زد، در جنگ دریایی با یونان شکست خورد و به ایران بازگشت. ...
خسرو : (معرب پهلوی) 1- پادشاه؛ 2- (اَعلام) شاه سلسلهی اشکانی: [110-128 میلادی] که در زمان او ترایانوس (تراژان) امپراتور روم به ایران تاخت و تیسفون را گرفت، ولی با مرگ او جانشینش هادریانوس با ایران صلح کرد و غنایم جنگی را به ایران ...
خالِق : 1- سرسبز و با طراوت؛ 2- شاد، خوشحال، خوب، خوش؛ 3- فرخنده، مبارک.
خالِق : (عربی) 1- آنکه کسی یا چیزی را پدید میآورد، به وجود آورنده، آفریننده؛ 2- از نامهای خداوند.
خالِد : (عربی) 1- (در قدیم) پاینده و جاوید؛ 2- (اَعلام) 1) خالد ابن اسعد [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص) و از مهاجران به حبشه؛ 2) خالد ابن ولید [قرن اول هجری] سردار عرب، صحابی پیامبر اسلام(ص) که در فتح مکه شرکت داشت. فاتح ...
خاتَم : (در صنایع دستی) 1- نقوش و طرحهای تزیینی روی چوب؛ 2- (در قدیم) انگشتر، مهر تایید، نگینِ انگشتر؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) فرمان، حکم و پایان؛ 4- (اَعلام) نام شهرستانی در جنوب استان یزد.