ذوالفقار : (عربی) 1- در لغت به معنی صاحب فقرات، و فقره هر یک از مهرههای پشت است که ستون فقرات از آن مرکب است؛ 2- (به مجاز) شمشیر؛ 3- در اصل نام شمشیر حضرت علی(ع) که پیامبر اسلام(ص) آن را در جنگ بدر به ...
ذِکری : (عربی) (جمع ذِکرَیات) یاد، یادگار، یادبود، خاطره.
ذِکرالله : (عربی) یاد خدا، ذکر خدا، یاد کردن از خدا.
ذبیح الله : (عربی) 1- قربانی شده برای خدا، سر بریده برای خدا؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت اسماعیل(ع) و به قولی لقب اسحاق نبی که هر دو فرزند ابراهیم خلیل(ع) بودند.
ذَبیح : (عربی) (در قدیم) ذبح شده، مذبوح.
ذاکر : (عربی) آنکه خدا را ستایش میکند، آن که ذکر خدا میگوید؛ یاد کنندهی خدا؛ یاد کننده.
حَنّان : (عربی) 1- آرزومند، مشتاق؛ 2- بخشاینده؛ 3- بسیار مهربان؛ 4- نوحه و زاری کننده؛ 5- از نامهای خداوند.
حمیدعلی: (عربی) از نامهای مرکب، حمید و علی.
حمیدرضا : (عربی) از نامهای مرکب، حمید و رضا.
حمید : (عربی) 1- ستوده، ستایش شده.
حَمود : (عربی) 1- ستوده و پسندیده؛ 2- حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار.
حمزه : (عربی) 1- شیر، شیر بیشه؛ 2- (اَعلام) 1) حمزة ابن عبدالمطلب: [حدود 53 پیش از هجرت – 3 هجری] عموی پیامبر اسلام(ص)، از نخستین مسلمانان و از دلاوران عرب، که در جنگ اُحُد شهید شد و سیدالشهدا لقب یافت؛ 2) حمزهی اصفهانی: [قرن ...
حمدالله : (عربی) 1- حمد و ستایش خداوند؛ 2- (اَعلام) حمدالله مستوفی: [قرن 8 هجری] شاعر، مورخ و دایرةالمعارف نویس ایرانی، از مردم قزوین، مؤلف دایرةالمعارف فارسی، نُزهَتُ القُلوب، تاریخ گزیده و ظفرنامه، که تاریخ منظوم بعد از اسلام به سبک شاهنامه است.
حمد : (عربی) 1- شکرگزاری کردن، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس؛ 2- الحمد، سوره ی اول از قرآن کریم دارای هفت آیه، فاتحة الکتاب.
حَمّاد : (عربی) بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده.
حلیم : (عربی) 1- خویشتن دار، با صبر و تحمل، بردبار؛ 2- از نامها و صفات خداوند.
حکیم :(عربی) 1- پزشک، طبیعت، دانا، خردمند، فرزانه، دانا به چیزی (دانندهی امری)؛ 2- از نامهای خداوند.
حِکمت : (عربی) 1- معرفت به مسائل، خردمندی، فرزانگی؛ 2- سخن اخلاقی، پند، اندرز؛ 3- علم خداوند.
حفیظالله : (عربی) کسی که خداوند نگهدار اوست.
حشمتالله : (عربی) بزرگی و عظمت خداوند.
حسینعلی : (عربی) از نامهای مرکب، حسین و علی.
حسین رضا : (عربی) از نامهای مرکب، حسین و رضا.
حسین : (عربی) 1- خوب، نیکو؛ 2- (اَعلام) 1) حسین ابن علی: [= امام حسین (ع)] [4-61 قمری] سومین امام شیعیان، ملقب به سِیدالشُهَدا و خامس آل عبا، که خلافت یزید ابن معاویه را نپذیرفت و در جنگ با سپاهیان اموی همراه جمعی از یارانش ...
حَسیب : (عربی) 1- (در قدیم) دارای فضل و کمال اکتسابی یا ذاتی، بزرگوار؛ 2- از اسامی خداوند.
حَسُّون : (عربی) 1- نام پرندهای، سهره؛ 2- (در عربی) شُوَیکیّ؛ 3- (در گویشهای محلی خوزستان) مُصَغر حسن و گاه برای تحبیب به معنی حسن دوست داشتنی.
حسن رضا : (عربی) از نام های مرکب، حسن و رضا.
حسن : (عربی) 1- نیکو، خوب، زیبا، جمیل؛ 2- (در فقه) ویژگی حدیثی که سندیت آن معتبر است؛ 3- (اَعلام) 1) حسن ابن علی(ع): [3-50 قمری] [= امام حسن مجتبی(ع)] دومین امام شیعیان؛ 2) ابومحمّد حسن ابن علی: [232-260 قمری] [= امام حسن عسکری(ع)] یازدهمین ...
حِسان : (عربی) 1- بسیار نیکو، بسیار خوب، نیکروی؛ 2- (اَعلام) حسان ابن ثابت [قرن اول هجری] شاعر عرب ملقب به «شاعر پیامبر» بعدها از هواداران معاویه شد.
حِسامالدین : (عربی) 1- (در قدیم) شمشیر دین؛ 2- (اَعلام) 1) حسامالدین چلبی: [622-683 قمری] صوفی اهل آسیای صغیر، از تبار ایرانی (مردم ارومیه)، مرید، شاگرد، دوست و جانشین مولوی، که مثنوی مولوی به خواهش و بنام او سروده شده است؛ 2) حسامالدین خلیل: اتابک ...
حسام : (عربی) (در قدیم) شمشیر تیز و برنده.
حُر : (عربی) 1- آزاد؛ 2- (در قدیم) دارای اعتقاد و رفتار شایسته و بزرگوارانه، جوانمرد، آزاده؛ 3- (اَعلام) 1) حُر ابن یزید (ریاحی) [قرن اول هجری] سردار و جنگجوی عرب، که در هنگام عزیمت امام حسین(ع) به کوفه، با هزار سوار راه او را ...
حُجتالله : (عربی) 1- برهان حق تعالی؛ 2- (در تصوف) انسان کامل که حجت حق بر خلق است.
حُجت : (عربی) 1- آنچه با آن بتوان ادعایی را ثابت کرد، دلیل، برهان؛ 2- (در قدیم) پیشوا، رهبر.
حبیب الله : (عربی) 1- دوست خدا؛ 2- (اَعلام) حبیب الله خان پادشاه افغانستان [1319-1337 قمری] که در برابر 160 هزار لیره، روابط خارجی افغانستان را به بریتانیا واگذاشت. در جنگ جهانی اول افغانستان را بی طرف نگهداشت و سرانجام کشته شد.
حبیب : (عربی) 1- دوست، یار، معشوق؛ 2- (اَعلام) 1) حبیب ابن مظاهر [قرن اول هجری] مسلمان شیعهی ساکن کوفه، از یاران امام حسین(ع) که همراه او در کربلا شهید شد؛ 2) حبیب اصفهانی [قرن 4 هجری] ادیب و شاعر ایرانی مقیم استانبول، مترجم ...
حامی : (عربی) 1- منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ 2- آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است، حمایت کننده، پشتیبان.
حامد : (عربی) سپاسگزار.
حافظ : (عربی) 1- آن که مراقبت یا حفاظت از کسی، جایی یا چیزی را بر عهده دارد. نگهبان؛ 2- (اَعلام) 1) شمسالدین محمّد، «حافظ» شیرازی از عارفان و شاعران بنام ایران در قرنِ 8 هجری ملقب به لسان الغیب و ترجمان الاسرار؛ 2) ...
حاصل : (عربی) نتیجه، فراهم و موجود یا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمده یا کسب شده است.
حارث : (عربی) 1- (در قدیم) کشاورز، برزگر؛ 2- (اعلام) 1) حارث بن ابی شعر [قرن ششم میلادی] بزرگترین فرمانروای غسانی و اولین پادشاه این سلسله؛ در زمان یوستی نیانوس اول به حکومت قبایل عرب شام رسید. در سال 531 میلادی با ایران جنگید ...
حاتم : (عربی) 1- به معنی حاکم، قاضی، داور؛ 2- (اَعلام) رییس قبیله و شاعر عرب [قرن7 میلادی] که به بخشش و دلاوری معروف بود و داستانهای فراوانی دربارهی او و خانوادهاش به عربی و فارسی نوشته شده است.
جهاد : (عربی) 1- در راه دین جنگیدن؛ 2- پیکار، مبارزه؛ 3- کوشیدن، تلاش.
جوانمرد : (به مجاز) دارای خصلتهای نیک و پسندیده مانند بخشندگی، گذشت، دلیری و کمک به دیگران.
جوانشیر : 1- شیر جوان؛ 2- کنایه از جوان زورمند و دلیر.
جوان : 1- آن که زمان زیادی از عمرش نگذشته است، کم سن و سال؛ 2- (به مجاز) شاداب و با طراوت.
جواد : (عربی)1- بخشنده، با سخاوت؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (اَعلام) لقب امام محمّد ابن علی ابن موسیالرضا ابن جعفر(ع) [195-220 قمری] (= امام جواد) نهمین امام شیعیان.
جُنید : (عربی)1- به معنای سرباز و لشکری؛ 2- (اَعلام) 1) جُنید بغدادی [قرن 3 هجری] عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتدا و سید صوفیان صفا بود؛ 2) جنید صفوی (= سلطان جنید) [قرن 9 هجری] پیشوای صوفیان صفوی و نوهی صفیالدین اردبیلی، ...
جَمیل : (عربی) 1- زیبا؛ 2- (به مجاز) شایسته، بایسته، نیکو، خوب.
جمشید : 1- به معنای جم درخشان یا جم شاه؛ 2- (اَعلام) آخرین شاه پیشدادی در داستانهای ملی ایران، ملقب به جَم، که 650 سال پادشاهی کرد و در سیصد سال نخست آن هیچ بیماری و مرگ نبود. سپس او گمراه و ستمکار شد ...
جمالالدین : 1- به معنای جم درخشان یا جم شاه؛ 2- (اَعلام) آخرین شاه پیشدادی در داستانهای ملی ایران، ملقب به جَم، که 650 سال پادشاهی کرد و در سیصد سال نخست آن هیچ بیماری و مرگ نبود. سپس او گمراه و ستمکار شد و ...
جمال : (عربی) 1- زیبایی؛ 2- (به مجاز) مایهی زیبایی و زینت بخش؛ 3- (در تصوف) جلوههای الطاف خداوندی.
جلیل : (عربی) 1- بلند مرتبه، بزرگوار؛ 2- بزرگ، شکوهمند؛ 3-از نامها و صفات خداوند؛ 4- (اَعلام) منطقهی تاریخی زراعتی در شمال فلسطین در شرق رود اردن [= جلیله] که به دو بخش جلیل سفلا و جلیل علیا تقسیم میشود، بنا به روایت انجیل مرکز ...
جلالالدین : (عربی) 1- شکوه و عظمت دین؛ 2- (اَعلام) 1) مولانا جلالالدین محمّد بلخی (= مولوی) از عارفان و شاعران بنام ایرانیِ قرن 7 هجری، مؤلف منظومهی عرفانی معروف به مثنوی معنوی، مجموعه غزلهای موسوم به دیوان شمس، دو کتاب به نامهای فیه مافیه ...
ثَناءالله : (عربی) ثنای خدا.
ثامن :(عربی) (در قدیم) هشتم، هشتمین. [این نام به اعتبار ثامنالائمه، امام هشتم شیعیان، علی بن موسیالرضا(ع) انتخاب میشود].
ثامر : (عربی) مثمر، میوه دهنده، میوه دار.