ظ

راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس

انتخاب نام برای فرزند دختر و پسر - معنی اسم - اسم دوقلو ها - نام های اصیل فارسی ، ترکی و آذری ، کردی، لری، گیلکی و مازنی، بلوچی، عبری، عربی

تبلیغات

۱۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسم فرزند دختر» ثبت شده است

لیست نام های دخترانه

  • ۲ لایک

    اسم دختر با حرف ن

    اسم دختر با حرف نون

    اسامی دختر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های جدید دخترانه با حرف ن

    نیلیا

    نیلیا :    (سنسکریت ـ فارسی) (نیلی + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نیلی، ( نیلی.

    نیلوفر

    نیلوفر :    1- (در گیاهی) گل‌های سفید، کبود و زرد رنگ گیاهی به همین نام که مصرف داروئی نیز دارد. (در ادب قدیم فارسی اغلب رنگ کبود آن مطرح بوده است)؛ 2- گیاهی آبی که در آبگیرهای مناطق معتدل می‌روید، گل‌های زرد دارد و ...

    نیلو

    نیلو :    (سنسکریت ـ فارسی) (نیل + او /u-/ (پسوند شباهت))، شبیه به نیل، مثل نیل، / نیل.

    نیلگون

    نیلگون :    (سنسکریت ـ فارسی) (نیل + گون (پسوند شباهت))، نیلی   نیلی.

    نیلا

    نیلا :    (سنسکریت ـ فارسی) (نیل + ا (پسوند نسبت)) منسوب به نیل، ت نیل.

    نیکی

    نیکی :    1- خوب بودن، خوبی، نیکوکاری، احسان؛ 2- (در قدیم) آسایش، رفاه، ثواب اُخروی.

    نیکو

    نیکو :    1- خوب؛ 2- (در قدیم) دلپسند، مطبوع، ارزنده، گران‌بها، گران، درست، صحیح، پسندیده، شایسته، زیبا، شخص زیباروی.

    نیکناز

    نیکناز :    1- دارای عشوه‌گری و زیبایی خوب؛ 2- ویژگی دختری که زیبا و خوب است؛ 3- افتخار کننده به نیکی.

    نیکدخت

    نیکدخت :    (نیک + دخت = دختر)، دختر نیک، دختر خوب، نیکو، صالح و شایسته.

    نیکتا

    نیکتا :    (نیک + تا = نظیر، مانند، لنگه)، نظیر نیک، مانند نیک، بسان نیک، ( نیک.

    نیکا

    نیکا :    1- خوب، خوش، زیبا، ظریف؛ 2- (از اصوات) بسی نیک، چه خوب، خوشا؛ 3- (به صورت شبه جمله) (در قدیم) چه خوب است؛ 4- (اَعلام) نام رودی است در شمال ایران که از شاهکوه در جنوب گرگان سرچشمه گرفته است.

    نَیّره

    نَیّره :    (عربی) روشن، منیر، بسیار درخشان.

    نینا

    نینا :    (کردی) اینها.

    نیوشا

    نیوشا :    1- (در قدیم) شنوا، شنونده؛ 2- (به مجاز) یادگیرنده، آموزنده.

    نیروانا

    نیروانا :    (سنسکریت) آخرین مرحله سلوک در نزد « بودا » که مرحله‌ی محو شدن جنبه‌ی حیوانی وجود و رسیدن به کمال است.

    نَیراعظم

    نَیراعظم :    (عربی) 1- (به مجاز) خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبا و تابناک.

    نَیّر

    نَیّر :    (عربی) 1- روشن، منور؛ 2- (در قدیم) ستاره، کوکب.

    نیتا

    نیتا :    [نی = نه (به صورت شبه جمله) (در قدیم) نیست، نبود + تا = لنگه، مثل، مانند]، بی‌مانند، بی نظیر، بیتا، یگانه.

    نیایش

    نیایش :    1- دعا همراه با تضرع و زاری به درگاه خداوند؛ 2-پرستش و احترام به کسی.

    نیاز

    نیاز :    1- حالتی که در آن برای انجام دادن کاری یا برآوردن منظوری، چیزی یا کسی مورد تقاضا، مناسب یا سودمند است، احتیاج؛ 2- ضروری، لازم؛ 3- (در قدیم) اظهار محبت، چنان که از سوی عاشق در مقابلِ ناز؛ 4- (در قدیم) (به ...

    نهضت

    نهضت :    (عربی) 1- (در سیاست) جنبش؛ 2- (در قدیم) حرکت، عزیمت.

    نهایت

    نهایت :    (عربی) 1- پایان، انتها؛ 2- آخرین، بالاترین، بیشترین؛ 3- بالاترین حد چیزی.

    نهاله

    نهاله :    (در قدیم) نهال، ( نهال.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    نهال

    نهال :    1- (در کشاورزی) درخت یا درختچه‌ی نورس که تازه نشانده شده است؛ 2- (به مجاز) کودک نورُسته.

    نویده

    نویده :    (نوید + ه (پسوند نسبت))، منسوب به نوید، ( نوید.

    نونا

    نونا :    1- (در سمنانی) نان؛ 2- (در کلدانی) برج حوت [برابر با اسفند]؛ 3- (اَعلام) نام مادر ابراهیم پیامبر(ع).

    نوگل

    نوگل :    1- گلی که تازه شکفته شده است؛ 2- (به مجاز) نوجوان، به ویژه دختر نوجوان.

    نوشین

    نوشین :    1- (در قدیم) شیرین، خوشایند، دلپذیر (خواب)؛ 2-شایسته‌ی بوسیدن، شیرین (لب)؛ 3- دلنشین، مطبوع، ملایم (باد، نسیم)؛ 4- گوارا، خوش گوار؛ 5- شفابخش؛ 6- (اَعلام) شهری در شهرستان ارومیه در استان آذربایجان غربی.

    نوشه

    نوشه :    (= نوشه) 1- (در وصف شاعرانه) جاوید، بی مرگ؛ 2-شاد، خوشحال، خرّم؛ گوارا. + ن.ک. انوشه.

    نوشا

    نوشا :    (نوش+ ا (پسوند با معنی فاعلی))، 1- نیوشا، شنوا، شنونده؛ 2- (به مجاز) یادگیرنده و آموزنده؛ 3- شیرین، زندگی.

    نوش‌آفرین

    نوش‌آفرین :    (نوش+ آفرین = آفریننده)، 1- آفریننده خوشی و لذت، آفریننده‌ی شیرینی؛ 2- (به مجاز) نیکبخت و سعادتمند؛ 3- (اَعلام) نام قهرمان زن کتاب «نوش‌آفرین و گوهرتاج».

    نوش‌آذر

    نوش‌آذر :    (= آذرنوش) نام آتشکده‌ی دوم از هفت آتشکده پارسیان، (آذرمهر بُرزین یا آذربُرز بُرزین).

    نوژین

    نوژین :    (نوژ = نوز = نوعی کاج + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نوژ، مربوط به نوژ؛ 2- (به مجاز) زیبا، سرسبز و با طراوت.

    نوژان

    نوژان :    1- فریاد، صدا و بانگ بلند؛ 2- رود (رودخانه‌ی) با بانک و سهم؛ 3- غرّان (رود و سیل)؛ 4- نام رودخانه‌ای.

    نوریه

    نوریه :    (عربی) (نور + ایه/-iyye/ (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نور؛ 2- روشن و درخشان؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    نورصبا

    نورصبا :    (عربی) [نور + صبا = نسیم ملایم و خنک که از شمال می‌وزد؛ (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق] 1- روی هم (به مجاز) نوری که از صبا متصاعد می‌شود، جلوه‌ی صبا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    نورُسته

    نورُسته :    1- تازه روییده؛ 2- (به مجاز) جوان، تازه بالغ شده.

    نورانگیز

    نورانگیز:    (عربی ـ فارسی) (نور + انگیز = جزء پسین به معنی انگیزنده) 1- نورانگیزنده؛ 2- (به مجاز) زیبا و تابان.

    نوران

    نوران :    (عربی ـ فارسی) (نور + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نور؛ 2- روشن، درخشان؛ 3- (به مجاز) زیباروی.

    نورالهدی

    نورالهدی :    (عربی) نورِ رستگاری، راستی و پیروزی.

    نورالعین

    نورالعین :    (عربی) 1- نور ِچشم (چشم‌ها)؛ 2- (به مجاز) عزیز و گرامی.

    نورا

    نورا :    (نور+ ا (پسوند نسبت)) 1- نورانی، درخشان؛ 2- (به مجاز) زیبا.

    نوبهار

    نوبهار :    1- آغاز فصل بهار؛ 2- (در قدیم) سبزه‌ی نو رسته، گل و شکوفه‌ی تازه روییده؛ 3- نو بهار (از سنسکریت) (در قدیم) به معنی معشوق یا زن زیبا؛ 4- (اَعلام) نام معبد بودایی در بلخ که به علت وجود بت‌های زیبا در ...

    نوبَر

    نوبَر :    1- ویژگی میوه‌ای که در آغاز فصل خود به بازار می‌آید؛ 2- (به مجاز) تازه و جدید؛ 3- (در قدیم) تَر و تازه، شاداب؛ 4- (در قدیم) تحفه، نو برانه.

    نَوال

    نَوال :    (عربی) 1- آنچه بخشیده می‌شود، عطیه؛ 2- (در قدیم) بخشش و عطا.

    نَوا

    نَوا :    1- صدای موسیقیایی، نغمه؛ 2- (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاههای هفت‌گانه‌ی موسیقی سنتی ایران؛ 3- آوازِ پرندگان خوش صدا، مانند بلبل؛ 4- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) آواز، از الحان قدیمی، 5- پرده، مقام؛ 6- سامان و ترتیب و نظم؛ 7- ...

    نمونه

    نمونه :    1- مقدار یا تعداد کم از چیزی یا از مجموعه‌ای که نشان‌دهنده‌ی ویژگی‌های آن چیز یا آن مجموعه است؛ 2- نمودار؛ 3- مثال؛ 4- سرمشق، الگو؛ 5- دارای ویژگی‌های شایسته که می‌تواند برای دیگران سرمشق باشد.

    نِلی

    نِلی :    صورت دیگر نیلی،ص نیلی.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    نِگین

    نِگین :    1- سنگ یا فلزی زینتی و معمولاً قیمتی که بر روی انگشتر، گوشواره، گردن‌بند و جز آنها کار می‌گذارند؛ 2- (در قدیم) سنگ قیمتی که معمولاً برای تزئین بر روی چیزی کار می‌گذاشته‌اند؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) انگشتر نگین‌دار پادشاهان و ...

    نِگاه

    نِگاه :    1- عمل نگریستن، دید، نظر؛ 2- چشم؛ 3- (به صورت شبه جمله) (در گفتگو) نگاه کنید، نگاه کن.

    نگارین

    نگارین :    1- زیبا؛ 2- آرایش شده، مزین، آراسته؛ 3- حنا بسته؛ 4- (به مجاز) دلنشین، دل آویز؛ 5- (به مجاز) معشوق زیباروی.

    نِگاره

    نِگاره :    نقش، شکل، تصویر

    نِگار

    نِگار :    1- (به معنی نگاشتن و نگاریدن)؛ نقش، تصویر؛ 2- (به مجاز) معشوق زیباروی؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) دختر یا زن زیباروی؛ بت و صنم؛ 4- زیور و زینت؛ 5- نقش نگین؛ 6- (در قدیم) رنگین و منقش؛ 7- (اَعلام) نام شهری ...

    نَکیسا

    نَکیسا :    (= نگیسا) (اَعلام) [قرن 6 میلادی] نام یکی از رامشگران و نوازندگان عهد خسرو پرویز و مربوط به وی که اختراع خسروانی را به او نسبت می‌دهند.

    نَقشین

    نَقشین :    (عربی ـ فارسی) (در قدیم) دارای نقش، نقش‌دار.

    نُقره

    نُقره :    (از سغدی) (در شیمی) فلزی گران‌بها، نرم، و سفید با جلای فلزی که در ساختن زیور آلات، آینه و... بکار می‌رود، سیم.

    نَفیسه

    نَفیسه :    (عربی) (مؤنث نفیس)، 1- گران‌بها، قیمتی؛ 2- (در قدیم) ارجمند و گرامی؛ 3- (اَعلام) نفیسه دختر حسن ابن زید از خاندان گرامی امام حسن مجتبی(ع) که بانویی خداپرست، عارف و زاهد بود.

    نَغمه

    نَغمه :    (عربی) 1- (در موسیقی) آهنگ یا ملودی؛ 2- آواز، تصنیف یا صوت موسیقیایی که از آلات موسیقی بر می‌خیزد؛ 3- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه شور و آواز بیات تُرک از ملحقات شور، دستگاه‌های سه‌گاه، چهارگاه، ماهور، راست پنج‌گاه و نوا؛ ...

    نَعیمه

    نَعیمه :    (عربی ـ فارسی) (نعیم + ه (پسوند نسبت)) منسوب به نَعیم، ( نعیم. 1- ،2- و3-

    نَعیما

    نَعیما :    (عربی ـ فارسی) (نعیم + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نعیم، ن نعیم. 1- ،2- و3-

    نَعنا

    نَعنا :    (از عربی، نعناع) (در گیاهی) نعناع، گیاهی علفی و کاشتنی که ساقه و برگهای خوشبوی آن خوراکی و دارویی است و ساقه‌ی چهارگوش و زیرزمینی و گاهی گلهای رنگین دارد.

    نَظیره

    نَظیره :    (عربی) (مؤنث نظیر)، 1- همتا، همانند؛ 2- (در ادبیات) شعر یا داستانی که به استقبال از شاعر یا نویسنده دیگری سروده یا نوشته می شود.

    نَظاره

    نَظاره :    (عربی) (در قدیم) بیننده، تماشاگر.

    نَصیبه

    نَصیبه :    (عربی) (مؤنث نَصیب)،   نصیب.

    نُصرت

    نُصرت :    (عربی) 1- یاری، کمک؛ 2- (در قدیم) پیروزی، فتح.

    نَشمیل

    نَشمیل :    (کردی) 1- زیبای دلکش و نازک اندام؛ 2- خوشگل.

    نشاط

    نشاط :    (عربی) 1- شادی، خوشی، سرزندگی؛ 2- (در قدیم) میل، عزم، شوق.

    نَسیمه

    نَسیمه :    (عربی ـ فارسی) (نسیم + ه (پسوند نسبت))، 1- باد بسیار ملایم؛ 2- (در قدیم) بوی خوش.

    نَسیما

    نَسیما :    (عربی ـ فارسی) (نسیم + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نسیم، و نسیم.

    نَسیم

    نَسیم :    (عربی) 1- باد ملایم و خنک، باد بسیار آرام؛ 2- (در قدیم) بوی خوش؛ 3- (در عرفان) تجلی جمالی الهی و رحمت متواتر و نفس رحمانی را گویند.

    نَسیبه

    نَسیبه :    (عربی) 1- (در قدیم) دارای اصل و نسب؛ 2- خویشاوند و نزدیک؛ 3- (اَعلام) نام یک زن صحابی شجاع از بنی نجّار که در هنگام ظهور اسلام به پیامبر اسلام(ص) ایمان آورد و در سلک صحابه‌ی وی در آمد و در جنگ‌ها ...

    نسرین‌دخت

    نسرین‌دخت :    (نسرین+ دخت = دختر) 1- دختر نسرین وش؛ 2- (به مجاز) زیباروی و با طراوت.

    نسرین

    نسرین :    1- (در گیاهی) گل‌های زرد یا سفید خوشه‌ای معطر که یکی از گونه‌های نرگس است؛ 2- گیاه این گل که علفی، پایا، زینتی و از خانواده‌ی نرگس است و برگ‌های بلند و مخطط دارد؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) صورتِ معشوق.

    نَسترن

    نَسترن :    1- (در گیاهی) گلی شبیه رُز ولی کم پَرتر و کوچکتر از آن به رنگ‌های صورتی، سفید یا زرد؛ 2- گیاه این گل که درختچه‌ای افراشته یا پراکنده از خانواده‌ی گل سرخ است؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) رخسار و بناگوش معشوق.

    نَستر

    نَستر :    (در قدیم) (در گیاهی) نسترن، ( نسترن.

    نَسار

    نَسار :    (= نسا) 1- جایی که آفتاب کمتر به آن بتابد، سایه؛ 2- سایبانی که از چوب و خاشاک ساخته شده باشد؛ 3- (در لهجه  ی قمی، nesār) طرف سایه، (در لهجه  ی اراکی، nesār) جایی که کمتر آفتاب برسد، (در لهجه  ی ...

    نِسا

    نِسا :    (عربی، نساء)؛ 1- (در قدیم) زنان؛ 2- (اَعلام) 1) سوره‌ی چهارم از قرآن کریم، دارای صد‌و ‌هفتاد ‌‌‌‌‌و شش آیه؛ 2) شهر باستانی، در نزدیکی شهر کنونی عشق آباد در ترکمنستان.

    نَژلا

    نَژلا :    (= نَجلا)،   نَجلا.

    نُزهت‌الزمان

    نُزهت‌الزمان :    موجب خوشی و شادمانی اهل زمانه.

    نُزهت

    نُزهت :    (عربی) 1- خوشی، شادی؛ 2- پاکی، بی‌آلایشی؛ 3-تفرج؛ 4- (در موسیقی ایرانی) سازی قدیمی از خانواده‌ی سازهای زهی؛ 5- (در قدیم) خوش آب و هوایی و خرّمی.

    نرمین

    نرمین :    (نرم + ین (پسوند نسبت)) 1- لطافت و لطیف بودن؛ 2- (به مجاز) مهربان، ملایمت و خوش رفتاری داشتن.

    نرگس

    نرگس :    (از یونانی) 1- (در گیاهی) گل زینتی با گلبرگ‌های سفید یا زرد معطر و کاسه‌ای به رنگ سفید یا زرد در وسط؛ 2- گیاه این گل که علفی، پیاز دار و از خانواده‌ی سوسن است، خودرو یا زینتی است و در زمستان ...

    نَرجس

    نَرجس :    (معرب از فارسیِ نرگس) (در قدیم) (در گیاهی) نرگس، ( نرگس.

    نَدیمه

    نَدیمه :    (عربی) زن یا دختری که معمولاً با ملکه، شاهزاده‌ها، یا زنان بزرگ دیگر همنشین و هم صحبت هستند.

    نِدا

    نِدا :    (عربی) صدای بلند، آواز، بانگ.

    نَجوا

    نَجوا :    (عربی) سخن آهسته؛ صحبت کردن با یکدیگر معمولاً با صدای آهسته به قصد این که کسی آن را نشنود.

    نَجمیه

    نَجمیه :    (عربی) (نجم + ایّه /iyye/ (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نجم؛ 2- (به مجاز) درخشان مثل ستاره.

    نَجمه

    نَجمه :    (عربی) (مؤنث نجم) 1- (در قدیم) ستاره، اختر، نجم؛ 2- (در گیاهی) نام درختی است که در عربی به آن ابوحنیفه می‌گویند؛ 3- (اَعلام) نجمه مادر گرامی حضرت امام رضا(ع) امام هشتم شیعیان.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    نجما

    نجما :    (عربی ـ فارسی) (نجم = نام سوره  ی پنجاه و سوم از قرآن کریم، ستاره + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نجم؛ 2- (به مجاز) زیبا و درخشان مثل ستاره.

    نَجلا

    نَجلا :    (عربی) (مؤنث انجل)، زن فراخ چشم، زنی که چشمانی وسیع و زیبا داشته باشد.

    نجاح

    نجاح :    (عربی) 1- رستگاری؛ 2- کامیابی، پیروزی، موفقیت.

    نَبیه

    نَبیه :    (عربی) 1- شریف، بزرگوار؛ 2- (در قدیم) آگاه، هوشیار.

    ناهیده

    ناهیده :    1- (در نجوم) زهره؛ دومین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی به نسبت فاصله از خورشید که از درخشنده‌ترین اجرام آسمانی است، ونوس، [زهره در نزد قدما نماد خنیاگری و نوازندگی است]؛ 2- آناهیتا یا ناهید (در اوستا) ایزد آب است و در اوستا به ...

    ناهید

    ناهید :    1- (در نجوم) زهره؛ دومین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی به نسبت فاصله از خورشید که از درخشنده‌ترین اجرام آسمانی است، ونوس، [زهره در نزد قدما نماد خنیاگری و نوازندگی است]؛ 2- آناهیتا یا ناهید (در اوستا) ایزد آب است و در اوستا به ...

    ناعمه

    ناعمه :    (عربی) (مؤنث ناعم)، 1- نرم و لطیف؛ 2- مرغزار، باغ.

    نازیلا

    نازیلا :    (فارسی ـ ترکی) با ناز و کرشمه، با ناز.

    ناجیه

    ناجیه:    (عربی) (مؤنث ناجی)،   ناجی.

    نازیک

    نازیک :    (در ترکی) نازک، باریک، ظریف، لطیف.

    نازیتا

    نازیتا :    (نازی + تا = نظیر، مانند، لنگه)، 1- نظیر و مانند نازی، لنگه‌ی نازی؛ 2- (به مجاز) زیبا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    نازی

    نازی :    (ناز + ی (پسوند نسبت)) 1- منسوب به ناز؛ 2- (در گفتگو) نازدار؛ 3- آن که بسیار ناز کند، پر ناز؛ 4- (به مجاز) زیبا.

    نازنین‌فاطمه

    نازنین‌فاطمه :    (فارسی ـ عربی)، 1- فاطمه‌ی دوست داشتنی؛ 2- فاطمه‌ی عزیز و گرامی؛ 3- فاطمه زیبا و گرانمایه. +   نازنین و فاطمه.

    نازنین‌زینب

    نازنین‌زینب :    (فارسی ـ عربی)، 1- زینبِ دوست داشتنی؛ 2- زینبِ عزیز و گرامی؛ 3- زینبِ زیبا و گرانمایه. +   نازنین و زینب.

    نازنین‌زهرا

    نازنین‌زهرا :    (فارسی ـ عربی)، 1- زهرای دوست داشتنی؛ 2- زهرای عزیز و گرامی؛ 3- زهرای زیبا و گرانمایه. +   نازنین و زهرا.

    نازنین‌رقیه

    نازنین‌رقیه :    (فارسی ـ عربی) 1- رقیه‌ی دوست داشتنی؛ 2- رقیه‌ی عزیز و گرامی؛ 3- رقیه‌ی زیبا و گرانمایه. + + نازنین و رقیه.

    نازنین

    نازنین :    1- بسیار دوست داشتنی، عزیز و گرامی، زیبا، ظریف؛ 2- (به مجاز) گرانمایه، با ارزش؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) معشوق و دلبر؛ 4- (در قدیم) شخص زیبا و ظریف؛ 5-(در قدیم) نازکننده، نازنده.

    نازلی

    نازلی :    (ترکی) نازنین، نازنده، دارای ناز، نازدار.

    نازلار

    نازلار :    (فارسی ـ ترکی) (ناز + لار = پسوند جمع در ترکی)، 1- نازها؛ 2- زیبایی  ها و قشنگی  ها؛ 3- (به مجاز) ویژگی دختری که ناز دارد و زیبا و قشنگ است.

    نارینه

    نارینه :    (نار = انار، آتش + اینه /-ine/ (پسوند نسبت)، 1- منسوب به انار؛ 2- منسوب به آتش؛ 3- (به مجاز) سرخ گون؛ 4- زیبارو

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    نارینا

    نارینا :    (عربی ـ فارسی) (نارین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نارین، ( نارین.

    نارین

    نارین :    (عربی ـ فارسی) (نار + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نار، آتش؛ 2- (به مجاز) سرخ رنگ (زیبا).

    ناروُن

    ناروُن :    (در قدیم) (در گیاهی) درخت انار، ناربُن، انار. + ن.ک. ناربُن. 1-

    ناروَن

    ناروَن :    (در گیاهی) 1- گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که میوه‌ی فندقه‌ی بالدار آنها اوایل فروردین می‌رسد، آغال پشه؛ 2- درختی برگ ریز که در همه جا پراکنده و از جمله درختان جنگلی نقاط معتدل است.

    نارگل

    نارگل :    گل انار، (گلنار).

    ناردین

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ناردین :    1- (در گیاهی) گل خوشه  ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ  های قرمز، آبی، سفید و زرد؛ 2- (در گیاهی) گیاه این گل پیازدار، علفی، پایا، و از خانواده  ی سوسن است؛ 3- (در گیاهی) خوشه  ی بعضی گیاهان ...

    ناردانه

    ناردانه :    1- (در قدیم) دانه‌ی انار؛ 2- (به مجاز) اشک خونین.

    نادیه

    نادیه :    (عربی) (مؤنث نادی)، ندا دهنده، ندا کننده.

    نادیا

    نادیا :      (عربی) (اسم فاعل مؤنث از نادی) زن خوش آواز.

    نادره

    نادره :    (عربی) 1- شخص هوشمند و دارای نبوغ که نظیر او کمتر ظهور می‌کند؛ 2- (به مجاز) (در قدیم) سخن یا حکایت با معنی و دل‌نشین؛ 3- (اَعلام) نادره بانو نقاش ایرانی سده‌ی یازدهم که در هنر نقاشی در آن دوران سرآمد بود، ...

    ناجیه

    ناجیه :    (عربی) (مؤنث ناجی)،   ناجی.

  • ۰ لایک
  • ۱۸۱ نظر

    اسم دختر با حرف ل

    اسم دختر با حرف لام

    اسامی دختر با حروف ل

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    لَیِنا

    لَیِنا :    (عربی) (مؤنث الین) 1- نرم تر؛ 2- (به مجاز) مهربان تر، خوشخوتر.

    لَیلیا

    لَیلیا :    1- شب؛ 2- (در عربی) لیل؛ 3- [هزاورش LYLYA (در پهلوی) shap (شب)].

    لی‌لی

    لی‌لی :    (مترادف لالا) لفظی که در جشن‌ها (عروسی‌ها) برای ابراز شادی و انبساط خاطر به صورت مکرر ادا کنند.

    لیلی

    لیلی:    (عربی) (= لیلا)، ، لیلا. 1- و 2-

    لیلوفر

    لیلوفر :    (= نیلوفر)، ( نیلوفر.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    لیلا

    لیلا :    (عربی) (مؤنث الیل) 1- درازترین و تارترین شب [صفتی برای زنان به لحاظ گیسوان آنها]؛ 2- سرخوشی از می؛ 3- (اَعلام) دختر حطیم از زنان پیامبر اسلام.

    لیدیا

    لیدیا :    (فرانسوی) (= لیدی، لیدیه، لودیه) دولت پیشین در غرب آسیای صغیر، که به وسیله  ی مهاجران یونانی پدید آمده بود، در سده  ی 7-6 پیش از میلاد رونق داشت و پایتختش سارد(ساردیس) بود. این دولت به وسیله  ی کورش منقرض شد و ...

    لَیانا

    لَیانا :    (لیان + ا (پسوند نسبت))، منسوب به لیان، ب لَیان.1-  ، 2- و 3-

    لَیان

    لَیان :    1- (در قدیم) درخشان، تابان؛ 2- فروغ آینه و تیغ؛ 3- فروغ و روشنایی که در پی هم بدرخشند. [لَیان با واژه‌ی لیان/liyān / هم نویسه است. لیان: شهر قدیمی ایلامی، که آثاری از آن در تپه‌ای در 11 کیلومتری جنوب بوشهر ...

    لیا

    لیا :    (عبری) 1- (= لیئه)، خسته؛ 2- (اَعلام) دختر بزرگ «لابان» که یعقوبِ پیامبر وی را به همسری قبول کرد.

    لَنا

    لَنا :    (عربی) نصیب و بهره.

    لَمیعه

    لَمیعه :    (عربی، لَمیَعة) درخشان و روشن.

    لمیا

    لمیا :    (عربی، لمیاء) (مؤنث المی)، 1- زن گندمگون لب؛ 2- (اَعلام) نام یکی از زنان محدثه در اسلام.

    لِقا

    لِقا :    (عربی) 1- (در قدیم) دیدار، ملاقات، چهره‌، صورت؛ 2- (در تصوف) پیدا شدن استعدادی در دل سالک تا حق در آن ظاهر شود.

    لعیا

    لعیا :    (معرب از عبری لیا = لیئه = خسته) 1- خسته؛ 2- (اَعلام) نام زن حضرت یعقوب (ع). + ن.ک. لیا.

    لُعبت

    لُعبت :   (عربی) 1- زن زیبا روی و خوش اندام؛ 2- (در قدیم) هر چیز بسیار جالب و شگفت انگیز؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) بت و صنم؛ 4- (در قدیم)(به مجاز) هر یک از سنگ‌های گران بها یا هر کدام از احجار کریمه.

    لَعبا

    لَعبا :    (عربی) (مؤنث اَلْعَب)، زیباترین.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    لَطیفه

    لَطیفه :    (عربی، لطیفة) 1- (به مجاز) حکایت یا عبارت کوتاه و خنده  آور که برای شادی و خنداندن دیگران گفته می  شودا؛ 2- (به مجاز) نوعی شیرینی نرم و لطیف که خمیر آن را از شکر و کره یا روغن، آب و تخم ...

    لَطیف

    لَطیف :    (عربی) 1- نرم و خوشایند، ظریف و زیبا؛ 2- ملایم و خوش آهنگ؛ 3- (به مجاز) چابک و ماهر در نواختن؛ 4- حساس؛ 5- از نام‌ها و صفات خدا؛ 6- (در قدیم) خوشگوار؛ 7- (در قدیم) (به مجاز) معشوقِ ظریف و زیبا؛ ...

    لطافت

    لطافت :    (عربی) 1- لطیف بودن، نرمی؛ 2- طراوت و زیبایی؛ 3-(در قدیم) مهربانی، لطف، رأفت؛ 4- ظریف و حساس بودن؛ 5- (در قدیم) (به مجاز) نغزی و خوشایندی.

    لاوین

    لاوین :    (اَعلام) نام یکی از مناطق مرزی غرب ایران.

    لاله‌زار

    لاله‌زار:   1- زمینی که در آن لاله‌ی فراوان روییده باشد؛ 2- (به مجاز) چهره‌ی سرخ و لطیف.

    لاله

    لاله :    1- (در گیاهی) گلی به شکل جام و سرخ رنگ که بر روی پایه‌ای بلند قرار دارد؛ 2- گیاه این گل که علفی، پایا و زینتی است و پیاز دارد؛ 3- (به مجاز) شخص فداکاری که در راه آرمان دینی یا ملی ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    لاریسا

    لاریسا :    [لاری = (منسوخ) نوعی سکه‌ی نقره‌ای که در فارس ضرب می‌شده است + سا = (پسوند شباهت)] 1- شبیه به لاری، مثل لاری؛ 2- (به مجاز) نفیس و با ارزش؛ 3- (در قدیم) شهری بود در کنار دجله از آنِ دولت ماد،که ...

    لادن

    لادن :    1- (در گیاهی) گل زینتی به رنگ زرد، قرمز یا نارنجی؛ 2- گیاه این گل که علفی یا پایا و رونده یا بالارونده است و گل و برگ آن مصرف دارویی دارد؛ 3- (در قدیم) نوعی صمغ گیاهی معطر؛ 3- (اَعلام) (در ...

    لاچین

    لاچین :    (ترکی) شاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسامی دختر با حروف ل

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

  • ۰ لایک
  • ۸۳ نظر

    اسم دختر با حرف م

    اسم دختر با حرف م

    نام و اسم های دختر با حرف م

    اسامی دختر

                 

             

            

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های جدید دختر با حرف م

    مائده

    مائده :    سفره، سفره آسمانی، طعام.

    میهن

    میهن :    1- کشوری که در آن شخص به دنیا آمده و تابعیت دولت آن را دارد، وطن؛ 2- (در قدیم) زادگاه، موطن؛ 3-(در قدیم) خانه، خانمان، قبیله.

    مینودخت

    مینودخت :    (مینو = بهشت + دخت = دختر)، 1- دختر بهشتی؛ 2-(به مجاز) حوروش و زیبارو.

    مینو

    مینو :    1- (در ادیان) بهشت، فردوس؛ 2- (در پهلوی) این واژه مینوک و صورت اوستایی آن مَئینیَوَ به معنی روان، خرد و روح آمده است.

    مینا

    مینا :    1- پرنده‌ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قادر به تقلید صدای انسان و حیوانات است، مرغ مقلد، مرغ مینا؛ 2- (در گیاهی) گلی معمولاً سفید با گلچه‌های گل برگی که انواع گوناگون دارد؛ 3- (در گیاهی) گیاه یک ساله ...

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    چند اسم خوشگل و امروزی دختر

    اسم عبری دخترانه

    اسم یونانی دخترانه

    نام های زیبای گیلکی دخترانه

    زیباترین اسم های دخترانه

    اسم دخترانه لری شیک و زیبا

    اسم کردی دختر به ترتیب حروف الفبا

    اسم های دخترانه خارجی جدید

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    میمنت

    میمنت :    (عربی) سعادت، فرخندگی، مبارکی.

    میگل

    میگل :    (می = شراب + گل)، 1- (به مجاز) زیبا و مست کننده؛ 2- (اعلام) نام جایی در استان فارس.

    میشا

    میشا :    1- (درگیاهی) همیشه بهار، همیشه جوان و همیشک جوان، نوعی از ریاحین که همیشه سبز می‌باشد؛ 2- در زبان عربی به آن «حی العالم » می‌گویند؛ 3- (در پهلوی) (= مشیه) آدمِ نخستین.

    مَیسون

    مَیسون :    (عربی) وزین، با وقار، بردبار، گرانمایه.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    انتخاب اسم های جدید ترکی دخترانه

    اسم های دخترانه مذهبی و قرآنی

    چند اسم دختر جدید و با کلاس

    اسم دختر قرآنی

    اسامی شیک و زیبای کوتاه دخترانه

    اسم دختر عربی

    تعدادی اسم زیبا ترکی دختر

    اسم خارجی دختر

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مَیسا

    مَیسا :    (عربی، مَیساء) زنی که با برازندگی و تکبّر راه می‌رود، متکبر و با تبختر راه می‌رود.

    میترا

    میترا :    (اوستایی) 1- مهر، خورشید؛ 2- پیمان؛ 3- (= مهر)،   مهر.

    مهین‌دخت

    مهین‌دخت :    1- (مِهین + دخت = دختر)، دختر بزرگ و بلند قدر؛ 2-(مَهین+ دخت = دختر)، دختر ماه‌گونه، 3- (به مجاز) زیبارو.

    مهین

    مهین :    1- بزرگترین (از نظر سال)؛ 2- (در قدیم) بزرگتر، بزرگترین (از نظر مقام و رتبه و ارزش). [این نام چنانچه به فتح اول (مَهین) mahin تلفظ شود مرکب از (مَه = ماه + ین (پسوند نسبت)) می‌باشد و منسوب به ماه است].

    مَهِیلا

    مَهِیلا :    (عربی) 1- حرکت آهسته، روان؛ 2- از واژه  های قرآنی (در سوره  ی مزمّل).

    مَهیسا

    مَهیسا :    (مَهی+ سا (پسوند شباهت)) (= مهسا)، ش  مَهسا.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    اسم های ترکی دختر همراه با معنی

    اسم دختر با ریشه سانسکریت

    اسم زیبای لاتین دخترانه

    اسم زیبای ارمنی دختر

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مه‌یاس

    مه‌یاس :    (مَه = ماه + یاس)، 1- ماهی که چون گل یاس است؛ 2- یاسی که چون ماه است؛ 3- (به مجاز) زیباروی و با طراوت.

    مَهیا

    مَهیا :    (اوستایی)، بزرگ.

    مَهوش

    مَهوش :    1- (= ماه وش)، ( ماه وش؛ 2- (در قدیم) (شاعرانه) مانند ماه؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

    مِه‌نیا

    مِه‌نیا :    آن که نیاکان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده.

    مَهنوش

    مَهنوش :    (= ماه نوش)، ( ماه نوش.

    مهنور

    مهنور :    (مه = ماه + نور) 1- نورِ ماه ؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مَهنام

    مَهنام :    (مَه = ماه + نام (در قدیم) (به مجاز) = نشان، اثر، صورت، ظاهر)، 1- نشان و اثرِ ماه، دارای صورت و ظاهر ماه؛ 2- (به مجاز) زیباروی ماه مانند.

    مَهناز

    مَهناز :    (= ماه ناز)، ) ماه ناز.

    مُهنا

    مُهنا :    (عربی) 1- در خور، شایسته؛ 2- (در قدیم) گوارا و خوش؛ 3- دور از رنج.

    مَه‌لقا

    مَه‌لقا :    1- ماه رو، ماه روی، ماه لقا؛ 2- کنایه از زیبارو(ی) است.

    مَهلا

    مَهلا :    (عربی) (اسم صوت) آهسته! بی شتاب!.

    مَهگل

    مَهگل :    (مَه = ماه + گل)، 1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مَهکامه

    مَهکامه :    (مَهکام + ه (پسوندنسبت))، 1- منسوب به مهکام؛ 2- (به مجاز) آرزوی زیبای روی.

    مَهفام

    مَهفام :    (مَه = ماه + فام (پسوند به معنی رنگ))، 1- به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛‌ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مَهشید

    مَهشید :    (= ماه شید)، پرتو ماه، ماهتاب، + ( ماه شید.

    مَهشاد

    مَهشاد :    (= ماهشاد)، ( ماهشاد.

    مَه‌سیما

    مَه‌سیما :    (فارسی ـ عربی) (= ماه سیما)، ( ماه سیما و ماه چهر.

    مَهستی

    مَهستی :    (فارسی ـ عربی) (مَه = ماه + ستی = مخفف سیدتی)، 1- ماه خانم، ماه بانو؛ 2- (اَعلام) مهستی گنجوی [قرن6 هجری] شاعره‌ی ایرانی که بعضی او را معاصر سلطان سنجر و بعضی معاصر سلطان محمود غزنوی دانسته‌اند، مهستی چنگ و عود ...

    مهستا

    مهستا :    (مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهست؛ 2- (به مجاز) دختر بزرگتر و مهمتر؛ 3- (به مجاز) دارای قدر و مرتبه  ی عالی.

    مَهسان

    مَهسان :    (مه = ماه + سان (پسوند شباهت))، + مهسا.

    مَهسا

    مَهسا :    (مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مِهزاد

    مِهزاد :    (= مِهزاده)، (در قدیم) بزرگ زاده، شاهزاده.

    مِهرین

    مِهرین :    (مهر + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر. م مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام آتشکده‌ای در قم؛ 2) نام بنا و ناحیه‌ای در اصفهان.

    مِهری

    مِهری :    (مهر+ ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر، م مهر؛ 2- (در موسیقی) نوعی از چنگ.

    مَهروز

    مَهروز :    (مَه = ماه + روز)، 1- ماه روز، ماهی که در روز نمایان است؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مَهرو

    مَهرو :    (= ماه رو) (به مجاز) زیبا رو.

    مِهرنیا

    مِهرنیا :    (مهر = مهربانی، محبت + نیا)، 1- از نژادِ مهربانان؛ 2-(به مجاز) مهربان و با محبت.

    مِهرنوش

    مِهرنوش :    (مهر = خورشید + نوش = جاویدان) (به مجاز) زیبایی جاوید و همیشگی، همیشه زیبارو.

    مِهرنِگار

    مِهرنِگار :    (مهر = خورشید + نگار = (به مجاز) معشوق زیباروی، دختر یا زنِ زیباروی، بت، صنم)، 1- روی هم به معنی خورشید زیباروی؛ 2- (به مجاز) زیباروی درخشان.

    مِهرنسا

    مِهرنسا :    (فارسی ـ عربی) (مهر = خورشید + نسا)، 1- خورشید زنان؛ 2- (به مجاز) زیباروی در میان زنان.

    مِهرناز

    مِهرناز :    (اَعلام) نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند.

    مِهرگل

    مِهرگل :    (مهر = خورشید + گل)، 1- گل آفتاب، گل آفتاب گردان؛ 2- (به مجاز) زیبا و لطیف .

    مِهرگان

    مِهرگان :    1- جشنی که در ایران قدیم در شانزدهم مِهر به مناسبت یکی شدنِ نام روز با نام ماه بر پا می‌شده است؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) پاییز؛ 3- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) از الحان قدیمی ایرانی (مهرگان خردک).

    مِهرک

    مِهرک :    (مِهر = خورشید + ک/ ak ـ/ (پسوند شباهت))، 1- شبیه به خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مهرشید

    مهرشید :    (= خورشید)، ( خورشید.

    مِهرسا

    مِهرسا :    (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مِهردخت

    مِهردخت :    (مهر = مهربانی، محبت + دخت = دختر)، دختر مهربان و با محبت.

    مَه‌رخ

    مَه‌رخ :    1- ماه رخ، آن که دارای رخساری چون ماه است؛ 2- (به مجاز) زیبا، خوبرو.

    مِهرجهان

    مِهرجهان :    (مهر = خورشید + جهان)، 1- خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.

    مِهرجان

    مِهرجان :    (مُعرب از فارسی مهرگان)، ( مهرگان.

    مِهربانو

    مِهربانو :    بانوی مهربان و با محبت، زنِ مهربان.

    مهربان

    مهربان :    1- با محبت، با مهر، نیکی کننده، رحم کننده؛ 2- (در عرفان) مهربان صفت ربوبیت را گویند؛ 3- (اَعلام) نام شهری در شهرستان سراب در استان آذربایجان شرقی.

    مِهرانه

    مِهرانه :    (مِهران + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مِهران، ( مِهران. 1-

    مهرانوش

    مهرانوش :    محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان.

    مِهرانگیز

    مِهرانگیز :    برانگیزاننده‌ی محبت و دوستی، انگیزنده‌ی شوق و مهر.

    مِهران‌دخت

    مِهران‌دخت :    (مهران + دخت = دختر)، دختر دارنده‌ی مهر و محبت، دختر مهربان.

    مِهرانا

    مِهرانا :    (مهران + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مهران، ( مهران. 1-

    مِهرافروز

    مِهرافروز :    1- افروزنده‌ی مهر و محبت، افروزنده‌ی مهربانی؛ 2- (به مجاز) مهرورزنده و مهربان.

    مهراعظم

    مهراعظم :    (مهر = مهربانی و محبت + اعظم = بزرگ)، 1- مهربانی و محبت بزرگ؛ 2- (به مجاز) بسیار مهربان.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مِهرابه

    مِهرابه :    (مهراب + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مهراب، ( مهراب. 1-

    مِهرا

    مِهرا :    (مهر+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به مِهر، ) مِهر.

    مهرآیین

    مهرآیین :    دارای مهر و محبت و دوستی، دارای مهربانی، دارای آیین و روش دوستی و مهربانی.

    مهرآوه

    مهرآوه :    (= مهرابه)، ( مهرابه.

    مهرآنا

    مهرآنا :    (فارسی ـ ترکی) (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا = مادر) 1- مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ 2- (به مجاز) مهربان و با محبت.

    مهرآفرین

    مهرآفرین :    آفریننده ی مهر و محبت و دوستی.

    مهرآفاق

    مهرآفاق :    (مهر= مهربانی و محبت + آفاق = گیتی، جهان، زمانه، روزگار)، (به مجاز) مهربان و با محبت،

    مهرآسا

    مهرآسا :    ( مهر + آسا (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید، مانند خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مهرآرا

    مهرآرا :    (مهر = مهربانی و محبت + آرا = مخفف آراینده، آراینده، آراستن، زینت و آرایش)، 1- ویژگی آن که به مهربانی و محبت آرایش شده، آراسته به مهربانی؛ 2- (به مجاز) مهربان و با محبت.

    مهرآذین

    مهرآذین :    (مهر= مهربانی و محبت + آذین (در قدیم) آیین، رسم، قاعده)، 1- در آیین و روش مهربانی و محبت، دارای آیین و رسم مهربانی و محبت؛ 2- (به مجاز) مهرورز، با محبت، مهربان.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مهرآذر

    مهرآذر :    (مهر = مهربانی و محبت + آذر = آتش)، 1- آتشِ مهربانی و محبت؛ 2- (به مجاز) بسیار مهربان و با محبت، پر عاطفه و احساس.

    مَهْدیه

    مَهْدیه :    (عربی) کسی که خداوند رستگاری را و راه راست را برایش تعیین کرد.

    مَهدیسا

    مَهدیسا :    (مَهدیس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مَهدیس، ( مَهدیس.

    مَهدیس

    مَهدیس :    (مَه = ماه + دیس = (پسوند شباهت))، 1- مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مهدیا

    مهدیا :    (مهدی = هدایت شده + ا (اسم ساز))، دختر هدایت شده.

    مَهدخت

    مَهدخت :    (مَه = ماه + دخت = دختر) (= ماه دخت)، ( ماه دخت.

    مَهدا

    مَهدا :    (عربی) اول شب، پاسی از شب، آرامش شب.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مَهتاج

    مَهتاج :    (= ماه تاج)، 1- تاج ماه؛ 2- (به مجاز) زیبای زیبایان.

    مَهتاب

    مَهتاب :    1- نور و روشنایی ماه؛ 2- مهتابی.

    مَهتا (مَه تا)

    مَهتا (مَه تا) :    1- همانند ماه، چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    مِهبانو

    مِهبانو :    بانوی بانوان، سرور بانوان، بزرگ زنان.

    مَهبان

    مَهبان :    (مَه = ماه + بان (پسوند محافظ یا مسئول))، (به مجاز) زیبا و مهتاب رو.

    مَهان

    مَهان :    (مَه = ماه + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به ماه؛ 2-(به مجاز) زیبارو؛ [چنانچه این واژه مِهان(mehān) تلفظ شود جمع مِه و به معنی بزرگان می‌باشد].

    مهاباد

    مهاباد :    (اعلام) 1) رودی در استان آذربایجان غربی به طول 85 کیلومتر، که از ارتفاعات جنوب غربی سرچشمه می  گیرد و پس از عبور از مهاباد و مخلوط شدن با رودهای دیگر به دریاچه  ی ارومیه می  ریزد؛ 2) شهرستانی در جنوب شرقی ...

    مِها

    مِها :    بزرگ، بزرگتر. [چنانچه این کلمه مَها /mahā/ تلفظ شود منسوب به ماه است؛ (به مجاز) زیبارو].

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مَه جَبین

    مَه جَبین :    (فارسی ـ عربی) (به مجاز) دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی.

    موهبت

    موهبت :    (عربی، مَوهَبَة) هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می  شود یا او از آن بهره  مند است.

    مونس

    مونس :    (عربی) هم نشین و همراز، همدم.

    مونا

    مونا :    صاحب دساتیر کلمه‌ی «مانا»، که نام خدای عز و جل است به « مونا» تصحیح کـرده و آورده است که « باید دانست که مونا بالوا و خدا را گویند» و دکتر معین در حاشیه برهان قاطع گفته است: «مانا هزوارش مئونا ...

    مولوده

    مولوده :    (عربی) (مؤنث مولود)، ( مولود.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مولود

    مولود :    (عربی) 1- آن که به دنیا آمده، زاده شده، فرزند؛ 2- تولد، میلاد؛ 3- (به مجاز) نتیجه، حاصل؛ 4- (در احکام نجوم) زمان تولد.

    موژان

    موژان :    (= موجان) (در قدیم) خمار، پر کرشمه (چشم).

    موحده

    موحده :    (عربی) (مؤنث موحد)، ( موحد.

    مَنیژه

    مَنیژه :    (اَعلام) (در شاهنامه) دختر افراسیاب، که عاشق بیژن پهلوان ایرانی شد و با کمک رستم همراه بیژن به ایران گریخت. داستان او با بیژن یکی از پر آوازه‌ترین و دلکش‌ترین داستانهای شاهنامه می‌باشد.

    مُنیره

    مُنیره :    (عربی) نورانی و روشن و درخشان و آشکار.

    مُنیراعظم

    مُنیراعظم :    (عربی) 1- درخشندگی و تابندگی زیاد؛ 2- (به مجاز) بسیار زیبارو.

    مُنیر

    مُنیر :    (عربی) 1- ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد، در مقابلِ مستنیر؛ 2- درخشان، تابان، روشن.

    مُنیبا

    مُنیبا :    (عربی ـ فارسی) (منیب + ا (پسوند نسبت))، منسوب به منیب، ( منیب.

    مُنوره

    مُنوره :    (عربی) (مؤنث مُنور)، ن مُنور.

    مُنور

    مُنور :    (عربی) 1- روشن، درخشان، نورانی؛ 2- (به مجاز) روشن فکر.

    مَنظَر

    مَنظَر :    (عربی) 1- آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود؛ 2- جلوه‌ی ظاهری هر شخص؛ 3- (به مجاز ) صورت و چهره، در مقابلِ مَخبَر؛ 4- (در قدیم) منظره.

    منصوره

    منصوره :    (عربی) 1- (مؤنث منصور)، ( منصور 1- و2- ؛ 2-(اَعلام) شهر بندری، در شمال مصر، بر کرانه‌ی راست رود نیل.

    منزه

    منزه :    (عربی) 1- به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه؛ 2- مبرا، بری، بی  عیب.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مَنزلت

    مَنزلت :    (عربی) 1- ارزش و اهمیت؛ 2- (در قدیم) مقام، درجه؛ 3- نظم و انضباط؛ 4- حد، پایه.

    مَنال

    مَنال :    (عربی) 1- (در قدیم) مال، دارایی، مِلک، ثروت؛ 2- درآمد، مداخل.

    مُنا

    مُنا :    (عربی) امیدها، آرزوها، مقاصد.

    مَلیکه

    مَلیکه : ممتاز

    ممتاز

    ممتاز :    (عربی) 1- دارای امتیاز، برتر، برجسته؛ 2- عالی، خوب، مرغوب؛ 3- مشخص، جدا، متمایز؛ 4- (در قدیم) مشهور.

    مِلیکا

    مِلیکا :    گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانواده‌ی گندمیان که خودرو هستند.

    ملیسا

    ملیسا:    (عربی) 1- زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ 2- ماه صَفر؛ 3- ماهی بین آخر گرما و زمستان.

    ملیسی

    ملیسی:  (عربی) (در قدیم) شیرین و بی دانه (انار) .

    مَلیحه

    مَلیحه :    (عربی) (مؤنث ملیح) 1- (در قدیم) (به مجاز) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک؛ 2- (در قدیم) دوست داشتنی و مورد پسند.

    مُلوک

    مُلوک :    (عربی) (جمعِ مِلَک) 1- پادشاهان؛ 2- (اَعلام) 1) دریای ملوک بخشی از اقیانوس آرام، میان شمال شرقی جزیره‌ی سلبس؛ 2) جزایر ملوک (= جزایر ادویه): گروهی شامل حدود 1000 جزیره در شرق اندونزی، میان جزیره‌ی سلبس و گینه‌ی نو که بیشتر آنها ...

    ملودی

    ملودی :    (فرانسوی، melodie) (در موسیقی) توالی تعدادی از اصوات در موسیقی سازی و آوازی، به گونه ای که یک واحد مستقل را بسازد و معمولاً قابل زمزمه کردن باشد.

    مَلِک‌نسا

    مَلِک‌نسا :    (عربی) 1- پادشاهِ زنان، سَرور زنان؛ 2- فرشته رو و زیبا در میان زنان.

    مَلِک‌ناز

    مَلِک‌ناز :    (عربی ـ فارسی) 1- موجب افتخار پادشاه به لحاظ زیبایی؛ 2- ویژگی آن که ناز و کرشمه‌ای شاهانه دارد.

    مَلَک‌سیما

    مَلَک‌سیما :    (عربی) خوشگل، پری‌چهر، فرشته روی، زیبا روی.

    مَلَک‌زمان

    مَلَک‌زمان :    (عربی) (= مَلَک جهان)، ( مَلَک جهان.

    مَلک‌جهان

    مَلک‌جهان :    (عربی ـ معرب) 1- فرشته جهان؛ 2- (به مجاز) زیباروترین.

    ملایم

    ملایم :    (عربی) 1- فاقد شدت و تندی؛ 2- (به مجاز) دارای اخلاق خوش و سازگار با دیگران، مهربان، نرمخو؛ 3- (در حالت قیدی) با نرمی و آهستگی، به آرامی، آهسته؛ 4- (در قدیم) دارای تطابق، سازگار، متناسب؛ 5- (در قدیم) خوشایند.

    ملاحت

    ملاحت:    (عربی) 1- حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی می‌نماید، نمکین بودن، با نمک بودن؛ 2- خوشایند بودن، دوست داشتنی بودن.

    مَکیه

    مَکیه :    (عربی) (مؤنث مکی)، 1- مربوط یا متعلق به مکه؛ 2-اهل مکه؛ 3- (اَعلام) سوره‌هایی از قرآن مجید که در مکه نازل شده است.

    مُکَرمه

    مُکَرمه :    (عربی) (مؤنث مُکَرم)، زن گرامی و عزیز کرده.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مقصوده

    مقصوده :    (عربی) 1- مطلوب و خواسته شده و محبوب و مورد پسند؛ 2- مورد علاقه.

    مُقدسه

    مُقدسه :    (عربی) (مؤنث مقدس)، 1- مقدس، دارای تقدس و پاکی، مبرا از هر آلودگی، پاک و قابل احترام دانسته شده بویژه از نظر مذهبی؛ 2- آن‌که از پلیدی و زشتی و گناه دوری می‌کند، پارسا.

    مَقبوله

    مَقبوله :    (عربی) (مؤنث مَقبول)، 1- مورد قبول، پذیرفته شده؛ 2- دلنشین، دوست داشتنی، زیبا؛ 3- خوشایند، مطلوب.

    مُعینا

    مُعینا :    (عربی ـ فارسی) (معین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مُعین، ( مُعین.

    مُعظمه

    مُعظمه :    (عربی، معظمة) 1- بزرگ داشته شده، بزرگ؛ 2- (اعلام) نویسنده   بانوی تاجیکستان [1988-1951 میلادی] معظمه فرزند شخصیتی به نام احمد اسفره از استان خجند، تحصیلاتش را در دانشگاه تربیت معلم خجند تمام کرد و از آن پس کار تدریس را در پیش ...

    معصومه

    معصومه :    (عربی) (مؤنث معصوم) 1- (در قدیم) زن بی‌گناه و پاک. + ( معصوم. 1-  ؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت فاطمه (معصومه) خواهر گرامی امام رضا(ع).

    مُعزز

    مُعزز :    (عربی) 1- عزیز ، گرامی؛ 2- بزرگوار و ارجمند (زن).

    مُطهّر

    مُطهّر :    (عربی) 1- پاک و مقدس؛ 2- (در قدیم) منزه.

    مشکات

    مشکات :    (عربی) 1- از واژه‌های قرآنی؛ 2- (در قدیم) چراغدان؛ 3- ظرف بلورین که در آن چراغ می‌افروختند و نور از آن به هر سو منعکس می شد و فضای زیادی را روشن می‌کرد؛ 4- (در عرفان) مراد از مشکات نفس است در ...

    مشک ناز

    مشک ناز :    (اَعلام) (در شاهنامه) نام یکی از چهار دختر آسیابان که به همسری بهرام گور در آمدند.

    مسعوده

    مسعوده :    (عربی) (مؤنث مسعود) (در قدیم) خجسته، مبارک، + ( مسعود. 1- و 2-

    مَستوره

    مَستوره :    (عربی) (مؤنث مستور) 1- (در قدیم) (به مجاز) مستور، پنهان، پوشیده؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) پارسا، پاک دامن، پرهیزگار، دارای پوشش و حجاب؛ 3- (به مجاز) نجیب و پاک دامن مانند پارسایان، پرهیزکارانه.

    مستانه

    مستانه :    1- (به مجاز) سرخوش و شاد، همراه با سرخوشی و شادی؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) با حالت سرخوشی و سرمستی.

    مژگان

    مژگان :    1- مژه‌ها، موی پلک چشم؛ 2- (در اصطلاح عشاق) اشاره به سنان و نیزه و پیکان و تیر که از کرشمه و غمزه‌های معشوق به هدف سینه‌ی عاشق می‌رسد، دارد.

    مژده

    مژده :    خبر خوش و شادی بخش، بشارت، مژدگانی.

    مُزَیَن

    مُزَیَن :    (عربی) تزیین شده، آراسته. [این کلمه چنانچه مُزَیِن /mozayyen/ تلفظ شود به معنی «آرایشگر» است].

    مریم

    مریم :    1- (در گیاهی) گل سفید خوشه‌ای خوشبو و دارای عطر با دوام، و نیز گیاهی علفی، پایا و زینتیِ این گل که از خانواده‌ی سوسن است و پیاز دارد؛ 2- (اَعلام) 1) نام سوره‌ی نوزدهم از قرآن کریم دارای نود و هشت ...

    مُرَوه

    مُرَوه :    به معنی مُرَوَح است که بسیار خوشبو و معطر کننده است، خوشبوی شده، بوی عطر گرفته. [چنانچه این کلمه به فتح اول (مَروه) تلفظ شود محلی است که حاجیان در مراسم حج بین آن و صفا «سعی» می‌کنند که در اصطلاع عارفان ...

    مُروارید

    مُروارید :    1- (در مواد) توده‌ی سخت، گِرد، کوچک و درخشان به رنگ سفید نقره‌ای یا خاکستری مایل به آبی که در بعضی از صدفهای دریایی یافت می‌شود و از سنگهای قیمتی است، دُرّ، لؤلؤ؛ 2- (در گیاهی) نوعی گُل (گُلِ مروارید).

    مُروا

    مُروا :    (در قدیم) فال خوب در مقابلِ مرغوا.

    مَرمَر

    مَرمَر :    1- (در علوم زمین) نوعی سنگ دگرگون شده‌ی آهکی که به علت زیبایی در کارهای مجسمه سازی و نماسازی ساختمان‌ها به کار می‌رود؛ 2- (به مجاز) سفید چهره و زیبا.

    مَرضیه

    مَرضیه :    (عربی) مرضی، پسندیده.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    مُرَصع

    مُرَصع :    (عربی) 1- آنچه با جواهر تزئین شده باشد، جواهر نشان؛ 2- (در ادبیات) ویژگی شعری که آرایه‌ی ترصیع در آن به‌کار رفته باشد؛ 3- (در خوش‌نویسی) یکی از انواع خطوط عربی.

    مِرسده

    مِرسده :    [مِرس = نام درختی، راش (فاگوس سیلواتیکا) + ده (پسوند مکان)]، 1- جنگل راش، جای روئیدن راش؛ 2-(به مجاز) زیبا، با طراوت و خرم.(؟)

    مُرسا

    مُرسا :    (عربی) استوار گشتن، واقع شدن و ثابت گردیدن.

    مرحمت

    مرحمت :    (عربی) لطف و مهربانی داشتن، مهربانی، لطف.

    مرجانه

    مرجانه :    (عربی، مرجانة) 1- مروارید خُرد؛ 2- یک دانه مروارید خُرد، واحد مرجان به معنی یک دانه مرجان؛ 3- (اَعلام) روستایی در شهرستان تربت حیدریه در استان خراسان رضوی.

    مرجان

    مرجان :    (سریانی) 1- جانور بی‌مهره‌ی کوچک دریایی که پوشش آهکی ترشح می‌کند و نسل‌های جدید آن روی بقایای نسل قدیمی زندگی می‌کنند و جزایر مرجانی را بوجود می‌آورند؛ 2- بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که از آن در جواهر سازی ...

    مرال

    مرال :    (ترکی) (= مارال)‏، ( مارال.

    مَدیحه

    مَدیحه :    (عربی) سخنی (معمولاً شعر) که در ستایش کسی گفته‌ یا سروده می‌شود.

    مِدیا

    مِدیا :    (اَعلام) 1) نام یونانی ایات جبال یا عراق عجم که نواحی آن عبارت بوده از قرمیس یا کرمانشاهان، همدان، ری و اصفهان؛ این نواحی سرزمینی کوهستانی و پهناور بوده که یونانیان به آن «مدیا» گفته‌اند. سرزمین ماد؛ 2) نام زن آخرین پادشاه ...

    مُحَیّا

    مُحَیّا :    (عربی) (در قدیم) چهره، صورت.

    مَحیا

    مَحیا :    (عربی) حیات، زندگی.

    مُحَنّا

    مُحَنّا :    (عربی) به حَنا خضاب کرده، مخضب به حَنا.

    محسنه

    محسنه :    (عربی) (مؤنث محسن)، 1- (در قدیم) آراسته و زیبا؛ 2-زن احسان کننده، زن نیکوکار.

    مُحَدِثه

    مُحَدِثه :    (عربی) (مؤنث مُحَدِث)، 1- مُحَدِث (زن)،   مُحَدِث؛ 2- (اَعلام) یکی از القاب حضرت  زهرا(س).

    محجوبه

    محجوبه :    (عربی) 1- (مؤنث محجوب)، ( محجوب، 2- دارای حجاب (زن).

    محجوب

    محجوب :    (عربی) 1- با حجب و حیا و مؤدب؛ 2- (در قدیم) در حجاب شده، پوشیده، پنهان؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) بازداشته شده، منع شده؛ 4- (در عرفان) کسی که میان او و حق حجابی هست و هنوز شایستگی درک حقیقت و ...

    محترم

    محترم :    (عربی) 1- قابل احترام، عزیز و گرامی؛ 2- (در قدیم) دارای حرمت و مقدس.

    محبوبه

    محبوبه :    (عربی) 1- نام گیاهی (محبوبه‌ی شب)؛ 2- محبوب (زن)؛ 3- معشوق، معشوقه، محبوب، + ن.ک. محبوب.

    محبت

    محبت :    (عربی) 1- دوست داشتنِ کسی یا چیزی، مهربان بودن نسبت به کسی یا چیزی، مِهر، دوستی؛ 2- (در تصوف) شور و شوق بسیار داشتنِ سالک برای رسیدن به خداوند.

    متینه

    متینه :    (عربی) (مؤنث متین)، ( متین.

    متینا

    متینا :    (عربی) (مؤنث متین)، ( متین.

    متانت

    متانت :    (عربی) 1- حالت استواری و سنگینی در رفتار همراه با پرهیز از نشان دادنِ هیجان‌های درونی، وقار؛ 2- (در قدیم) استواری، محکمی.

    مبینه

    مبینه :    (عربی ـ فارسی) (مبین + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مبین، ( مبین.

    مبینا

    مبینا :    (عربی) (مؤنث مبین)، ( مبین.

    مبارکه

    مبارکه :    (عربی) (مؤنث مبارک)، ( مبارک.

    مایسا

    مایسا :    نام گیاهی کوچک و یک ساله که بسیار ظریف است.

    مایا

    مایا :    1- (اوستایی) منش نیک، بخشنده؛ 2- (اَعلام) 1) (در روم باستان) اِلهه‌ی فراوانی سبزه و بهار در نزد رومیان؛ 2) قوم سرخپوست بومی آمریکای مرکزی، که زبان ویژه‌ی خود را دارند و پیش از ورود سفید پوستان، تمدن درخشانی داشتند.

    ماهین

    ماهین :    (ماه + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماهوَر

    ماهوَر :    (ماه + وَر (پسوند دارندگی))، 1- دارای ویژگی و صفت ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ماه‌وش

    ماه‌وش :    (= مهوش) ماه مانند، مانند ماه؛ (به مجاز) رعنا و زیبا و معشوقه، زیبا و درخشان. + ن.ک. مَهوش.

    ماهوَر

    ماهوَر :    (ماه + وَر (پسوند دارندگی))، 1- دارای ویژگی و صفت ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماه‌نوش

    ماه‌نوش :    1- ماه جاویدان و همیشگی؛ 2- (به مجاز) زیباروی همیشه زیبا.

    ماه‌نگار

    ماه‌نگار :    (ماه + نگار = معشوق) (به مجاز) معشوقه‌ی زیبارو.

    ماه‌نِسا

    ماه‌نِسا :    1- ماهِ زنان؛ 2- (به مجاز) زیبا رو در میان زنان، زیبارو.

    ماهناز

    ماهناز :    (ماه + ناز = قشنگ، زیبا) ماهروی زیبا.

    ماه‌منظر

    ماه‌منظر :    آنچه که دارای منظری چون ماه باشد، ماه چهر. + آ ماه چهر.

    ماهکان

    ماهکان :    (ماهک+ ان (پسوند نسب)) منسوب به ماهک، ( ماهک.

    ماهک

    ماهک :    (ماه+ ک/-ak/ (پسوند تصغیر و تحبیب)) 1- خوبروی کوچک، معشوقک زیباروی و یا خوبروی دوست داشتنی و زیباروی محبوب.

    ماه‌صنم

    ماه‌صنم :    (فارسی ـ عربی) از نام  های مرکب، ، ماه و صنم.

    ماه‌سیما

    ماه‌سیما :    (= ماه چهر)، ( ماه چهر.

    ماهرو

    ماهرو :    (= ماه چهر)، ( ماه چهر.

    ماهرخسار

    ماهرخسار :    (= ماه چهر)، ( ماه چهر.

    ماهرخ

    ماهرخ :    (= ماه چهر)، ( ماه چهر.

    ماهِده

    ماهِده :    (مؤنث ماهِد)، ( ماهِد.

    ماه‌دخت

    ماه‌دخت :    (ماه + دخت = دختر) 1- دختر ماه، دختری که مانند ماه است؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماه‌جهان

    ماه‌جهان :    (به مجاز) زیبای جهان.

    ماه‌تابان

    ماه‌تابان :    1- آن که چهره‌اش مثل ماه تابان است؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماهتاب

    ماهتاب :    پرتو ماه، شعاع ماه، نور ماه، مهتاب.

    ماتینا

    ماتینا :    نام ساتراپ نشینِ [ولایت تحت امر حاکم یا والی در ایران دوران هخامنشی] شمال شرقی ارمنستان که به دست کیاکسار یا (هوخشتره) فتح شده است و در زمان داریوش اول از ارمنستان مجزا شده است.

    ماه‌پیکر

    ماه‌پیکر :    1- صفت آن که پیکرش مانند ماه زیبا و دل انگیز باشد؛ 2-(به مجاز) معشوقِ زیبا.

    ماه‌پری

    ماه‌پری :    1- پریِ مانند ماه؛ 2- (به مجاز) بسیار زیبا.

    ماهانا

    ماهانا :    (ماهان+ ا (پسوند نسبت))  منسوب به ماهان، ( ماهان.

    ماه‌آفرین

    ماه‌آفرین :    1- آفریده‌ی ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو(ی)؛ 3- (اَعلام) نام یکی از زنان فتحعلی شاه قاجار و مادر زبیده.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

    ماه منیر

    ماه منیر :    (فارسی ـ عربی) 1- ماه درخشان و تابان؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماه گل

    ماه گل :    1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو. + ن.ک. مَهگل.

    ماه طَلعت

    ماه طَلعت :    (فارسی ـ عربی)، 1- ماه سیما، ماه چهره؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

    ماه پسند

    ماه پسند :    (ماه + پسند = جزء پسین بعضی از کلمه  های مرکّب، به معنی «پسندیده» یا «قبول شوند») 1- ویژگی کسی که پسندیده و مورد قبول ماه می  باشد؛ 2- (به مجاز) زیباروی چون ماه.

    ماه

    ماه :    1- (در نجوم) جِرم آسمانی نسبتاً بزرگی که شب‌ها به صورت لکه‌ی روشن بزرگی از زمین دیده می‌شود و هر 29 تا 30 شبانه روز یک بار دور زمین می‌گردد؛ 2- قمر؛ 3- (در گفتگو) (به مجاز) بسیار خوب و دوست داشتنی؛ ...

    مانیا

    مانیا :    1- (در پارسی باستان) خانه، سرای؛ 2- (در پهلوی) برابر با واژه‌ی مان به معنی خانه و مسکن؛ 3- (در یونانی، mania) شیدایی، عشقِ شدید، شوقِ مفرط، شیفتگی؛ 4- (اَعلام) 1) نام زن زِنیس حاکم ولایت اِاُلی جزو ایالات تحت فرماندهی فرناباذ ...

    مانِلی

    مانِلی :    (مازندرانی)، 1- بمان برایم (؟)؛ 2- (اَعلام) (نام شخصیتی در شعر علی اسفندیاری (نیما یوشیج)).

    ماندگار

    ماندگار :    کسی که در جایی اقامت (دایمی و طولانی) کند، پایدار، با دوام، ماندنی. [در فرهنگ معین آمده: گاه این کلمه را برای فرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده‌اند (برای تفأل به ادامه زندگی او)].

    ماندانا

    ماندانا :    1- (در یونانی) mav avn ؛ 2- (در پارسی باستان) mand به معنی عنبر سیاه؛ 3- (اَعلام) [قرن 6 پیش از میلاد] دختر آستیاگس (= ایشتوویگو) آخرین پادشاه ماد، زن کمبوجیه‌ی اول و مادر کوروشِ کبیر.

    مانا

    مانا :    (صفت از ماندن) 1- ماندنی، پایدار؛ 2- (در پهلوی) مانند و مانند بودن.

    مامَک

    مامَک :   (مام= مادر+ ک/ ak -/ (پسوند تحبیب))، 1- (در قدیم) مادر؛ 2- خطاب محبت آمیز به فرزند دختر؛ 3- زن پیر؛ 4- مادرک (مهربان).

    ماریه

    ماریه :    1- زنِ سفید و براق، بسیار درخشنده؛ 2- (اَعلام) نام همسر قبطی پیامبر اسلام(ص) و مادر ابراهیم ابن محمّد پسر پیامبر اسلام(ص).

    مارینا

    مارینا :    (اَعلام) نام دختر ارته‌باذ [پادشاه ماد] به قول پلوتارک که با غیر ایرانیان (اومن یونانی) ازدواج کرد. نام این دختر به قول آریان «آرتونیس» می‌باشد.[ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان های اسپانیایی و آسیایی است].

    ماری

    ماری :    گونه‌ی دیگری از مریم ـ مادر حضرت عیسی مسیح(ع) ـ که در زبان‌های اروپایی رایج است. [ماری نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان فرانسوی است].

    مارال

    مارال :    1- (ترکی) مرال، گوزن، آهو؛ 2- (به مجاز) زیبا و خوش اندام.

    ماجده

    ماجده :    (عربی) (مؤنث ماجد)، زنِ بزرگوار.

    ماتینا

    ماتینا :    نام ساتراپ نشینِ [ولایت تحت امر حاکم یا والی در ایران دوران هخامنشی] شمال شرقی ارمنستان که به دست کیاکسار یا (هوخشتره) فتح شده است و در زمان داریوش اول از ارمنستان مجزا شده است.

    اسم ها - انتخاب اسم دختر نام پسر جدید و شیک www.esmha.blog.ir

                 

             

            

  • ۰ لایک
  • ۳۳۶ نظر